جیک جیک

دختری غرق در افکار خودش

:|


داره میترکه مخم پوففففففففففففف



[ پنجشنبه 7 آذر 1392 ] [ 05:15 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

نسل ما

+نسل ما همون نسلی میشه که وقتی  رفت دانشگاه میپرسه :

استاد دفتر چندبرگ برای این واحد لازمه؟

استاد چه کتاب نمونه سوالی داشته باشیم تا اخر ترم بتونیم این واحد رو پاس کنیم؟!

استاد برای این اثبات یا برای این مبحثتون چقدر جا لازم داره؟!

استاد کتاب تست انرژی اتمی خوبه یا خیلی سبز؟!

استاد نمیشه کلاسارو زودتر تموم کنید خسته شدیم هرروز درس هر روز امتحان؟!

+امروز معلم عربیمون اومد سرکلاس فکر کرد چیز جالبی گفته من رتبم توی کنکور شد 189 یا 182 (دقیقن یادم نیست چی گفت اصلن حواسم سر کلاس نبود خوابم میومد)یکی نیست بگه خانوم محترم اینطوری که تودرس میدی ما توی کنکور فقط بوی سوالات عربی به مشماممون میرسه تازه بااین امتحانایی که بالاترین نمره آزمون تستیش6باشه انتظار داره ما حداقل پنجاه درصد بزنیم عربی!

+انجمن نهال دوستی مال معلم کامپیوترمونه لینکش یسر بزنین تازه راه افتاده میخوایم شلوغش کنیم بقول خودش مثل خونه ایی هست که اجاره شده اما هیچ استفاده ایی نداره سر بزنین اگه دوست داشتین!(عاشقشم خیلی باحاله یه جیگریه لنگه نداره)



[ دوشنبه 22 مهر 1392 ] [ 03:21 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

انالله و انا علیه المدرسه

انالله و انا علیه المدرسه
بازگشت همه به سوی مدرسه است
با نهایت تأثر و تأسف اتمام سه ماه عشق و صفا و حال و خواب صبحگاهی و آغاز نه ماه بدبختی بیچارگی،درس،امتحان و هزازان کوفت و زهرمار دیگر را به تمام دوستان دبیرستانی و دانشجو تسلیت عرض می نمایم...

+بیچاره شدم نیدونم کتابامو تو کدوم سوراخی گذاشتم

+

+بچه ها اگه دیگه نت نداشته باشم چی؟وای غیر ممکنه من بتونم طاقت بیارم  



[ چهارشنبه 27 شهریور 1392 ] [ 05:05 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

من اومدم خوش اومدم

من اومدم چه پر غرور اومدم از راه دور اومدم خسته نباشم

سلام سلام

کلی پست میخواستم بزارم زاییده شده از ذهن خودم خو نشد به دلیل هجرت ناگهانی بنده به خونه مادرجونم خلاصه گزیده از این پستها رو میذام

1)روز دختر مبارک

2)تولد خود جون جونیم مبارک

3)ادم شاخ در میاره!!(خطاب به مردمی که به شمال سفر میکنند فکر میکنند اومدن جزایر هاوایی والا )

خط خطی1:ملسی از دوست جونیام از جمله :قایق جونی.خوله سوکسه جونی.فازی جونی و یکدیگه که اسمش یادم نیست روز18شهریور منو یادشون بود

خط خطی2:بعضیا رو  ک میبینی باید جفت پا بری تو حلقشون تا خفه شن

خط خطی4:راستی دست راستم کباب شده 

خط خطی5:

 باز آمد بوی گند مدرسه 

بوی شیطونی راه مدرسه 

بوی ماه مهر ماه چرت و پرت

بوی پرسش های خشک مدرسه 

باز میبینم در چشم بچه ها 

گریه های در کلاس هندسه 

بوی امتحان راخواهم شنید 

از نگاه خشم بار مدرسه

دانش آموزای عزیز تسلیت میگم بازگشایی مدارس رو آن هم بصورت ناگهانی ...



[ جمعه 22 شهریور 1392 ] [ 09:16 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

من ایرانیم !!!

من ایرانیم !!!

 نامم عربی است اتومبیلم ژاپنی ترجیحا پارچه لباسم فاستونی انگلیسی غذای موردعلاقه ام پیتزای ایتالیایی و عاشق سریال حریم سلطان تركی هستم این البته همه ماجرا نیست 

من ایرانیم !!!

 معتقدم پیكان خیانت تاریخی بوده است آبگوشت غذای عقب مانده هاست و فردین هم هنرپیشه ابگوشتی عاشق ژان والژان بینوایان ویكتور هوگو هستم و شاهنامه ، پدرم یكی داشت، نمیدانم چه شد

 من ایرانیم، فدایی امام حسین، نا اشنا با بابك خرم دین نام دخترم زهرا به احترام بانوفاطمه زهرا و عاشق جنیفر لوپز اما؟ من ایرانیم !!! شب ها بی بی سی می بینم، و رادیوی مورد علاقه ام رادیو فرداست!

 آیا براستی من ایرانیم؟؟؟؟ 

+نظرات فقط تایید میشوند حس جواب دادن نیست



[ جمعه 1 شهریور 1392 ] [ 03:18 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

سوتی در جامعه فرهنگی

اینم یه سوتی واضح فرهنگی ادبی روی برد ادبیات دبیرستان ما ملت موقع پرینت گرفتن توجه ندارن که ..
 جمله 
+مسئولین گرامی به فکر این پسراای دخترنما هم باشین بقرعان ادم اینا رو با دختر اشتباه میگیره توخیابون

++از اونجایی که امثال رسمن بدبخت میشویم یکی از دلایل تخته کردن در این وب همین بود دوستان کنجکاو به جوابتون برسید

+++راستی دیدین چی شد؟؟هیچی نشد!!




[ چهارشنبه 30 مرداد 1392 ] [ 03:27 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

شهر من...

شهر من اینجا نیست !اینجا…آدم که نه!آدمک

هایش ,
همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!.
شهر من اینجا نیست!اینجا…همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!.
شهر من اینجا نیست!اینجا…سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!.
من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!.
..آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …وقتی از احساسش میگوید ؛
آرزوهایش لو میرود …وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود …
وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …
و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …
.

+هوم چی دوست داری بشنوی خودمم هنگم
++دیگه حس آپ شدن نیست شاید در اینجا رو گل گرفتم


ادامه مطلب

[ جمعه 18 مرداد 1392 ] [ 11:00 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

رمضان هم تموم شد

خدایا ...

رمضان ماه مهمانی توست ...

سفره ات هر روزِ سال پهن بوده ،

ولی این روزها ، پذیرایی ها ویژه است ...

از خوان گسترده ات چشم و دلی سیر میخواهم ...

شکم سیر را هر روز قبل از رمضان مرحمت نموده ای ...

الهی شکر


عید فطر  مبارک


ادامه مطلب

[ پنجشنبه 17 مرداد 1392 ] [ 11:00 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

فانتزی در فانتزی

من یسری فانتزی دارم که وقتی مدرسه میرم کفر دوستام البته بعضیاشون ازش در میاد:

1)اولین روز مدرسه قبل از اینکه بشینم سر صندلی تمیزش میکنم با یه دستمال

2)وقتی معلما شروع به درس دادن میکنن تا خود خرداد من یه دفتر چک نویس دارم که اول توی اون مینویسم بعدش میرم خودنه تو دفتر اصلیم وارد میکنم

3)تازه دفتر قواعد عربیم عین دفتر نقاشی بچه های مهد کودکه از بس رنگاوارنگه

4)موقع زنگ تفریح اگه بخوام اب بخورم با لیوان اب میخورم

5)یا وقتی میخوام لقمه بخورم کاملا از پلاستیک درش نمیارم ریز ریز میخورم که همش دوستام میگن اونطوری نخوری

6)وقتی یکی از دوستام داستانای تخیلی تعریف میکنه میچسبونتشون به واقعیت دم به دم  میزنم تو پوزش

خلاصه نگار تو پای ثابتی اگه کاری انجام میدم که شما کفرتون درمیاد خصوصی بده بزنم تنگ این

+خلاصه اقا محمود اگه بار گران بودی رفتی مطمئنم نامهربان بودی رفتی 
+روحانی جان مادرت تو که با محمو همشهری هستی کمال هم نشین در تو اثر نذاره بدبختمون کنی

ادامه مطلب

[ شنبه 12 مرداد 1392 ] [ 11:17 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

الهی،العفو.....

خدایا ما را ببخش 

 

به خاطر گناهانی که لذتش رفته

 

اما مسئولیتش مانده .....


ادامه مطلب

[ سه شنبه 8 مرداد 1392 ] [ 09:51 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

اینم از اول هفتمون

اولش که دست خانوم معلممون درد کنه به روی خودش نیورد من نمیدونم دیروز امتحان داریم مردم چه بیخیال میمونن!!!

بعدش که به لطف مرحمت مردم تو کوچه پام پیچ خورد ده دقیقه اول کلاسو افتادم بهم میگه بازم مثل جلسه قبل خواب موندی؟؟درسته جلسه قبل خوابیدم اما دلیل نمیشه که همش دیرکردنم بخاطر خواب باشه من اگه با این سابقه درخشان بخوام قرار داشته باشم (فکر بد نکنید از نوع کاری)همشون رو هوا پرواز میکنن درسال کلی هم ضرر میکنم

حالا خب من دیروز شوت میزدم کتابو اشتباه اوردم تو هم که نمیخواستی درس بدی واقعا هدفش از به زبون اوردنش چی بود؟؟خب حالا خوبه خودش چندبار کتاب منو برده اوردنش 3ترم طول کشیده مردم وقتی روزه میگیرتشون نمیدونن چطور خودشونو مهار کنن

پ.ن:داییم اومد خیلی دلم براش تنگ شده بود از خوشحالی از دیشب تا حالا ذوق مرگم

پ.ن:دوره کلاس اتوکد امروز تموم میشه(قابل توجه استاد پویا رو پیشنهادم فکر کن)

پ.ن: به پسر کوچولوئه میگم کلاس چندی؟
میگه دوم .
میگم چهار عمل اصلی رو بلدی؟
میگه بععععععله : ضرب ، تقسیم، جمع ، تفریق
میگم آفرین پسر با هوش . چهار مزه اصلی رو هم میشناسی؟
میگه بعععععععله : ماست و خیار، چیپس و ماست موسیر، گوجه، آب میوه
اینا بچه نیستن که اژدهان



[ یکشنبه 30 تیر 1392 ] [ 09:26 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

سایلنت

یه دیالوگ زیبا در کلاس کامپیوترمون (البته فقط من شنیدم چون جفتشون کنار من بودن):

پسر جامدادیشو سر کلاس دراورد , یکی از دخترا گفت هه کیف آرایشه؟؟

گفت آره پنج شنبه شب خونه ما جا گذاشته بودیش واست آوردم

دختره رفت رو سایلنت
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

+هیچ دقت کردین رو کارت شارژ 2تومنی ایرانسل زده تقریبا هزارونهصد و خورده ایی البته با حساب مالیات برارزش افزوده هستش اما وقتی کد وارد شد میبنی هزاروهشتصدتاست اولین اسمس رو فرستادی میشه 1700تا ؟؟اخه این چه مدلشه یه کارت شارژ 5تومنی میگری 400تومنش مالیات میشه بعد مامان ادم میاد میگه مگه شارژتو میخوری اینقدر زود تموم میشه تازه یدونه 5تومنی گرفتی

++یه اقاهه سر کلاس کامپیوترمون هست کارمنده البته نمیخوام توهین کنم به کارمندای دیگه اما ایشون زیادی خنگه میزنه میخواسته بره دندون پزشکی همون موقع سر کلاس بوده گوشیشی زنگ میخوره میگه من الان تو دندون پزشکی هستم برای افطار نمیرسم شما خودتو یجوری راستو ریستش کنید وقتی ادمو روزه میگیره چه کارها که نمیکنه

++تا میام کتابمو بردارم، کتابم به حرف میاد میگه:
بیااااااااااع دوری کنیم ازهم
بیااااااااااع تنها بشیم کم کم
بیااااااااااع بامن تو بدتر شو
بیااااااااااع از من تو رد شو

بعد خانوم معاون میگه بشینید کتابای سال قبلتونو مرور کنید که دیگه وقت ندارین

++اینم یه حال گیری اساسی با کلی ذوقوشوق اومدم پلان یه خونه دو خوابه کشیدم سمپل های اتوکد رو دانلود کردم فایل زیپ شده بود باز نشد شانس داشتم اسمم الان شمسی خانوم بود بقرعان



[ جمعه 28 تیر 1392 ] [ 09:55 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

اینم عاقبت مستی:D


سه تا مرد مست سوار تاکسی شدن..
در رو که بستن ، راننده دید خیلی مستن ، سریع ماشین رو روشن کرد ،بعد زود
خاموش کرد گفت:
مسافران عزیز رسیدیم به مقصد..!
مرد اولیه پول میده پیاده میشه
مرد دومیه نه تنها پول میده بلکه تشکر هم میکنه !
مرد سومیه اما با عصبانیت تمام یه دونه محکم میزنه تو سر راننده !
راننده میگه چرا میزنی..؟
اونم میگه: اینو زدم که درس عبرتی بشه واست از این به بعد تند نری..!
داشتی هممونو به کشتن میدادی مرتیکه…!

پ.ن:چرا نوشتن پست جدید حسش نمیاد؟؟



[ سه شنبه 18 تیر 1392 ] [ 03:14 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

؟؟؟؟؟؟

+گوگل: من صاحب همه چیم ویکی پدیا: من همه چیو می‌دونم فیسبوک: من همرو میشناسم اینترنت: من نباشم شما ها هیچین برق: زر اضافی نزنید!{-18-}

++فقط یه ایرانی میتونه زمانی که جو معنوی گرفتش کل هارد کامپیوترش روفرمت کنه و بعدش بگه " عجب غلطی کردم " خدایش اینجور نیس؟

+++دانشجویان عزیز تو فصل امتحانات زیاد به خودتون فشار نیارید ، حتی امام (ره) هم به شما امید نداشت، همش میگفت امید من به شما دبستانی هاست{-18-}!!!

++++دختره متولده ۸۲ نوشته : از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم ... اونوقت ما تا ده سالگی برا هلیکوپتر بای بای میکردیم که چراغ بزنه واسمون ! والله{-13-}


+++++ﯾﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ.. ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺑﯽ ﻋﻠﺖ ﺧﻠﻖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ
{-13-}

++++++این ایزیلایف هم باید یه پوشک بزنه واسه نسل جوون که هی از پای اینترنت پا نشن برن دستشویی!!! {-18-}

+++++++دختره 13سالشه استاتوس گذاشته خیلی سخته ببینی عشقت دستاش تو دست یکی دیگس من 13 سالم بود پشت کمدمو به امید پیداکردن یه راه به سمت سرزمین نارنیا برسی میکردم...به قرعاااااااااااان{-14-}

++++++++یه دختره متولد 1380 برداشته استاتوس زده: دلم برای دوران کودکیم تنگ است... آن زمان که معنای عشق را نمیفهمیدم . . . به نظر شما چه جوری بکشمش که طبیعی به نظر بیاد ؟{-13-}

ادامه مطلب

[ شنبه 15 تیر 1392 ] [ 08:59 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

به نظر من دست اولن!!!

دقایقی پیش اعلام کردن کلیدروحانی به قفل نمیخوره . . . . بدبخت شدیم!!!!{-18-}

اون چیه که اولش منم دومیش تویی سومیش زبانه???? . . . . . گل گاو زبان{-18-}


{-18-}دوستم زنگ زده خونمون مادربزرگم گوشی رو برداشته بعد همون طور که گوشی جلوی دهنشه از من میپرسه بگم خونس یانه!!!!!!??? من:/ دوستم:/ ماما بزرگم همچنان منتظر جواب من...{-18-}

به پسرعمم میگم واسه کنکور درس خوندی؟! میگه کنکور مگه ساعت ۹ نیست؟؟! میگم چرا ! میگه خب ساعت ۶ پامیشم میخونم دیگه


به استادم میگم استاد ما نسل سوخته ایم بخدا … گفت نسل سوخته ماییم شما نسل پدر سوخته اید … هیچی دیگه تا حالا اینقدر توی زندگیم قانع نشده بودم ! {-5-}

خرچنگها تو عروسیاشون نمیتونن دست بزنن فقط بشکن ریز میزنن!

حقایق(حتما ببینش)

پ.ن:چرا دیگه حس اومدن پای نت نیست دیگه خسته شدم از دنیای مجازی

پ.ن:اصلا چرا دیگه نت برام تعریف نمیشه

پ.ن:کلن نت به چه معناست؟؟

پ.ن:
ولی با اینکه میخوام کم کم نت ببوسم بزارم کنار اما مامانم گفته برای تو کار یه روز بیشتر نیست سر دومین روز خودت میای راش میندازی نگاه اراده ادمو میبرن زیر سوال

پ.ن:
یه مدت دیر به دیر میام اما اگه نظراتتونو دیر جواب دادم با این حال بدونین هنوز زنده ام

[ چهارشنبه 5 تیر 1392 ] [ 08:58 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

انواع تقلب

انواع تقلب

بنده در دوران کودکی علاقه ای به خلبان شدن نداشتم!

اما از بد روزگار در دوران دانشجویی کمی تا

قسمتی چتر باز از آّب در امدم وبعد از ترم اول

کمتر درسی بود که با تقلب یا به امید تقلب سر جلسه

امتحان نرفته باشم!پس اگر قرار به انتخاب خاطره

از تقلب باشد انتخاب یکی از بین اون

همه خاطره باید کار سختی باشه!

مثلا میشه از امتحان پایان ترم

استاتیک شروع کنم که تقلب رو به صورت

کاملا حرفه ای در دستشویی جاسازی کرده بودم

واز بد شانسی درست همون روز آب قطع شد

وامیدمون ازتقلب قطع شد وافتادم!

یا میشه ازامتحان فیزیک ۲ بگم که امتحان

تستی بودومن ودوتا از دوستام از رو دست یکی

از دخترای کلاس نوشتیم اما بعدش فهمیدیم که

چه فایده که ترتیب سوالات یکی نبوده

وجمع نمرات سه نفرمون به نمره

قبولی نمیرسه واز همه بدتر اینکه

اون دختره از همه کمتر گرفته!

یا از یه استاد دیگه که از لحاظ سنی چیزی از

عمو جغدشاخدار کم نداشت حتی وقتی تقلبمون رو گرفت

هم از رو نرفتیم واونم با اون صدایی که

انگار از ته چاه میومد بهمون گفت:

حالا درسته……..

ما…….

چیزی نمیگیم………..

ولی خب شمام رعایت ……………کنید!

یا اشاره کنم به امتحان میان ترم درس مقاومت

مصالح که جزوه رو با دوستم نصف کردیم

وهرکسی نصف خودشو تو یه کاغذ مچاله نوشتیم

وبه هم دیگه دادیم تا بهترین افتخار دوران دانشجوییم

(البته تا امروز) کسب بشه ونمره دوم کلاس رو

کسب کنم!

گرچه وقتی تو پایان ترم با نمره ۱۲  از دستش

خلاص شدم استاد بهم گفت:

با اون میان ترم درخشان ازت انتظار زیادی داشتم!

اما جای داره یاد کنم از استاد(ن)

که حسرت تقلب تو کلاسش تو دلم موند!

کسی که صاحب کرامات متعدد بود مثلا علاوه بر اون کنترل

های معمول ماشین حساب های همه بچه هارو یکی یکی چک میکرد

تا کاری جز چهار عمل اصلی ازشون بر نیاد!

وبرا امتحان کلاس بزرگی رو انتخاب میکرد وکروکی کلاس رو میکشید

واز بچه ها میخواست که شماره دانشجویی خودشون روبنویسن

ومدعی بود که تو خونه تمام ورقه های همسایه رو با هم تطبیق میده

تا در حق کسی اجحاف نشه!

یه بار هم با افتخار اعتراف کرد اسم

تموم کسایی رو که برا دستشویی

میرن بیرون رو مینویسه تا مو رو از ماست بکشه بیرون!

حالا بگذریم از اینکه یه باربه یکی از

بچه ها که راه حلش تقریبا با جزوه یکی بود

 صفر داد وازش خواست که اگه اعتراضی

داره به (آموزش دانشکده) منعکس کنه!

((اخودمون درس بخونیم یه طرف میلنگه تقلب میکنی یطرفه دیگه می لنگه حالا واقعا هدفمون از درس خوندن چیه به استثنای یکی از دوستای خل خودم))




[ جمعه 31 خرداد 1392 ] [ 06:35 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

تازه فهمیدم دنیا دست کیه!!!!!

امروز که دارم این پستو میذارم تازه متوجه شدم هرکسی هرچیزی ارزششو نداره که بخوای براش حرص بخوری تازه یاد جمله یه بنده خدایی افتادم که برای هرکس به اندازه ارزشش براش مایه بزار

اخه یکی نبود بگه دختره بیشعور کسی که برای این حرص خوردن تو ککش میگزه

واون موقع لحظه ایی بود که میخواستم خودمو از حرص حلقه اویز کنم

خداییش بعضی مواقع خیلی خر میشم نمیدونم دارم چیکار میکنم،چون اگه میدونستم خودم داغون نمیکردم

تازه به این نتیجه دست یافتم که دیگه برای ادمایی که حتی خودشونم برای خودشون حرص نمیخورن حرص نخورم خودمو از بین ببرم که چی بشه مگه کسی توجه میکنه!!!

خداروشکر که زودتر به این نتیجه رسیدم وگرنه تا اخر تابستون جسدم توی خاک پوسید بود


[ دوشنبه 27 خرداد 1392 ] [ 08:04 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

خداجونم صدامو میشنوی؟؟؟

سلام خدا جون
صدام به عرشت می رسه؟
من و این پایین میون این همه نقاب وآدمک های رنگارنگ می بینی؟
 
می دونم که می بینیم و صدام و می شنوی
چون هنوزم دستم و گرفتی و نفس کشیدنم بخاطر وجودت توئه.
خدایا
زخم هام و چی؟
اونارو می بینی و هیچی نمی گی؟
این حق من بود که همیشه صدات کردم و کمک خواستم ازت؟
 
خدایا تا حالا دلتنگ شدی؟
درکم می کنی چه اندازه دلتنگ عزیزترینم هستم؟
زخم های جسم من مهم نیست
زخم های دلم هم به کنار
با این همه دلتنگی تو بگو چه کنم؟؟
 
خدایا
دیشب تا سپیده صبح، خیره به اسمونت بودم
حسم کردی؟
اشکام و دیدی؟
اشکایی که طعم خون می داد…
اشک هایی که هیچ کس جز تو تماشا نمی کنه!!
اشک هایی که از حرف های نگفته جاری می شوند…
اشک هایی که طعم خون می دهند و خفقان تنهایی….
 
 
خدایا…
این همه درد را می بینی و چیزی نمیگی؟!
من اما هنوز امید دارم…
آدمهایت تا به کِی میخواهند بد باشند و بدی کنند؟؟!!


[ یکشنبه 19 خرداد 1392 ] [ 11:00 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

دختر که باشی...


בخـتــَــر ڪـﮧ بــآشے

میـבونـــے اَوّلــــیـטּ عِشــق زنـבگیـتــ پـــِבرتـــﮧ

בخـتــَــر ڪـﮧ بــآشے میـבونـــے مُحکــَم تــَریـטּ پَنــآهگــاه בنیــآ

آغــوشِـ گــَرمـِ پـــِבرتـــﮧ

בخـتــَــر ڪـﮧ بــآشے میـבونــے مــَرבانـــﮧ تـَریـטּ בستـــــے

ڪـﮧ مـیتونے تـ ـو בستـِـت بگیـــریو

בیگـﮧ اَز هـــیچے نَتــَرسے

בســــتاے گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِבرتـــﮧ

בخـتــَــر ڪـﮧ بــآشے میـבونــے هـَـــمـﮧ ے בنیــا پـבرتــﮧ

בخـتــَــر ڪـﮧ بــآشے میـבونــے

هَر ڪُـجاے בنیـا هَمـ بـــآشے

چــﮧ بـاشـﮧ چـــﮧ نَبــاشـﮧ

قَویتــریـטּ فِرشتــــﮧ ے نِگهبـــاטּ پـــِבرتـــﮧ


دختر


[ پنجشنبه 2 خرداد 1392 ] [ 11:00 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

¸¸.•*¨`•» تا حالا شده این همه عاشق بشی؟؟ ¸¸.•*¨`•»

تا به حال شده دوست داشتنت را قورت بدهی ؟! 

لبخند بزنی

بی تفاوت باشی؟

شده دلتنگی بپیچد به دلت،راه نفست راببندد،خفه ات کند

هی دستت برود سمت گوشی 

برش داری

نگاهش کنی… 

پرتش کنی….. 

برش داری 

نگاهش کنی… 

پرتش کنی؟  

شده یک آهنگ برایت شود روحِ یک لحظه

بشود خاطره

و هر چه تکرار شود دیوانه ترت کند؟

شده بروی همان خیابانی که با او رفته ای 

چند متر جا را هی بالا و پایین کنی… 

اشک بریزی و

لذت ببری

همانقدر که آن روز لذت بردی؟

شده قسم بخوری دیگر کاری به کارش نداری 

اما یکهو در یک لحظه گوشی موبایل را برداری،پیغامی تایپ کنی

انگشتت برود سمت کلمه send…

منطقت بمیرد، قلبت تند تند بزند و…send کنی؟  

شده تمام روز را در انتظار یک جواب،بیقرار باشی… 

نرسد این جواب… 

آخر گوشی را برداری واینطور بنویسی:"اشکالی نداره، اگه نمیخوای جواب بدی،نده… 

فقط میخواستم بدونم خوبی؟همین 

مواظب خودت باش "شده باز جوابی نیاید؟  

باز بشکنی

هزار بار دیگر هم بشکنی اما باز با دست و دلِ شکسته،دوستش داشته باشی؟ 

 

شده این همه عاشق باشی؟!؟


عاشق



[ پنجشنبه 2 خرداد 1392 ] [ 03:39 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

بخند:D

من حداقل 15 حقیقت رو راجع به شما میدونم:
.
.
.
.
.
1.الان توی اینترنتی
 2. الان توی دلتنگیهای یک وروجکی

3. یک انسان هستی
4.الان داری پست منو میخونی
5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ
7.الان داری امتحان میکنی
8.الان خنده ات گرفت

9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام
10. الان چک کردی ببینی واقعا جا انداختم عدد 6 رو یا نه
11. الان باز خندیدی

12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم
13. الان چک کردی ببینی کدومه
14. پیداش نکردی و داری فحشم میدی
15. ولی نمیدونی که منم دارم به تو میخندم چون منظورم عدد 1 بود که 8 بار تا الان نوشتم







[ سه شنبه 17 اردیبهشت 1392 ] [ 06:57 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

راه زنده موندن:D

خودکارتو گم کنی = خودکار نداری، خودکار نداشته باشی = جزوه نداری، جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی، درس نخونی = پاس نمیشی، پاس نشی= مدرک نمی گیری، مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد، کار نداشته باشی = پول نداری، پول نداشته باشی = غذا نداری، غذا نداشته باشی = لاغر مردنی میشی، لاغرمردنی بشی = زشت میشی، زشت بشی = عاشقت نمیشن، عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی، ازدواج نکنی = بچه نداری، بچه نداشته باشی = تنهایی، تنها باشی = افسرده میشی، افسرده بشی = مریض میشی، مریض بشی = میمیری . . . پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری


http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSww5Vr9Gosc8F5bX8clSgSbz2Yj9b9eYop-_dZSbMhbrFgfj40


[ شنبه 14 اردیبهشت 1392 ] [ 10:08 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

باید ها ونبایدهای کلاس آمار

با تمام احترامی که برای تمامی معلما قائلم وروزشونو تبریک میگم  این پست از وبمو به یه معلم بنام ""ایت الله معلم امار""اختصاص دادم:

+اول از همه که جلسه اول اومد کلاس من به شخصه فکرکردم معلم دین و زندگی اومد کلاس یه مانتو به تن داشت عین عبا.

++از همون جلسه اول شروع کرد به نصیحت از اونجایی که زنگ وسط همیشه امار داشتیم از ساعت 9:30شروع میکرد به توصیف ماجرای 14معصوم تا یک ربع مونده به زنگ تازه اونم اگه وقت داشت درس میداد اگر نه که گروهی میخوندیم درسو به نتیجه میرسیدیم

+++تازه گروه بندی هامونم خیلی جالب بود اینکه به ترتیب قد ننشسته بودیم طوری که اگه جاهامونو باهم توی گروه عوض میکردیم اخر کلاس هم بود برمیگردوندتمون به حالتی که خودش تنظیم کرده بود.

++++به عقیده شخص خودش معلم منعطفی هستش !!!اخه این چه معلم منعطفیه که نمره مستمرتو بخاطر نیم نمره ایی که برای انضباط میذاره میکشه پایین یه نفر به اتیش چن نفر میسوزه تازه بعدشم ما یککبار نشد امتحان داشته باشیم خبر داشته باشیم   از قبلش بعد امتحاناتشم سوالات بسیار مزخرفی هستن که اصلا به درس امار نمیخوره

+++++اگه فقط کلاس ما باهاش مشکل داشت باز یه چیزی سوم تجربی دووم ریاضی وانسانی  دسته جمع باهاش مورد دارن

++++++در ضمن یک موضاعات مزخرفی رو برای پروژه بهمون داد که عقل جن هم بهش نمیرسه شانس بزرگ این بود که کلاس ما پاورپوینت داشت!!کلاسای دیگه ماهنامه یا روزنامه دیواری باید درست میکردن هرنفری فکر کنم 3بار تاالان کارشو انجام داد هر دفعه یه ایراد گرفت

++++++خلاصه این گوشه ایی از بایدها  ونبایدهای کلاس آمار بود!!

ادامه این پست بعد از امتحان امار چون بعد ازاینکه سوالا پایان ترمشو دیدم میتونم بقیه اظهاراتمو بگم



[ پنجشنبه 12 اردیبهشت 1392 ] [ 09:45 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

مامان جونم روزت مبارک باشه

مادر

شناسنامه رو بیخیال!

محل تولد من،آغوش گرم و پر محبت توئه مادر....



پ.ن:درسته مامانمو اذیت میکنم اما تنها امید زندگیمه.

پ.ن:درسته زیادی حرص میدم مامانمو شیطنت میکنم اما تمام دنیامه

دیگه نمیدونم چی بگم!!



[ چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ] [ 02:40 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

پنجره

پنجره

درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند

معنی کور شدن را گره ها میفهمند

....



[ جمعه 6 اردیبهشت 1392 ] [ 11:08 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

عشق یعنی....

درد


 

کارم از یکی بود یکی نبود گذشته است...

من در اوج قصه گم شدم....

وعشق یعنی یکی بود ویکی"نابود"




[ سه شنبه 3 اردیبهشت 1392 ] [ 04:51 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

خونه من

خونه




خانه ایی خواهم ساخت

که در و پنجره اش قفل شود

تا کسی بی اذن من داخل نشود.....


[ شنبه 31 فروردین 1392 ] [ 03:52 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

گریه

گریه آخر شب هایم ...

انگار کافی نبوده...

این روزها...

اول صبح ها هم...

گریه میکنم...گریه






[ چهارشنبه 28 فروردین 1392 ] [ 03:29 ب.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

اومدین نبودم نروید !!((تا آخر خرداد این یکی ثابته جدیدا زیرش هستن))

اول ازهمه سلام این پست به معنی خدافظی نیست البته اگه هم نمیگفتم براتون عضو خنثی بودم برای همه خنثی هستم

++
بعدشم فصل امتحانات نزدیکه میخوایم بریم بترکونیم برگردیم با انرژی بیشتر برای تابستون

++
یه چیز دیگه اگه حواستون به این وروجک هم بود یه گردوخاکی هم از اینجا بردارین خوشحال میشم

++
بعدشم این وسطا یه گریزی میزنیم میایم ختمتتون

++دیگه اگه سوژه جدید یا از این قبیل هم یافتم میام میذارم شما هم استفاده کنید البته اگه تشریف اوردین!!





[ چهارشنبه 28 فروردین 1392 ] [ 09:05 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

پیاده روی

دو نفر عاشق هم میشن میرن پیاده روی
☻♥☻
\█/.\█/
.||. .||.
و میرن
... ...
☻♥☻
\█/.\█/
..||. .||.
و میرررن
.☻♥☻
\█/.\█/
.||. .||.
و میررررن
.☻♥☻
\█/.\█/
.||. .||.
ومیررررن
.☻♥☻
\█/.\█/
.||. .||.
ومیرررن
.☻♥☻
\█/.\█/
.||. .||.
ومیرررن
.☻♥☻
\█/.\█/
.||. .||.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
و یه عده فضول هم دنبالشون


[ یکشنبه 25 فروردین 1392 ] [ 08:24 ق.ظ ] [ Saba_R ] [ دست خط() ]

.: تعداد کل صفحات 2 :. [ 1 ] [ 2 ]