وبلاگicon


بازدید : مرتبه
تاریخ : یکشنبه 30 تیر 1392
کتاب «راز قطعنامه» جلد ۴۸ از مجموعه نیمه پنهان، یکی از چالش برانگیز‌ترین کتاب‌هایی است که از سوی دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان در اختیار تاریخ‌پژوهان و عموم علاقه‌مندان قرار گرفته است. کامران غضنفری پژوهشگر و نویسنده کتاب، تلاش کرده است تا پاسخ سؤالات درباره پذیرش قطعنامه ۵۹۸، را از راه رجوع به مستندات و واقعیت‌های آشکار و پنهان به دست آورده و با جمع آوری اظهارنظر‌ها و مسولان و فرماندهان جنگ، خواننده را به کشف حقایق تاریخی رهنمون سازد.

به گزارش رجانیوز، نویسنده کتاب در بخش پایانی کتابش و در پاسخ به اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی درباره مسائل مطرح شده به بخشی از سوابق خود اشاره می‌کند. وی در سال ۱۳۵۴ وارد دانشگاه و فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شاه شده است و در سال ۱۳۵۶ نیز در جریان تظاهرات خایابانی بازداشت و از آن پس نیز حضوری فعال در همه عرصه‌های مبارزاتی داشته است.

غضنفری در پاسخ به جبهه ندیده خوانده شدنش توسط هاشمی رفسنجانی اشاره می‌کند که از هفته اول آغاز جنگ، برای اعزام به جبهه ثبت نام کرده است و در اواخر مهر ۵۹ به جبهه اعزام شده است، وی در سال ۱۳۶۰نیز دو بار هدف ترور منافقین قرار گرفته است. 

سرویس حماسه ۹ دی به مناسبت سالگرد پذیرش قطعنامه در سال ۱۳۶۷ گفتگویی با نویسنده این کتاب ترتیب داده است. این کتاب یک پژوهش جسورانه از یکی از برهه‌های تاریخی کشورمان است، آقای غضنفری با دعوت ما به دفتر ۹ دی آمد و این گفتگو را تقدیم خوانندگان کرد. 
 
 
 چطور شد که به سراغ بررسی موضوع قطعنامعه ۵۹۸ و نحوه پذیرش آن توسط حضرت امام (ره) بررسی لایه‌های پنهان آن رفتید؟ 
 
بنده مدتهاست کارهای پژوهشی و مطالعاتی انجام می‌دهم، سال ۱۳۸۰ هم کتاب آمریکا و براندازی جمهوی اسلامی ایران را منتشر کردم. طی این سال‌ها در حوزه مسائل ایران و آمریکا و تاریخ معاصر مطالعات زیادی داشته‌ام و دفاع مقدس هشت ساله هم یکی از زمینه‌های مطالعاتم بوده است در این مطالعات به بحث پایان جنگ برخوردم و علاقه‌مند شدم در این موضوع هم کار ویژه‌ای انجام دهم. تقریبا از سال ۸۸ در رابطه با این موضوع شروع به فیش برداری کردم و که در سال گذشته یک مجموعه که به صورت پاورقی در روزنامه کیهان در هفته دفاع مقدس چاپ شد، روند تحقیاتم را ادامه دادم که نهایتا منجر به چاپ کتاب راز قطعنامه شد. 
 
 آیا منابع غیر آشکار و طبق بندی شده در ویرایش کتاب استفاده شده است؟ 
 
خیر منابع این کتاب همه آشکار است و در پایان کتاب لیست آن‌ها اعم از خبرگزاری‌ها و سایت‌ها و کتاب‌ها و نشریات آمده است. 
 
منابع عمده‌ای که بنده در تهیه این کتاب استفاده کردم شامل حدود دوازده عنوان از کتاب‌های آقای هاشمی و حدود هشت کتاب از مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه و کتاب‌ها و مقالات دیگری است که عنوان هریک در فهرست منابع انتهای کتاب آمده است. 
 
 چرا بحث پایان جنگ حالت رازگونه دارد؟ آیا می‌توان این کتاب را به آن بخش از پیام امام (ره) به مناسبت پذیرفتن قطعنامه که برخی ناگفته‌های آن بعدا روشن خواهد شد مرتبط دانست؟ 
 
بله قطعا همینطور است آنزمان هنوز مصلحت نبود که یکسری مسائل در سطح جامعه گفته شود، اما امروزکه ۲۵ سال از پایان جنگ می‌گذرد، مصلحتهای آنروز دیگر صدق نمی‌کند بلکه بیان ناگفته‌های جنگ منجر به آگاهی افکار عمومی از شرایطی است که امام از آن به عنوان سرکشیدن جام زهر نام بردند. یعنی امری که نه تنها خوش آیند نبوده است بلکه سهمگین هم بوده است. بعد از اینکه امام تحت فشار برخی افراد قطعنامه را می‌پذیرد دیگر کسی لبخند را بر لبان امام نمی‌بیند و دیگر در هیچ دیداری سخنرانی نمی‌کنند. 
 
 بخش عمده این کتاب به عمده از کتاب راز قطعنامه به خاطرات روزانه و گفته‌های آقای هاشمی رفسنجانی می‌پردازد، ایشان به عنوان رئیس مجلس چه مسئولیتی در قبال جنگ داشتند؟ 
 
ایشان به عنوان رئیس مجلس عضو شورایعالی دفاع بوده‌اند، اما از اواخر سال ۱۳۶۲ تا پایان جنگ به عنوان فرمانده جنگ منصوب می‌شوند و از خرداد ۱۳۶۷ هم جانشین فرمانده کل قوا بوده‌اند، به دلیل اهمیت نقششان در روند جنگ بیشتر اطلاعات از سخنان و خاطرات ایشان است. 
 
 آیا می‌توان تاثیر این انتصاب به عنوان جانشین فرمانده کل قوا را در خرداد ۱۳۶۷ تا ۲۷ تیر که زمان پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ است مشاهده کرد؟ 
 
امام خمینی (ره) ایشان را به عنوان جانشین فرمانده کل قوا منصوب می‌کنند که همه امکانات و قوای کشور در راستای پشتیبانی همه جانبه از جنگ بسیج شود. اما آنچه در صحنه عمل اتفاق می‌افتد برعکس است یعنی همه تلاش‌ها در این جهت است که ادامه جنگ فایده‌ای ندارد باید قطعنامه را پذیرفت. 
 
 در نامه‌ای که در انتهای کتاب آورده‌اید پاسخی به سخنان آقای هاشمی بعد از انتشار پاورقی‌ها در روزنامه کیهان داده‌اید، بعد از انتشار کتاب هم باخوردهایی از این قبیل مشاده کردید؟ 
 
چند بار خود آقای هاشمی با گوشه و کنایه گفتند تاریخ دفاع مقدس توسط افراد بی‌هویت و جبهه ندیده و کسانی که امام را درک نکرده‌اند تحریف می‌شود، که من در نامه آخر کتاب جواب این تهمت‌ها را داده‌ام که از چه سالی پیش از انقلاب فعالیت داشته‌ام و در جنگ کجا بوده‌ام، دو نامه هم به روزنامه معکس شد که یکی از طرف سردار فیروزآبادی بود که راجع به بحثی بود که از قول اشان از زبان یکی از نمایندگان مجلس آمده بود که ایشان جمله را رد نکردند اما تصحیح کردند، نامه دیگر از سوی سردار حسین علایی بود که در رابطه به بخشی از کتاب بود که امام در زمان ورود ناوگان نظامی آمریکا در سال ۶۶ فرموده بودند: اگر من جای شما باشم اولین ناوی که خواست وارد خلیج فارس شود را‌‌ همان جا می‌زنم ولی این کار انجام نشد و در نتیجه آمریکا طی سال ۶۶ و ۶۷ بیش از ۹۰ فرودند کشتی جنگی وارد کرد و آنهمه خسارت بر ما تحمیل کرد و کشتی‌های جنگی و هواپیمای مسافربری ما را زد و... آقای علایی در نامه‌اش گفته بود که اینگونه نیست که هیچ کاری انجام نشده باشد و آن ناو بعدا با مین برخورد کرد. در صورتی که حرف امام این نبود ایشان گفته بودند اگر جای شما باشم در‌‌ همان ابتدای ورود، ناو آمریکایی را می‌زنم. 
 
اگر مسئولان کشور جنگ را در راس امور کشور می‌گذاشتند جنگ این قدر طول نمی‌کشید و خیلی زود‌تر با نابودی صدام و رژیم بعث به پایان می‌رسید. ما همیشه از گوش نکردن مسئولین به توصیه‌های رهبری ضربه خورده‌ایم. امام فرموده بودند که جنگ در راس همه امور باشد ما در طول جنگ نزدیک به ۱۸۰ میلیارد نفت فروختیم و فقط ۲۰ میلیارد خرج جنگ شد و این یعنی زمین گذاشتن حرف امام، و ما از همین ناحیه ضربه خوردیم. 

 علت تاکیدهای مکرر حضرت امام بر اینکه جنگ در راس همه است چه بود، شاید پذیرش این حرف در سالهای دهه ۶۰ آسان باشد، اما برای جوانهای امروزی بفرمایید که جنگی که به ظاهر خرابی و ویرانی است چرا باید در صدر باشد؟ 
 
بله طبیعت جنگ خرابی و ویرانی اما وقتی دشمنی به کشور ما حمله می‌کند در حدود بیست هزار کیلو متر مربع را اشغال می‌کند و کلی صدمات اقتصادی و انسانی بر ما وارد می‌کند، ما چه باید بکنیم؟ باید دفاع بکنیم و کار ما طی ۸ سال دفاع بود حتی آنزمان که در خاک دشمن می‌جنگیدم هم دفاع بود که دشمن را به این نتیجه برسانیم که تسلیم حق شود و به متجاوز بودن خود اقرار کند و خساراتی که وارد کرده را جبران کند علی رغم اینکه اغلب کشورهای دنیا از آن‌ها پشتیبانی می‌کردند ما باید تلاش می‌کردیم که او این غرامت را بپردازد. مردم و رزمندگان ما این ناموازنه را با قدرت ایمان و ایثار خود جبران کردند و جنگ برکات زیادی داشت و علی رقم اینکه ما به هدفهای خود نرسیدیم اما دشمن هم به اهدافش نرسید. ما همانطور که امام بار‌ها فرمودند می‌خواستیم مردم عراق را نجات دهیم. اما همین جنگ هشت ساله باعث شد که هیچ قدرت متجاوزی در دنیا جرات تجاوز به جمهوری اسلامی را نداشته باشد. آن‌ها اگر امکان اعمال قدرت نظامی علیه ما داشتند حتی یک روز هم تردید نمی‌کردند ولی چون از هشت سال دفاع مقدس درس گرفتند دیگر هیچ کشوری جرات این کار را ندارد. 
 
 اگر بخواهید از مجموعه عوامل و نفش آفرینان اصلی پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ نام ببرید، به چه کسانی اشاره می‌کنید؟ 
 
نقش اصلی را در این میان آقای هاشمی و اطرافیان ایشان داشتند که در کتاب هم به آن اشاره شده است. ایشان در جلسه ۲۳ تیرسال ۶۷ بعد ازاینکه موفق نشده بودند امام را مجاب به پذیرش قطعنامه کنند، نامه‌های جداگانه محسن رضایی فرمانده سپاه، فرمانده ارتش، میرحسین موسوی نخست وزیر، روغنی زنجانی وزیر برنامه و بودجه، سید محمد خاتمی وزیر ارشاد و مسئول تبلیغات ستاد کل قوا و نامه خودش را به امام (ره) ارائه می‌کند که مجموعاً همه آقایان دست‌هایشان را به علامت تسلیم بالا برده بودند و امام هم وقتی می‌بیند که مسئولین اصلی کشور که امام برای ادامه جنگ بر آن‌ها متکی است توان ادامه جنگ را ندارند با کمال ناراحتی مجبور به پذیرش قطعنامه می‌شود. 
 
که این‌ها چند دلیل برای پذیرش قطعنامه اعلام کردند، یکی دلیل اقتصادی است که هم نخست وزیر هم وزیر برنامه بودجه‌اش اعلام کرده‌اند که در کتاب نشان داده شده که واقعیت نداشته است. دیگری بعد سیاسی است که یگر روحیه رزمندگان روحیه جنگی نبست و آقای هاشمی هم در صحبت‌هایش اعلام کرده بود که مردم به جبهه نمی‌روند که این را هم اثبات کرده‌ایم که خلاف واقع بوده است. بحث دیگر شرارتهای صدام مثل موشک باران‌های وسیع و... است که نشان دادیم این‌ها مسائلی نبوده که صرفا مربوط به تیر ۶۷ باشد امام از قبل همه این مسائل را می‌دانستند و به این دلایل هیچ‌گاه حاضر نشدند قطعنامه را بپذیرند. مسئله بعدی ضعف بنیه نظامی است که آقای هاشمی در دیدار با امام چند بار گفته بود که عراق می‌تواند دوباره خوزستان را اشغال کند. 
 
 فرمانده وقت سپاه همواره گفته است این نامه را خطاب به آقای هاشمی نوشته است نه امام و منظورش پذیرفتن قطعنامه نبوده است؟ 
 
 نامه‌ای که محسن رضایی در دوم تیر ۶۷ به آقای هاشمی می‌نویسد به این مسئله اشاره دارد که ما تا پنج سال آینده توانایی هیچ گونه عملیات آفندی را نخواهیم داشت اگر ما تا آن زمان ۳۰۰هواپیمای جنگی، ۳۰۰۰ توپ، ۲۵۰۰ تانک، ۳۰۰ هلی کوپ‌تر، را داشته باشیم و نیروی سپاه ۷ برابر و نیروی ارتش ۵/۲ برابر شود و شورایعالی دفاع هم چند میلیارد دلار برای ما تامین بکند و آمریکا را هم از خلیج فارس بیرون بکنیم آن وقت خواهیم توانست عملیات آفندی داشته باشیم. ما در کتاب ثابت کرده‌ایم که استدلالهای ایشان صحیح نبوده است چون سه روز پس از قبول قطعنامه عراق دوباره به ما حمله می‌کند و تا نزدیک اهواز پیش می‌آید و چند روز بعد هم منافقین از سمت غرب وارد کشور شدند، در‌‌ همان چند روز امام یک پیام فرستاد که فرماندهان اشاره می‌کنند که دو ساعت از این پیام نگذشته بود که بچه‌ها چنان حمله‌ای به تانکهای عراقی کردند که عراق دو روزه خاک کشور را ترک کرد. خب این در شرایطی است که درخواستهای آقای رضایی محقق نشده است. ایشان در مرداد ۶۷ نامه به امام می‌نویسند و در خواست عملیات آفندی علیه عراق می‌کند، در صورتی که در نامه گفته بود اگر این شرایط محقق شود پنج سال آینده می‌توانیم این کار را بکینم. ما ثابت کردیم که بعضی کمبود ایمان و اعتقاد به خدا داشتند و روحیه خود را از دست دادند و در پازلی که آقای هاشمی تعریف کرده بود بازی کردند. 
 
 وقایع بعد از پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸، مانند حمله عراق به خوزستان حمله منافقین به کرمانشاه و بعدا حمله عراق به کویت، درستی کدامیک از دو دیدگاه ادامه جنگ یا پذیرش قطعنامه را تایید می‌کند؟ 
 
امام بار‌ها این نکته را تذکر داده بودند که کسانی که به دنبال آتش بس هستند نمی‌توانند مسائل را درست تشخیص دهند و صدام اهل صلح نیست اینکه مدام دم از صلح می‌زند بخاطر این است که نفس تازه کند و در فرصت مناسبی دوباره به ما حمله کند. آقای هاشمی هم بعداً در مصاحبه‌ای اعلام کردند که امام نظرش این بود که صدام به دنبال صلح نیست و به دنبال فرصتی برای حمله دوباره است، تحلیل درستی بود و ما هم این تحلیل را قبول داشتیم. ما سؤال کردیم چرا آقای هاشمی برخلاف این عمل می‌کرد، خود ایشان یکجا اشاره می‌کند من در طول جنگ سیاستی را در پیش گرفته بودم که امام آنرا تایید نمی‌کرد ولی با آن مخالفت هم نمی‌کرد. این چه تبعیتی از امام است، همین امر باعث شد جنگ طولانی شود و با پیروزی تمام نشود. 
 
 پیروزی که می‌فرمایید چه مولفه‌هایی دارد، یکی از مسائل مهم برای ما تعیین متجاوز از سوی شورای امنیت بود که بعدا به نتیجه رسید؟ 
 
یکی از مغالطه‌هایی که متاسفانه برخی آقایان امروز هم می‌کنند، حتی در مناظرات انتخاباتی اخیرهم شاهد بودیم این است که قطعنامه ۵۹۸ به نفع جمهوری اسلامی بود و چون خواست‌ها و شرایط ما در آن گنجانده شده بود ما پذیرفتیم، واقعیت مسأله چنین نیست، ‌ما بندهای اصلی قطعنامه را در کتاب آوردیم، عمدتاً به نفع عراق و به ضرر ما تنظیم شده است، خود آقای ولایتی که در همین مناظرات از قطعنامه دفاع می‌کرد، به عنوان وزیر امور خارجه وقت به صراحت اشاره می‌کند که این قطعنامه چون با مشورت ما تهیه نشده ما نمی‌توانیم آن را بپذیریم، ‌خب وقتی ایشان خودش می‌گوید قطعنامه با مشورت جمهوری اسلامی تهیه نشده پس چگونه آقای هاشمی یا خود ایشان یا آقای رضایی بعدا ادعا می‌کنند که ما توانستیم شرایط خودمان را در قطعنامه بگنجانیم، ‌ چطور توانستید بگنجانید؟ وقتی که خودتان اعتراف می‌کنید که قطعنامه بدون مشورت با ما تهیه شده، ‌اینکه تناقض است. 
 
در قطعنامه فقط یک بند کلی آمده که شورای امنیت یک هیئتی را تعیین می‌کند که از دو کشور بازدید کنند و با مسئولین دو کشور صحبت کنند و مشخص کنند که آغازگر جنگ که بوده است و به شورا گزارش دهند، یعنی چیزی که در قطعنامه آمده و گزارش به شورای امنیت بدهد؛ اینکه شورا موظف است که مقصر را مشخص و معرفی کند هیچ کجا نیامده و بعدش هم دیدیم که همینطور هم شد و شورای امنیت به هیچ عنوان عراق را به عنوان متجاوز اعلام و محکوم نکرد، آقای هاشمی در یادداشت‌های روزانه خودشان و هم در بعضی مصاحبه‌شان متاسفانه مدعی شدند که شورای امنیت، عراق را به عنوان متجاوز اعلام کرد، ‌ این اصلا صحت ندارد، ایشان یک مدرک اعلام کنند که شورای امنیت عراق را به عنوان متجاوز معرفی کرده باشد، چنین سندی وجود ندارد. 
 
 پس پایه این حرف چیست؟ 
 
در حرفهای خصوصی همانطور که یک نقل قولی از مقام معظم رهبری که آن موقع رئیس جمهور بودند آوردم، که این‌ها می‌آمدند در حرفهای خصوصیشان به می‌گفتند بله ما قبول داریم عراق متجاوز است. ولی در حوزه رسمیشان هیچ‌گاه حاضر نبودند عراق را به عنوان متجاوز اعلام کنند، شما در بیانیه‌ها و قطعنامه‌های شورای امنیت بگردید ببینید یک جا پیدا می‌کنید که شورای امنیت اعلام کرده باشد که عراق متجاوز است و به جمهوری اسلامی حمله کرده و محکوم است و باید غرامت جنگ را هم بپردازد، ‌هیچ کجا چنین چیزی را شما نمی‌بینید. در بحث تعیین غرامت که در قطعنامه آمده، فقط گفته شده که بواسطه خساراتی که به دو کشور در جنگ وارد شده می‌آیند بررسی کنند که چقدر خسارت وارد شده و جوامع بین المللی کمک کنند برای بازسازی خسارت‌ها، ببینید اصلا چنین چیزی که کشور متجاوز باید بیاید غرامت جنگ را بپردازد اصلا وجود ندارد، این چیزی که آقایان اعلام می‌کنند برای فریب دادن مردم است، چنین چیزی در بندهای قطعنامه وجود ندارد! یعنی نه صدام بعنوان متجاوز تعیین و اعلام شد و نه هیچ غرامتی بعهده عراق گذاشته شد که بعنوان خسارت جنگی به ما بپردازد، ‌برای تبادل اسرا هم در قطعنامه هیچ ساز و کار عملی پیش بینی نشده فقط به صورت کلی اشاره شده است که طرفین باید اسیران جنگی را طبق معاهده ژنو مبادله کنند، طبق چه راهکاری معلوم نیست و یا اینکه نیروهای دو کشور به مرزهای شناخته شده بین المللی برگردند، طبق چه راهکاری؟ اصلا گفته نشده، کما اینکه می‌بینیم عراق تا دو سال بعد از پایان جنگ نه نیرو‌هایش را تا پشت مرزهای بین المللی می‌برد یعنی هنوز بخشی از خاک ما حول و حوش ۲۵۰۰ کیلومتر در اشغال عراق بود و نه حاضر به تبادل اسرا با ما بود، فقط زمانی که قصه حمله به کویت پیش آمد و نیروهای آمریکایی و غربی و متحدین سابقش رفتند لشکرکشی کردند و تهدیدش کردند، آن موقع بود که خواست از ناحیه مرزهای جمهوری اسلامی خیالش راحت شود آمد با ما قراردادی بست که هم پیمان الجزایر را به رسمیت شناخت و حاضر شد که نیرو‌هایش را به پشت مرز‌ها ببرد و اسرا را با ما مبادله کند، یعنی اگر ماجرای حمله عراق به کویت پیش نیامده بود تا ۲۰ سال بعد از آن هم عراق نه از باقیمانده خاک ما بیرون می‌رفت نه حاضر به تبادل اسرا می‌شد و نه حاضر به پذیرش معاهده ۱۳۷۵ الجزایر می‌شد و نه آقای خاویر پرز دکویار دبیر کل وقت سازمان ملل در گزارش‌اش هیچ وقت حاضر نمی‌شد اعلام کند که عراق آغازگر جنگ بوده، او هم وقتی ماموریتش داشت تمام می‌شد چون عراق آن تجاوز را به کویت انجام داده بود آمد گفت که بله عراق جنگ را شروع کرده، این را هم فقط در گزارش دبیر کل به شورای امنیت می‌بینیم، اما شورای امنیت هیچوقت بر اساس گزارش این دبیر کل نمی‌آید قطعنامه رسمی صادر کند و عراق را رسما به عنوان متجاوز اعلام کند، این کار را اصلا نکردند. 
 
 شما در بخش‌هایی از کتاب به تلاش گروهی در وزارتخارجه وقت برای تحمیل آتش بس به کشور اشاره دارید، این تلاش‌ها با مسئولیت و هماهنگی چه کسی بوده است؟ 
 
ما رسما قطعنامه ۵۹۸ را در چه تاریخی می‌پذیریم؟ ۲۷ تیر ۶۷، جمهوری اسلامی در این تاریخ پذیرش قطعنامه را به سازمان ملل اعلام می‌کند، اما آنهایی که از قبل یک دیپلماسی پنهانی را در پشت پرده هدایت می‌کردند و وزارت خارجه را هم در سال ۶۶ آلت دست خودشان می‌کنند در ۱۳ اسفند ۶۶ به شورای امنیت سازمان ملل اعلام می‌کنند که ما قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفتیم و آماده اجرایش هم هستیم، در پایین صفحه ۲۶۱ من این را آوردم، خبر را شبکه تلویزیونی ABC آمریکا نقل می‌کند، اما اجازه نمی‌دهند این خبر در داخل کشور پخش شود و مسئولین دیگر از آن مطلع شوند، نه به امام خبر می‌دهند نه به رئیس جمهور می‌گویند و نه به مردم می‌گویند و نه به حزب الله می‌گویند و نه به رزمندگان می‌گویند، این سیاست را پشت پرده نگه می‌دارند، در تایید این خبری که شبکه ABC آمریکا زده خود آقای محسن رضایی چند سال قبل در یکی از مصاحبه‌هایشان این را تاکید می‌کند و اشاره می‌کند جمهوری اسلامی یک سال قبل قطعنامه را پذیرفته بود اما به خاطر مصالحی اعلام نکردند تا بتوانند پشت پرده کار‌ها را انجام دهند. نماینده ایران در سازمان ملل روز سیزده اسفند ۶۶ آقای محمدجعفر محلاتی این پذیرش قطعنامه را به شورای امنیت اعلام می‌کند؛ ‌خب سؤال ما این است که آقای محلاتی زیر نظر چه کسی کار می‌کرد؟ رئیس‌اش که بوده؟ وزیر امور خارجه وقت، وزیر امور خارجه وقت که بوده؟ جناب آقای دکتر ولایتی؛ جناب آقای دکتر ولایتی حضرتعالی نمی‌دانستید که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مخالفت با سیاست‌های رسمی نظام جمهوری اسلامی است؟ شما خبر نداشتید که امام خمینی به شدت با این مسئله مخالف هستند؟ چرا این مسئله را بدون اینکه به امام اطلاع بدهید انجام دادید؟ بدون اینکه به رئیس جمهور اطلاع دهید انجام دادید؟ چرا در پازل دیپلماسی پنهانی که آقای هاشمی تعریف کرده بود افتادید؟ به چه دلیل چهار پنج ماه قبل از اینکه جمهوری اسلامی رسما قطعنامه را بپذیرد آقایان پذیرش قطعنامه را به صورت پنهانی به سازمان ملل اعلام می‌کنند؟ شما نمی‌دانستید که اگر این خبر به فرماندهان جبهه برسد باعث تضعیف روحیه آن‌ها می‌شود و باعث تضعیف جبهه‌ها می‌شود؟ پس بدون اطلاع رهبری و رئیس جمهور چرا این کار را کردید؟ 
 
 در رابطه با شکست‌های نظامی در پایان جنگ تحلیلهای متناقضی وجود دارد درکتاب خیلی در اینباره توضیح داده نشده است؟ به نظر شما این سلسله شکست‌ها ارتباطی با مساله قطعنامه دارد؟ 
 
در اینجا یک نکته مهم است که در کتاب هنوز نیاوردیم. ما سال ۶۶ طبق روال هر ساله جنگ یک عملیات بزرگ داریم، ‌سال ۶۶ عملیات بزرگ ما در جبهه چیست؟ کربلای ۱۰ است در شمال غرب کشور، کردستان عراق عملیات حلبچه؛ اینجا یک نکته ظریفی است که تا الان کسی بازش نکرده و آن این است طبق مصاحبه‌هایی که آقای محسن رضایی می‌کند و در کتاب خودش راجع به جنگ این را مکتوب آورده که ما از سال ۶۵ گزارشات مکرر و متعددی داشتیم مبنی بر اینکه عراق دارد خودش را برای بازپس‌گیری فاو آماده می‌کند. فاو را ما چه موقع گرفتیم؟ در عملیات والفجر ۸ بهمن ۶۴، حدود ۷۰ روز عراق با همه قوای زرهی و هوایی و شیمیایی و هر چه که داشت پاتک زد که فاو را از ما پس بگیرد و نیروهای ما در فاو مقاومت کردند همه آن پاتک‌ها را دفع کردند ایستادند.... 
 
.... کلی بمباران شیمیایی کرد، لشکرهای پیاده‌اش را آورد نیروهای زرهی‌اش را آورد و هواپیما‌ها و هلی کوپترهای جنگی را بکار گرفت تا فاو را پس بگیرد ولی نتوانست، بعد از ۷۰ روز آنقدر تلفات دادند که دیگر ناامید شدند و پاتک‌هایشان را قطع کردند، ما فاو را ۷۰ روز زیر شدید‌ترین بمباران‌ها گلوله باران‌ها زرهی‌ها و شیمیایی‌ها مقاومت می‌کنیم و عقب نمی‌نشینیم، چطور می‌شود تاریخ ۲۸ فروردین ۶۷ ظرف ۲۴ ساعت از فاو عقب نشینی می‌کنیم، ۲۴ ساعته، چرا؟ 
 
بیایم جلو‌تر ۴ فروردین ۶۷، ما شلمچه را ظرف ۸ ساعت خالی و عقب نشینی می‌کنیم شلمچه‌ای که در عملیات کربلای ۵ با آن همه فداکاری‌ها و ایثارگری‌های رزمندگان ما آن همه جانباز و شهید و مفقود و اسیر تصرف کردیم و تا پشت دروازه‌های بصره رسیدیم علیرغم همه آن موانع و چیزهایی که صدام ردیف به ردیف پشت سر هم چیده بود و حامیان خارجی‌اش هم حمایت می‌کردند، ما در عملیات کربلای ۵ با آن سنگینی رفتیم تا پشت دروازه‌های بصره مستقر شدیم، چطور می‌شود ۴ خرداد ۶۷ ظرف ۸ ساعت همه مناطق را پس می‌دهیم و عقب می‌نشینیم؟ بیایید جلو‌تر، اگر اشتباه نکنم ۴ تیر ۶۷، از جزایر مجنون ظرف چند ساعت عقب نشینی می‌کنیم، فاو به عنوان یک نقطه استراتژیک و مهم، جزائر مجنون به عنوان نقطه استراتژیک و مهم عراق، شلمچه به عنوان یک نقطه مهم و استراتژیک تا پشت دروازه بصره دست ما بود، ما تا آن موقع دست بالا را در جبهه داشتیم، چطور می‌شود این‌ها را ظرف چند ساعت تحویل می‌دهیم و عقب می‌نشینیم؟ 
 
 پس می‌توانیم یکی از ناگفته‌های سرکشیدن جام زهر را همین مقطع بدانیم؟ 
 
بله این را که اشاره کردم که در ۱۳ اسفند ۶۶ حدود پنج ماه قبل از پذیرش رسمی قطعنامه، آقایان با دیپلماسی پنهانشان رفتند در شورای امنیت اعلام کردند که ما قطعنامه را پذیرفتیم، ‌خب امام که به شدت مخالف است رئیس جمهور که مخالف است رزمنده‌ها و فرمانده‌ها هم که مخالف‌اند چگونه می‌شود که این آقایانی که چند سال در پی تحمیل پذیرش قطعنامه به امام بودند تا وقتی که ما این نقاط قوت را داشتیم امام حاضر به پذیرش قطعنامه نمی‌شود، رزمندگان و فرماندهان حاضر به پذیرش نمی‌شوند، پس چکار باید کرد؟ باید کاری کرد که همه این نقاط قوت ما تبدیل به نقطه ضعف بشود، همه این نقاط استراتژیکی که دست ماست یکی یکی از دست ما بیرون برود به دست عراقی‌ها تصرف بشود تا ما در موضع ضعف باشیم و حالا از موضع ضعف به امام خمینی فشار وارد کنیم که باید قطعنامه را بپذیریم. 
 
 حمله سالانه ما به جای اینکه در جنوب و ادامه آن حلقات باشد منتقل می‌شود به کربلای ۱۰ حلبچه شمال غرب کشور در کردستان عراق، همه نیروهای رزمنده را از جنوب جمع می‌کنند می‌فرستند در شمال غرب کشور در کردستان عراق، هزار کیلومتر دور‌تر، قسمت اعظمش تجهیزات که داریم را به آنجا می‌فرستند، آقای محسن رضایی خودش دارد اعتراف می‌کند می‌گوید سال ۶۵ گزارشات اطلاعاتی برای ما می‌آمد که صدام خودش را دارد آماده حمله به فاو می‌کند، گزارشات اطلاعاتی می‌آمد که این‌ها قصد حمله به شلمچه و جزایر مجنون را دارند، در کتابم آورده‌ام که وزارت اطلاعات از چند ماه قبل از عملیات کربلای ۱۰ چندین بار به سپاه هشدار می‌دهد که عراق دارد قوای خودش را آماده می‌کند که بیاید فاو، ‌شلمچه و جزایر مجنون را بگیرد. سردار رشید در گزارشی که به آقای محسن رضایی دارد اشاره می‌کند: صدام چهارصدهزار نیرو در بصره و الاماره جمع کرده است، حدود ۳۰۰۰ تانک و توپ و کلی نیرو و تجهیزات آماده کرده، این‌ها آمده‌اند که فاو و مناطقی که دست ما است را بگیرند، این هشدار‌ها را آقای سردار رشید چند ماه قبل از عملیات کربلای ۱۰ به آقای محسن رضایی می‌دهد، سوال این است که ما بجای اینکه بیاییم نیروهای مستقر در فاو را تقویت کنیم تجهیزات و امکانات به آنجا منتقل کنیم نیروهای در جزیره مجنون و شلمچه را تقویت کنیم چرا می‌آییم برعکس‌اش عمل می‌کنیم، عقب نشینی مااز فاو ظرف ۲۴ ساعت هیچ توجیه نظامی ندارد. 
 
این چیزی است که تا الان از آقایان کسی سوال نکرده که بیایند به مردم جواب بدهند، شما در حالی که خبر دارید که دشمن دارد خودش را آماده حمله به این جبهه‌ها می‌کند به جای اینکه این نقاط و این جبهه‌ها را تقویت کنید نیرو‌ها را جمع می‌کنید می‌برید هزار کیلومتر دور‌تر، که در این مناطق نباشند؟! این چه معنایی دارد؟ جز این است که بناست جوری عمل شود که ما این مناطق را یکی یکی از دست بدهیم و بعد بیاییم به امام خمینی فشار وارد کنیم که بله عراق دارد همینطور پیشروی می‌کند و ما توانایی مقاومت نداریم و باید قطعنامه را بپذیریم، این چیزی است که بعضی از آقایان از اینکه مردم بدانند به شدت احتراز می‌کنند، این یکی از مطالب بسیار مهم بحث پایان جنگ و پذیرش قطعنامه است. 
 
 آیا شواهد و نشانه‌های دیگری هم در این زمینه وجود دارد؟ 
 
بله مثلا آقای ری شهری که در کابینه آقای موسوی وزیر اطلاعات بودند ظاهرا یک ماه بعد از پذیرش قطعنامه نامه‌ای را به امام خمینی می‌نویسند در مورد تحمیل جام زهر و شایعاتی که بین مردم شایع شده است مبنی بر اینکه برخی افراد پذیرش قطعنامه را به امام تحمیل کردند، آقای ری شهری این سوال را از امام می‌پرسند که می‌گوید درتحلیل حوادث اخیر و مشخصا موضوع آتش بس این شایعه در سطح وسیع مطرح است که دیدگاه حضرت امام در مسائل اصولی جنگ با دیدگاه مسئولین کشور متفاوت است و اختلاف این دو دیدگاه دلیل اصلی تحمیل قطعنامه است یعنی در حقیقت این مسئولین زهر را به کام امام ریختند، امام مقابل این نامه که آقای ری شهری چنین مسئله مهمی را مطرح می‌کند سکوت می‌کند و هیچ چیز نمی‌گوید. این سکوت معنایش چیست معنایش تایید مطالب نامه است ولی امام در آن شرایط زمانی ترجیح می‌دهند جواب آنرا ندهند.
 
اگر خلاف این بود که قطعا امام تکذیب می‌کرد و می‌گفتند چنین چیزی صحت ندارد ولی وقتی امام سکوت می‌کند یعنی اینکه این مطلب صحت دارد ولی امام به دلیل مقتضیات آن زمان جواب نامه را نمی‌دهد. یک مطلبی هم بعد از قطعنامه و حمله مجدد عراق و هجوم مردم به جبهه‌ها از ایشان در کتاب نقل شده است از قول مرحوم حاج احمد خمینی که می‌گوید امام وقتی چند روز بعد از پذیرش قطعنامه صحنه‌های حضور مردم را در جبهه‌ها می‌بینند آن جمله معروف را می‌گویند. به چند نقل مختلف این جمله را آوردم که آقای بهداروند - پژوهشگر جنگ- این را نقل کردند که امام با دیدن این تصاویر می‌گویند که احمد اگر می‌دانستم که مردم این چنین در جبهه‌ها هستند هیچگاه قطعنامه را قبول نمی‌کردم، این جمله امام را ما از سه چهار کانال مختلف شنیدیم که این هم باز تاییدیه است که پذیرش قطعنامه به امام تحمیل شد و امام را پذیرش قطعنامه به مجبور کردند.



طبقه بندی: پاسخ به شبهات،  عمومی،  سیاسی، 
برچسب ها: راز قطعنامه، کتاب، هاشمی، موسوی، قطعنامه 598،
ارسال توسط هادی
بازدید : مرتبه
تاریخ : پنجشنبه 27 تیر 1392

من می‌دانم که بعضی‌ها از وفات آیت‌الله خوشوقت خیلی خوشحال شدند و خیلی‌ها خوشحال شدند که آیت‌الله خوشوقت در این دوره انتخابات نبود. چون آیت‌الله خوشوقت حرف نمی‌زد و در این چند سال اخیر به میدان آمد نه اینکه انقلابی نباشد بلکه دید یک مدتی نیاز نیست اما در این اواخر با کبر سن برای دفاع از ولایت و انقلاب و نظام ورود پیدا کرد. دعای امثال ایشان بود که فتنه 88 خنثی شد.

به گزارش رجانیوز، محورهای اصلی صحبت‌های رئیس حوزه علمیه المهدی (عج) در گفتگو با خبرگزاری نسیم را در ادامه می‌خوانید:



نباید به تحلیل ظاهری از انقلاب اسلامی کفایت کنیم؛ انقلاب ما به فرمان یک مرجع بود


- متأسفانه یکی از چیزهایی که مغفول عنه واقع شده، بحث "معنوی" انقلاب ما است.

- ما تاکنون تاریخ ظاهری انقلاب‌ها را به صورت مادی تحلیل کرده‌ایم. به این ترتیب که مردم گرفتاری‌هایی را مبتلا می‌شدند و بر اساس این گرفتاری‌ها یک انقلابی به وجود می‌آمد، مانند انقلاب فرانسه و روسیه. متأسفانه انقلاب خودمان را نیز با این دید نگاه کردیم.

- گرچه مادیات در زندگی بشر نقش فراوانی را دارد و هیچ فردی نمی‌تواند این را انکار کند اما انقلاب اسلامی ایران نشأت گرفته از مباحث مادی نیست چرا که به لحاظ ظاهری دنیای ما دنیایی بود که نسبتا تامین بود، گرچه اقشار کم درآمد در جامعه زیاد بودند و اقشار کمی وجود داشتند که با غارت اموال مردم یک زندگی اشرافی برای خود مهیا کرده بودند.

- در انقلاب اسلامی ملاک فقر و نداری نبود، مردم به فرمان یک مرجع و یک فردی که دین‌شناس بود حرکت کردند.

- مردم به فرمان یک "انقلابی محض" یا یک فردی که از اساتید دانشگاه و یا یکی از سیاست‌مداران آنچنانی باشد، به میدان نیامدند کما اینکه آنها هم خیلی تلاش کردند که مردم را به این سبک به میدان بیاورند اما توفیقی پیدا نکردند. 

- هیچ متفکری در دنیا باور نمی‌کرد که در دنیا انقلابی به وجود آید که در آن سایه شوروی سابق به عنوان بلوک شرق یا آمریکا و اروپا به عنوان بلوک غرب وجود نداشته باشد.

انقلاب اسلامی، تنها انقلابی بود که فقط با فرمان مرجعیت به وجود آمد و پیشرفت کرد

- ما دیدیم که در اواخر سال 55 حتی چریک‌های فدایی و منافقین به این نتیجه رسیدند که مبارزه با رژیم شاه عملا کارساز نیست، یعنی آنها به مرحله‌ای رسیدند که دیدند نمی‌توان با رژیم مقابله کرد و باید به نوعی با رژیم مصالحه کرد 

- قدرت‌های مادی در نقش‌آفرینی انقلاب اسلامی ایران هیچ دخالتی نداشتند. تنها قدرتی که توانست این انقلاب را به‌وجود آورد قدرت مرجعیت بود، قدرت روحانیت و قدرت اسلام ناب بود .

- روایاتی را داریم که بیان کردند "مردی از قم قیام می‌کند و مردم را به سوی حق دعوت می‌کند و آن اجتماعی که دور آن فرد هستند مانند آهن محکم و استوار هستند". دیدیم در همان اول انقلاب زمانی که امام فرمان داد مردم با آن مشقت‌ها نفت تهیه می‌کردند و به پیرمرد و پیرزن‌ها می‌دادند و یا تخم مرغ تهیه کرده و به ضعیف‌ها می‌دادند، یعنی از همان ابتدا امام فرهنگ ایثار را به مردم آموخت. 



موسس واقعی انقلاب ما امام زمان (عج) است

- موسس واقعی انقلاب ما امام زمان (عج) است؛ امام از کجا اعتماد دارد که پیروز است و فرمود که "ای آقای شاه یک کاری نکن که بگویم بیرونت کنند". امام از کجا این حرف‌ها را می‌زند؟ با کدام مرد و سرباز؟ همانطور که به او می‌گفتند که "سربازان شما کجا هستند؟" امام فرمود که "یاران من در گهواره هستند". امام از کجا می‌دانست که سربازان او در گهواره هستند؟ امام در سال 41 از کجا می‌دانست که در اواخر 57 انقلاب صورت می‌گیرد؟ و آنهایی که در گهواره بودند و یا در کوچه‌ها بازی می‌کردند یک روز سربازان امام می شوند؟

- زمانی که امام را آزاد کردند، مردم اطلاع نداشتند و امام را آوردند به پل آهنچی و ایشان را رها کردند. فردا که مردم متوجه شدند، فوج فوج به دیدن امام می‌آمدند. روز دوم از جبهه ملی و نهضت آزادی به دیدن امام آمدند و زمانی که در حیات منزل جمعیت موج می زد هر از گاهی امام به بعضی ها با نگاه می فرمودند که بالابیایید. یکباره هیاهویی در جمعیت مشاهده شد، دیدیم که مرحوم بازرگان به همراه آقای سحابی به دیدار امام آمدند و همه خوشحال شده بودند که این افراد در دولت مصدق بوده‌اند و الان دارند از امام اعلام حمایت میکنند و این چند نفر انتظار داشتند که امام اشاره کند بیایید بالا، اما امام لبخندی به آنها زد ولی اشاره نکرد که بالا بیائید، این یک نکته عجیبی بود.

مدتی می‌گذرد، حاج آقای اشراقی را نزد امام می‌روند و در گوش امام زمزمه می‌کنند و امام با اشاره دست می‌فرمایند "نه". به صورت ظاهر معلوم می شود که این پیرمرد شصت ساله سیاست نمیداند، الان موقع یارگیری است. دقایقی گذشت خود باز آمدند با امام صحبت کردند و امام فریاد زدند که "عرض کردم که نه، هرکسی آمده، آمده است". آنها هم متوجه می‌شوند که منظور امام به این افراد است این افراد می‌آیند و دست امام را می‌بوسند و خیلی ناراحت، می‌روند.

- اینها آینده‌نگری‌های امام است؟ امام از کجا می‌دانستند؟ قبل از آن زمانی که امام به نجف تبعید شوند و یک سال و نیم قبل از انقلاب قبل از اینک ترم جدید شروع شود امام می‌فرمایند که برای کلاس یک ضبط بیاورید، وقتی درس را شروع می‌کند می‌بینند که امام بحث "ولایت فقیه" را از آنجا شروع کرد.

- یکی از علت‌هایی که امام در نجف به عربی تدریس نکرد این بود که اعلام کند من نیامده‌ام که در اینجا بمانم و من مانند یک تبعیدی هستم.

- تمام بزرگان نجف مانند آیت‌الله خویی و آیت‌الله سیستانی و سایر بزرگان از ایران رفتند اما امام مانند یک تبعیدی رفتار می کرد.

- این‌ها دلالت بر این دارد که یک فرد دیگری امام را راهنمایی کرده است که شما پیروز هستید و به جلو حرکت کنید و جای نگرانی نیست و این کار را انجام بدهید.

- امام در نجف اشرف علاقه زیادی به حرم امیرالمونین (ع) داشت که یکبار شب می رفتند و یک بار صبح به هنگام نماز صبح می‌رفتند. یک شب دیدند که امام تب کرده و حال خوبی ندارد و می خواهد به حرم برود و حاج آقا مصطفی به امام عرض کردند که شما بهتر می‌دانید که حضرات معصومین (ع) همه جا هستند و امشب که حال مساعدی ندارید از همین جا عرض ادب کنید و امام فرمودند که "حاج آقا مصطفی نگذارید که روح عوامی در مورد حضرات معصومین از ما گرفته شود" و امام به زیارت رفتند.

اینگونه به زیارت مقید بودند. اما در شب دیگری امام حرکت می‌کنند به سمت حرم و تا جایی می‌روند که نعلین های خود را در بیاورند به یکباره برگشته و می‌گویند که امشب من به حرم نمی روم. همه تعجب می کنند که آن زمان که حال امام خوب نبود رفتند اما الان که امام حال مساعدی دارند از رفتن منصرف شده اند. فردا معلوم شد سفیر ایران در عراق به نجف آمده و یک فرش نفیس به حرم اهدا کرده است و دقیقا در همان ساعت حضور امام آمده اند و عکس می انداختند تا فردای آن روز در روز نامه ها جوری جلوه دهند که امام در نجف طبق این عکس ها با نظام شاهنشاهی آشتی کرده است. امام از کجا می دانست؟ چه کسی به امام خبر داده بود که الان وقت رفتن نیست؟ آن موقع که مریض است می‌گوید باید به حرم بروم ولی الان به حرم نمی رود. این ها ارتباط الهی است.

 

امام در ابتدای انقلاب وقتی کار را به بعضی از اعضای نهضت آزادی سپرد، می‌خواست تا انقلابیون فرصت یادگرفتن اداره کارهای کشور را پیدا کنند 

- اینکه امام در ابتدای انقلاب بعضی از اعضای نهضت آزادی را در مصدر امور گماردند، برای این بود که نیروهای انقلابی و مکتبی در کنار اینها با مسائل اداره کشور آشنا شوند

- خود آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می‌گوید که زمانی که به وزارت کشور رفتم به من گفتند که قربان کارتابل را بیاوریم؟ با خودگفتم کارتابل؟ کارتابل دیگر چیست؟ به آنها گفتم که حالا نمی‌خواهد کارتابل را بیاورید خلاصه آقای هاشمی به آقای یزدی زنگ می‌زند و می‌پرسد شما که در دولت بودید این کارتابل چیست؟ آقای یزدی می‌گوید چیز خاصی نیست و همان پوشه خودمان است و در آن یک سری ورقه و نامه‌هایی گذاشتند که شما آن را مطالعه و امضا کنید و بعد آقای هاشمی می‌فرماید که کارتابل را بیاورید.

- یعنی فردی که هیچ چیزی را نمی‌داند به مرور یاد می‌گیرد و امام می‌خواهد افراد انقلابی به آرامی از با تجربه‌تر ها کار را یاد بگیرند.

فتنه 88 آن قدر عمیق بود که هر انقلابی با آن مواجه می‌شد، زمین می‌خورد

- فتنه سال88 هنوز زوایایی دارد که برای مردم مشخص نشده است.فتنه 88 آن قدر عمیق بود که هر انقلابی با آن مواجه می‌شد، زمین می‌خورد.

- اگر دعای اولیای خدا نبود، فتنه 88 جمع نمی‌شد، چون در آن زمان اولیای خدا شب‌ها نمی‌خوابیدند و در حال دعا بودند.

- من می‌دانم که بعضی‌ها از وفات آیت‌الله خوشوقت خیلی خوشحال شدند و خیلی‌ها خوشحال شدند که آیت‌الله خوشوقت در این دوره انتخابات نبود. چون آیت‌الله خوشوقت حرف نمی‌زد و در این چند سال اخیر به میدان آمد نه اینکه انقلابی نباشد بلکه دید یک مدتی نیاز نیست اما در این اواخر با کبر سن برای دفاع از ولایت و انقلاب و نظام ورود پیدا کرد. دعای امثال ایشان بود که فتنه 88 خنثی شد.

- فتنه 88 یک فتنه بسیار عمیقی بود که استعمار با عملیاتی کردن کمترین آن در هر کشوری پیروز می‌شد چرا؟ چون در سال 78 آن فتنه‌ای که بوجود آوردند خیلی عمیق و دقیق نبود. با اینکه امور در آن زمان به دست فتنه‌گر ها بود.

فتنه‌گران مصداق مفسد فی الارض هستند

- این را بگویم، آقای سید محمد خاتمی و فتنه گران توبه کننده نیستند و شما این را بدانید و فریب نخورید. هر کسی فریب این افراد را بخورد باخته است.این افراد مفسد فی‌الارض هستند و من قبلا هم عرض کردم که این افراد مصداق مفسد فی‌الارض هستند و محاربه با خدا کرده‌اند. این افرادی که در فتنه 88 کارهایی را انجام داده‌اند مصداق محاربه با خدا هستند و در آن شکی نیست. 

- آیا ما باید بگوییم که این فتنه‌گران را آزاد کنند؟ چه کسانی را آزاد کنند؟ آقای خاتمی که باید الان جزو یکی از زندانیان و افرادی باشد که در حصر هستند حالا ما باید او را بزرگ کنیم و به او جلوه بدهیم؟ این کار کاملا اشتباهی است. آزموده را آزمودن خطا است.

 خاطراتی از اولیا‌الله در تایید "الهی" و "مهدوی" بودن انقلاب اسلامی

- اینکه می‌گوییم انقلاب یک انقلاب الهی است، این حرف را از بزرگانی چون ابوی بنده و حاج میرزا علی صفار هرندی که پدر همین حاج حسین آقای صفار هرندی که از مردان الهی بودند و از اساتید ما بودند شنیده‌ایم. ما شنیده بودیم که یک عده از تجار تهران در زمان حضرت آیت‌الله آسید ابوالحسن اصفهانی محضر ایشان می‌رسند و عرضه می‌دارند که آقا وضع ما خراب است و چنین و چنان است و شما یک دستوری بدهید و ایشان فرموده بودند که "من یک سری چیز هایی می‌نویسم اما کار کار یک حاج آقا روح‌الله است و او خواهد آمد کار کار اوست".

- ما این را به حاج آقای مولوی قندهاری عرض کردیم و ایشان فرمودند که "اتفاقا بنده در همان جلسه بودم و کنار آقا نشسته بودم و اضافه کردند که مرحوم سید سر خود را پایین انداخته و زیر لب به آرامی گفتند "ولا تیئسوا من روح الله" و ما می‌دانیم که این جمله مربوط به رحمت خدا است و معنی آن این است که از رحمت خدا مایوس نشوید". اما آن موقع سید منظورشان از بیان این آیه همین بود چون می‌دانید که هر آیه هفت ظاهر دارد و هفتاد بطن دارد و فرموده بودند که منظور از اینکه از روح الله مایوس نشوید همین روح الله است که می آید.

- بزرگان دیگری مانند آیت‌الله شاه‌آبادی به امام فرموده بودند "آن کسی که انقلاب می‌کند شما هستید" و آیت‌الله شیخ نصرالله شاه‌آبادی فرزند آیت‌الله شاه‌آبادی بیان کردند که "من در نجف اشرف یک خواب عجیب و غریب دیدم و آمدم به پیش امام و امام فرمودند به شرطی که تا زمانی که من هستم بیان نکنی و تعبیر کردند که این خواب تو یعنی اینکه این انقلاب پیروز می شود و پدر شما به من گفت که این انقلاب پیروز می شود و بنده رهبر این انقلاب هستم".

- یعنی بزرگان می‌دانند که این انقلاب یک انقلاب خدایی است و یک انقلاب وعده داده شده است و فرموده شده که مردی از اهل قم می‌آید و این فرد عده داده شده نیز امام راحل بودند.

در جلسه‌ای که آیت‌الله بهاء‌الدینی فرمودند " آقای منتظری رهبر نمی‌شود، رهبری متعلق به آسیدعلی آقای خودمان است"، حضور داشتم

- در جلسه ای که خود من حضور داشتم، بعد از تعیین آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری، آیت‌الله العظمی بهاءالدینی گفتند که "یعنی چه؟ اصلا نمی‌شود"، همه فکر کردند به دلیل حضور امام این حرف ها از ایت الله العظمی بهاالدینی بیان می شود ولی ایشان گفتند که نخیر همه می‌دانند که امام می‌میرد ولی ایشان یعنی آقای منتظری نیست. گفتند خوب پس چه کسی است؟ آیت‌الله العظمی بهاالدینی گفت "همین که گفتم ایشان نیستند" و بسیار عصبانی شده بودند و مدام می‌گفت که به شما می‌گویم ایشان نیست. یک فردی سمج شد و پرسید خوب کیست و آیت‌الله العظمی بهاالدینی عرض کرد که می گویم به شرطی که به کسی نگویید بعد عرض کردند که "همین آسید علی آقای خودمان"، حاضرین گفتند: چی می‌گوید؟ آسیدعلی آقا؟

- همه تعجب کردند که این چه حرفی است؟ متاسفانه یک فردی این حرف را گفته بود که آیت‌الله العظمی بهاالدینی چنین اظهار نظری کرده‌اند و این حرف در قم پیچید و بعضی‌ها ناراحت شدند و بعد آیت‌الله العظمی بهاالدینی کتمان کردند. مگر می‌شود که یک عارف دروغ بگوید؟ خودت گفتی و الان می‌گویی که من نگفتم؟ من خودم رفتم و از ایشان سوال کردم. گفتم که آقا شما چنین حرفی را فرمودید و ایشان عصبانی شد و گفت "چرا این افراد رفتند و این حرف را بیرون بردند" من به ایشان گفتم که "والله من نگفتم" ایشان فرمودند که "می‌دانم تو نگفتی ولی رفته‌اند و گفته‌اند". بنده عرض کردم "آقا بالاخره شما خودتان این حرف را زده بودید"، آیت‌الله العظمی بهاالدینی فرمودند" من نگفته‌ام، حضرت حجت روحی‌الفدا گفته‌اند"

 

آیت‌الله مولوی قندهاری در وصف آیت‌الله خامنه‌ای می‌فرمودند "این سید مانند آیت‌الله آسید ابوالحسین اصفهانی یکه‌تاز می‌شود"

- در آن زمان آیت الله مولوی قندهاری می‌فرمودند که "این سید عظیم‌الشان روز به روز به جمال و جلال و کمال او افزوده می شود به گونه‌ای که مانند آیت‌الله آسید ابوالحسن اصفهانی یکه تاز می‌شود". لذا من بارها عرض کرده‌ام که عکس‌های آقا را در زمان ریاست جمهوری نگاه کنید و الان نیز نگاه کنید و روز به روز بر ابهت و جمال و کمال و مدیریت وی اضافه می شود.

- واقعا مدیریتی که حضرت آقا در فتنه کرد چه کسی می‌توانست چنین مدیریتی بکند؟ همه مانده بودند، همین آقای حسینیان گفت که ما رفته بودیم پیش آقا گفتیم که وضع چنین است و دیدیم که آقا خیلی آرام است. اول گفتم که آقا آنقدر نگویید "أین عمار" بگویید "أین مالک" و آقا فرمودند که نه آقای حسینیان همان "أین عمار" و من الان مالک نمی‌خواهم".

نکند به بهانه اعتدال، اصول اساسی خود را کنار بگذایم

- من از این می‌ترسم که نکند ما هم با شعار اعتدال، اصول اساسی خود را کنار بگذاریم. البته من نمی‌گویم که اعتدال بد است و اتفاقا اصل اسلام بر اعتدال است و اسلام از افراط و تفریط نهی می‌کند 

- بنده یک مقداری از فتنه دیگر را این می‌دانم که حزب‌اللهی ها و مومنین و متدینین یک مقداری از اصول خود عقب‌نشینی بکنند و هر وقت متدینین و ملت ایران از اصول خود عقب نشینی بکن،د فتنه مجددا حیات خود را شروع می‌کند و ما نباید اجازه چنین کاری را بدهیم.

انقلاب ما انقلاب احزاب نیست، انقلاب ولایت فقیه است

- ما انقلابمان انقلاب احزاب نیست، انقلاب ولایت فقیه است و در انقلاب ولایت فقیه تشکل‌ها وجود دارند اما نباید حاکمیت حقیقی داشته باشند و حاکمیت حقیقی با ولایت فقیه است.

- در انقلاب ولایت فقیه، حزب‌گرایی ممنوع است .ما با احزاب به معنای غربی‌اش مخالف هستیم، 

- در کشورهای غربی احزاب تصمیم گیرنده هستند و هر چیزی که حزب بیان کرد افراد باید بپذیرندو در بحث حکومت دینی، دین تصمیم گیرنده است و نه احزاب.

- تشکل‌ها به صورت تشکیلاتی کار می‌کنند که بر اساس آن "اوصیکم بتقوی‌االله و نظم امرکم" باشد. یعنی امور تقسیم‌بندی بشود که این تشکلی است ولی تعصب و حزب‌گرایی باعث می‌شود که حزب حاکمیت داشته باشد و ما منافع حزب را می‌بینیم، در حالی که در بحث تشکل ما منافع تشکل را نمی‌بینیم بلکه تشکل در استخدام مطالب دین خواهد بود و این تشکل‌ها برای این است که ما بتوانیم بهتر و بهینه و با نظم و با تشکیلات عالی کار بکنیم.

- پس ما با تشکیلات موافق هستیم چون مصداق "اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم" است اما با حزب و حزب گرایی به آنگونه که در غرب وجود دارد مخالف هستیم.

- تفاوت ما در این است، چون بعضی افراد بخاطر حزب مجبور می‌شوند که منافع دینی خود را زیر پا بگذارند اما در تشکل شما نگاهت به دهان اسلام و نایب امام زمان است ولی در حزب، شما نگاهت به دهان حزب است.

مرزی که انحراف و عدم انحراف را در مسائل مربوط به امام زمان(عج)، مشخص می‌کند، نایب امام زمان(عج) است

- این آقایانی که از امام زمان(عج) می‌گویند به دلیل اینکه متوجه شده‌اند که موسس این انقلاب امام زمان است و از آنجایی که می‌خواهند بگویند که موسس این انقلاب امام زمان نیست و این انقلاب نیز مانند انقلاب های دیگر است مدام امام زمان، امام زمان می‌کنند و کار خرابی‌های خود را به گردن امام زمان می‌اندازند تا من و شما بگوییم که این یک حرف غلطی است و ما نگوییم امام زمان، یعنی به جای اینکه ما جواب مسأله را بدهیم بیاییم و صورت مسأله را پاک کنیم. ببینید یک دستی در کار است که عامدا من و شما را بترسانند که بگوییم امام زمان، چون تا بگوییم امام زمان به ما بگویند که نکند جزو جریان انحرافی هستند. 

- ملاک این است، ما می‌گوییم که حکومت امام زمان از طریق نایب او. وجود مقدس حضرت حجت فرموده است که "من کان من‌الفقها صائنا لنفسه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه و للعوام ان یقلدواه". مرز درزتی یا نادرستی حرف زدن از امام زمان این است؛ مرز نایب امام زمان(عج) است.

- بله اتفاقتا آنها از این می‌ترسند که شما بگویید که موسس این نظام امام زمان است چرا؟ چون اگر شما بتوانید اثبات کنید که این نظام مهدوی است در آن صورت راحت می‌توانید ولایت فقیه را جا بیاندازید.


در برابر غرب باید ایستاد؛ مگر "مرسی" غلام حلقه به گوش آمریکا نبود؟ چه شد؟

- امام فرمود دشمنان غربی مانند مثل سگ می‌ماند و اگر جلوی او ایستادی می نشینند، اما اگر عقب نشینی کردی همان می شود که آن مردک آمد پای خود را بر روی میز گذاشت. قضایایی که آقای جلیلی انجام داد، جلو رفتن بود و هیچ عقب نشینی صورت نگرفت. این غلط محض است که ما بیاییم برای اینکه این‌ها کمی هوای ما را داشته باشند عقب‌نشینی بکنیم.

- اتفاقا آقای جلیلی خوب به جلو رفته به بهترین روش این قضیه را هدایت کرده است و واقعا آنها عقب‌نشینی کرده‌اند. الان آنها دم درآورده‌اند چرا که ما یک گراهایی به آنها داده‌ایم که عیبی ندارد ما کمی عقب می‌نشینیم، اتفاقا باید بگوییم که ما جلو رونده تر از آقای جلیلی هستیم و آقای روحانی رئیس جمهور محترم و منتخب اگر متوجه شود در مقابل غربی‌ها همان کار آقای جلیلی را با قدرت و قوت بیشتر انجام می‌دهد تا پیروزی‌های بیشتری برای ما به دست بیایید.

- مگر مصر را ندیدیم؟ مگر مرسی غلام حلقه به گوش اوباما نشد؟ کار او به کجا کشید؟ مگر همین الان این غربی‌ها هم نگفتند که کشتیرانی شما را هم تحریم می‌کنیم؟ 

 

آینده این انقلاب، اتصال به انقلاب حضرت حجت (عج) است

- آینده این انقلاب اتصال به انقلاب آقا جان ما حضرت حجت (عج) است. بله خیلی اتفاقات ممکن است در منطقه صورت بگیرد اما به ایران ضربه‌ای زده نمی‌شود اما این به این معنی نیست که چون به ایران ضربه وارد نمی‌شود ما سست شویم نه برعکس ما باید قوی‌تر باشیم و باید تصور کنیم که هر لحظه ممکن است به این مملکت حمله شود اما به فضل الهی به اینجا دیگر تعرض نمی شود.

- ما اول انقلاب چه‌داشتیم؟ مگر فقط صدام بود؟ مگر "میگ‌های" فرانسه یادمان رفته؟ "آواکس‌ها" را مگر فراموش کردیم؟ همین کویت گفت نا نجیب ما این همه به تو کمک کردیم. تمام اعراب به صدام پول دادند و من خودم در مهران سرباز سودانی گرفتم. ما چه داشتیم؟ اما کار به کجا کشید؟ حالا که همه چیزداریم پس چرا باید بترسیم؟ هیچ اتفاقی نمی‌افتد و ان‌شاالله آینده انقلاب خوب خواهد بود.

- آیت‌الله مولوی قندهاری می‌فرمودند که آیت‌الله خامنه‌ای سپهسالار امام زمان (عج) است، یکبار به ایشان عرض کردم، "آقا حالا که شما می‌فرمایید که رهبر معظم انقلاب، سپه‌سالار امام زمان است، اگر خدای نکرده رهبر از دنیا برود ایشان سریع گفتند که نخیر نمی‌شود و حتی اگر هم خدای ناکرده این اتفاق بیافتد آیت‌الله خامنه‌ای بر می‌گردد ولی فرمود که نمی‌شود.

ما هنز نقش ولایت فقیه در شکل گرفتن انقلاب‌های منطقه را درک نکرده‌ایم

- آقای ولایتی در یک سخنرانی در مجمع بیداری اسلامی مطالبی را بیان می‌کرد که بله بیداری اسلامی چگونه شروع شد و سیر آن را یکی یکی بیان کرد و یکدفعه یکی از این مدعوین وسط سخنرانی دکتر ولایتی قیام کرد که آقا این چه حرفی است که شما می‌زنید؟ گفت این بیداری از زمان پیامبر بوده و بعد هم فقط امام خمینی و هیچ کس دیگر در این زمینه پیشتاز نبوده است. جماعت اخوان و این حرف ها نیست، بیداری اسلامی فقط توسط این دو نفر پایه‌ریزی شده بود.

- ببینید ما خودمان نقش ولایت فقیه را درک نکرده‌ایم. آنها می‌گویند امام خامنه‌ای ولی ما هنوز بعضی‌هایمان می‌ترسیم این واژه را بگوییم و از واژه رهبر انقلاب استفاده می‌کنیم.

- ما امروز مشاهده می‌کنیم که زمانی که سلفی‌گرها و اخوان‌المسلمین در مصر حاکم شدند، جامعه مصر را که جامعه‌ای پویا بود به جامعه‌ای متزلزل و جامعه‌ای که خونریزی بکند، تبدیل کردند. جامعه مصر گرچه اهل سنت هستند ولی به یقین نود درصد مصری‌ها محب اهل‌البیت(ع) هستند، اما اخوانی‌ها جامعه مصر را به جامعه چند فرقه‌ای تبدیل کردند.

- قاعده انقلاب‌ها در دنیا این است که بعد از مدتی دچار تغییر و تحول می‌شوند و تنها انقلابی که دچار تغییر و تحول نشده است و در راستای همان اهداف خود به جلو حرکت کرد انقلاب اسلامی بود و دلیل و برهان آن نیز همین است که در راس او نایب امام زمان در زمان غیبت به عنوان ولی فقیه حاکمیت داردو فرامین امام زمان را اطاعت می کندو برای همین فتنه بسیار است و خیلی ها می خواهند ریشه این انقلاب را بزنند

منیع:رجا نیوز




طبقه بندی: ولایت فقیه و ولی فقیه،  سیاسی،  عمومی، 
ارسال توسط هادی
بازدید : مرتبه
تاریخ : سه شنبه 28 خرداد 1392

عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان فرمایش حضرت امام(ره) مبنی بر اینکه ما

 مرد تکلیفیم نه مسئول نتیجه، گفت: این عافیت‌طلبان و راحت‌طلبان هستند

 که نسبت افراط‌ گری را به عده‌ای می‌دهند، اما با دادن این نسبت‌ها تکلیف

 ساقط نمی‌شود.

به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آثار آیت‌الله مصباح یزدی، 

رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در جمع اعضای کانون طلوع با اشاره به اینکه در روز‌های اخیر یک حماسه سیاسی در کشور اتفاق افتاد که کم نظیر بود، اظهار داشت: اجتماع پرشور و باحرارت همراه با احساس مسئولیت مردم کشور، از جمله مواردی است که در دیگر کشور‌ها نظیر آن را سراغ نداریم و اظهارات رسانه‌های غربی و مسئولان کشورهای غربی، نظر مقام معظم رهبری که همان موضوعیت داشتن حضور مردم است را تأیید می‌کند، اما در کنار آن مسائل و سئوالاتی برای برخی پیش آمده است که موجب ابهام یا دلسردی برخی در روند آینده است که باید آن را تبیین کنیم.

 
چرا رهبر انقلاب درباره فرد اصلح اظهار نظر نمی کنند؟
 
آیت‌الله مصباح یزدی با اشاره به اینکه بسیاری از فقها و علما شرکت در انتخابات را واجب شرعی می‌دانند، اظهار داشت: هرچند اصل حضور مردم در این انتخابات لازم بوده و تأثیرات مثبت بین‌المللی دارد، اما به نظر تنها حضور کافی نیست و باید اصلح را انتخاب کرد، مخصوصا اگر در مقابل اصلح کسانی باشند که ممکن است ضعف‌هایی داشته باشند که در سیاست گذاری‌ها و مدیریتشان احتمال وارد شدن ضرر به اسلام و مسلمین وجود داشته باشد.
 
عضو مجلس خبرگان در خصوص ملاک اصلح بودن نیز اظهار داشت: مردم ما همواره منتظر رهنمودهای مقام معظم رهبری و شاخص‌های اصلح از زبان ایشان هستند، تا بتوانند با توجه به آن ملاک‌ها اصلح را پیدا کنند، اما مقام معظم رهبری همواره تأکید می‌کردند که بنده درباره کاندیداها هیچ اظهار نظری نمی‌کنم، اما چرا با وجود اینکه مصلحت کشور مهم است و این مصلحت می‌تواند با انتخاب یک فرد تأمین شود، رهبری اظهار نظر نمی‌کنند؟
 
وی در پاسخ به این ابهام افزود: هرچند عنوان اولی این است که معرفی کامل شاخص‌های نامزد اصلح، توسط ایشان برای جامعه مفیدتر خواهد بود، اما با چنین کاری نظام متهم خواهد شد که این انتخابات مهندسی شده و فرمایشی است و از لحاظ بین‌المللی تأثیر بسیار منفی برکشور دارد، چرا که امروز چه ما بخواهیم و چه نخواهیم دموکراتیک بودن انتخابات یک اصل تلقی شده است و هرچه قدر دشمنان بتوانند، آن را خدشه دار کنند، ارزش سیاسی انتخابات را کمرنگ کرده‌اند و از سوی دیگر کسانی که شاخص‌ها را در خود نمی‌بینند، در انتخابات شرکت نکرده و آن را تحریم می‌کنند و حضور حداکثری اتفاق نمی‌افتد.


آیا عدم اظهار نظر رهبر انقلاب درباره اصلح تکلیف را از دیگران ساقط می کند؟
 
آیت‌الله مصباح یزدی با طرح این سؤال که آیا با عدم اظهار نظر صریح رهبری، دیگران هم نباید اظهار نظر کنند، خاطر نشان کرد: چنین اصلی وجود ندارد، چرا که در صدر اسلام نیز چنین مواردی وجود داشته است، مثلا حضرت زهرا(س) در خصوص مسأله فدک محاجه کردند، ولی امیرالمؤمنین(ع) چنین نکردند. معلوم می‌شود که تکلیف آنها با یکدیگر فرق داشت و کاری که از حضرت زهرا(س) بر می‌آمد، از شخص دیگری بر نمی‌آمد، چرا که اگر حضرت امیر(ع) ورود می‌کردند، متهم به حرص بر ملک می‌شدند و چه بسا به شورش و درگیری منجر می‌شد. نمونه دیگر آن نوع برخورد ابوذر با خلفا و انتقاد از مال اندوزی آنها بود، در حالی که حضرت علی(ع) چنین مواضعی نگرفته و اینگونه برخورد نمی‌کردند، چون تکلیف آنها با یکدیگر تفاوت داشت.
 
عضو خبرگان رهبری خاطر نشان کرد: اگر کسی دید افرادی اشتباه می‌کنند که به ضرر اسلام تمام می‌شود و وی می‌تواند آنها را هدایت کند، باید اقدام کند. گاهی گفته می‌شود که چنین رفتاری خلاف شأن است، در حالیکه بالاترین شأن، هدایت مردم است.
 
اینکه تلاش‎ها نتیجه نداد ایجاب نمی‎کند که بر گزینه رای آور سرمایه گذاری کنیم؟
 
وی با اشاره به سؤال و ابهام دیگری که ممکن است در ذهن برخی پیش آمده باشد، اظهار داشت: تجربه انتخابات‌های گذشته و به خصوص تجربه اخیر نشان داد که علی‌رغم تلاش‌های مخلصانه‌ای که مردم فرهیخته کشور و به خصوص دانشگاهیان و حوزویان صورت دادند و انصافا در این زمینه کم هم نگذاشتند و حتی از جیب خود خرج کردند که بیانگر علاقه وافر مردم به دین و نظام است، این تلاش‌ها مؤثر واقع نشد، لذا این تصور پیش می‌آید که این تلاش‌ها بیهوده است و ممکن است در آینده انگیزه‌ای برای چنین تلاش‌هایی وجود نداشته باشد و از همین روست که عده‌ای رأی آوری را از مهمترین ویژگی‌های اصلح عنوان می‌کنند. از طرف دیگر اگر کسی رأی آورد که او را اصلح نمی‌دانیم، وظیفه ما چیست، آیا باید تسلیم وی شویم یا تحمل کنیم یا برخورد کنیم؟
 
آیت‌الله مصباح ادامه داد: از نظر فقهی علاج مرض برای رفع ضرر موجود یا دفع ضرر محتمل، واجب است و سیره عقلا بر این است که اگر شک وجود داشت در اینکه با مراجعه به دکتر و استفاده از دارو،  مریضی بهبود می‌یابد یا خیر، باز هم اقدام می‌کنند و احتمال عدم تأثیر مجوزی برای ترک مداوا نیست. در مسائل اجتماعی که فعالیت یک فرد تأثیر اجتماعی دارد، نیز نمی‌توان وظیفه اجتماعی را به صرف احتمال عدم تأثیر رها کرد. اگر به وظیفه خود عمل نکردیم و روز قیامت از ما به خاطر عمل نکردن به وظایف سؤال شد، جوابی نخواهیم داشت.
 
عضو مجلس خبرگان در پاسخ به این سؤال که آیا اگر چندین مرتبه عدم تأثیرگذاری فعالیت خود را دیدیم، باز هم اقدام واجب است، به آیاتی از قرآن کریم در خصوص اصحاب سبت اشاره کرد و اظهار داشت: عذاب الهی نه تنها قوم گنهکار، بلکه کسانی که نسبت به آن بی‌تفاوت هم هستند را فرا می‌گیرد، لذا اگر در جامعه‌ای خلاف شرع رایج شد و افرادی با عذر عدم تأثیر به وظیفه خود عمل نکردند، با اصحاب سبت که مشمول عذاب الهی شدند، فرقی نخواهند داشت.
 
ما مرد تکلیفیم و نه مسئول نتیجه
 
آیت‌الله مصباح یزدی با بیان سخن امام(ره) مبنی بر اینکه ما مرد تکلیفیم و نه مسئول نتیجه، اظهار داشت:امام(ره) علی‌رغم وساطت کشورهای دوست و مسلمان برای خاتمه جنگ، زیر بار نرفته و شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه را سر دادند. حتی در مبارزه علیه شاه نیز وقتی برخی مخالف مبارزه با شاه بودند و برخی علما برای گردهم آوردن امام(ره) و دیگران پادرمیانی کردند، امام(ره) معتقد بود اگر قرار است، اصل مبارزه مورد مشورت و تصمیم جمع قرار گیرد، برای من هیچ اعتباری ندارد، چرا که من یقین به وظیفه برای مبارزه دارم، اما اگر در نحوه مبارزه می‌خواهند مشورت شود و مثلا نرم‌تر برخورد شود، از آنجا که کار جمعی اثرش بیشتر است، بنده می‌پذیرم.
 
عضو مجلس خرگان رهبری ادامه داد: در صدر اسلام نیز افرادی چون حجر بن عدی، میثم تمار، عمرو بن حمق و رشید حجری نیز تا پای جان بر اصول خود ایستادند، آنها مگر احتمال تأثیر می‌دادند و مگر ترس از جان نداشتند، پس چرا تقیه نکردند؟ در حالیکه اگر آنها نبودند ما امروز از شیعه چیزی نداشتیم. سید الشهدا(ع) نیز با وجود یقین به عدم تأثیر در مخاطبان و نتیجه جانگداز آن، باز هم اقدام کرد. اما در عین حال در آخر کار اظهار رضایت کرده و حتی حضرت زینب(س) می‌فرمایند « ما رأیت الا جمیلا».
 
وی با اشاره به فتوای امام(ره) در خصوص حرمت تقیه در مهامّ امور اظهار داشت: شیخ فضل الله نوری با اینکه می‌دانست پافشاری او سبب آویخته شدنش به دار می‌شود، باز هم دست از استقامت خود برنداشت، در حالیکه اگر مبنای نهی از منکر را جلوگیری از مفاسد بدانیم، وی نباید روی حرف خود پافشاری می‌کرد، چرا که حاصل نشد.
 
استاد اخلاق حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه احکام شرعی بر اساس ملاک‌هایی تشریع شده است، اظهار داشت: هر موردی که با اراده و اختیار ما سر وکار داشته باشد، جای تکلیف هم هست، مثل شرکت در جنگ ولو که برخی جنگ‌ها نیز به شکست انجامید. چرا که تکلیف هرچند به خاطر مصالح واقعیه است و برای تحقق امور مطلوب است، اما اینکه تا چه میزان این مطلوب، محقق شود، به اراده ما نیست، بلکه به میدان رفتن و شمشیر زدن تا پای جان در اختیار ماست، اما اینکه بعد چه خواهد شد، تابع اراده ما نیست. لذا همواره باید ببینیم که تکلیفی متوجه ما هست یا خیر؟
 
وی با اشاره به اینکه اتفاقاتی که در عالم رخ می‌دهد، چه تاریک و چه روشن، همه در مجموعه نظام احسن است، ادامه داد: ملاک تکلیف، نتیجه روشن نیست، بلکه ملاک تکلیف، شناخت آن از راه عقل و شرع است، ولو اینکه عملا نتیجه دلخواه از آن حاصل نشود.
 
در فصل انتخابات آتی باید با همان انگیزه و جدیت شرکت و کار کنیم
 
آیت‌الله مصباح یزدی ادامه داد: بر این اساس اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم.
 
این استاد اخلاق خاطر نشان کرد: زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد، چون وسیله سعادت دنیا و آخرت است. یعنی تکلیف را باید انجام دهیم، ولو اینکه به دنبال آن مصیبت باشد و حتی پس از آن به خاطر توفیق عمل به وظیفه و آن مصیبت، خداوند را شاکر باشیم. لذا اگر مثل برخی به خاطر پول، رودربایستی یا گرفتن پست رأی ندادیم، ولو زحمت کشیدیم، بی‌خوابی کشیدیم، تهمت‌ها را تحمل کردیم و فحش‌ها را شنیدیم باید شاکر خداوند باشیم.
 
وی ادامه داد: از طرف دیگر این طور نیست که این زحمات و تلاش‌ها هیچ اثری نداشته باشد. آیا اینکه فردی با کمترین امکانات و هزینه‌ها، رأیی نزدیک به کسانی بیاورد که میلیاردها خرج کردند، تأثیر نیست؟ مخصوصا اینکه تنها همین چند روز کار شد و اگر مدت بیشتری با این اخلاص و جدیت کار می‌شد، نتیجه کیفی کار نیز بالاتر بود. پس نمی‌توان گفت این کارها اثری ندارد و تکلیف از ما ساقط است، و اگر از حالا برای 4 سال بعد فکر کنیم تأثیر آن چندین برابر خواهد شد.
 
اگر به تکلیف عمل نکنیم باید منتظر مسخ شدن باشیم
 
پآیت‌الله مصباح خاطر نشان کرد: اگر به وظیفه خود عمل نکنیم، باید منتظر مسخ شدن باشیم، اما نه مسخ ظاهری، بلکه مسخ فکری و روحی که نسبت به انقلاب و اسلام بی‌تفاوت بوده و بیکاری و گرانی به عنوان مهمترین مسأله برای ما قلمداد شود.
 
این استاد برجسته فلسفه ادامه داد: هرچند آدمی دوست دارد، همگان به او احترام بگذارند، هرچند تحمل ملامت و ناسزا مخصوصا از دوستان آسان نیست، اما قرآن فرموده است «لایخافون لومه لائم». بله، اگر وظیفه‌ای نباشد، انسان خود را در معرض فحشها و تهمت‌ها و ملامت‌ها قرار نمی‌دهد، اما اگر وظیفه‌ای را احساس نمود، باید به تکلیف عمل کند.
 
وی با اشاره به فرمایشات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری اظهار داشت: این عافیت طلبان و راحت طلبان هستند که نسبت افراط گری را به عده‌ای می‌دهند، اما با دادن این نسبت‌ها تکلیف ساقط نمی‌شود.
منبع:بولتن نیوز



طبقه بندی: عمومی،  سیاسی،  مذهبی،  پاسخ به شبهات، 
برچسب ها: مصباح یزدی، انتخابات، اصلح،
ارسال توسط هادی
بازدید : مرتبه
تاریخ : دوشنبه 27 خرداد 1392

مسعود دهنمکی

پیام آقای هاشمی بعد از انتخابات اخیر مبنی بر سلامت کامل انتخابات برای کسانی که چهار سال پش با پیام همسر مکرمه ایشان و همفکرانشان قاعده بازی مردم سالاری را به هم زدند و به جای تبریک به رقیب به آتش افروزی پرداختند شگفت انگیز است.

نه فقط حضرت ایشان بلکه عموم کسانی که پرچم مدارا و تسامح و تساهل و دموکراسی و تحمل مخالف و روشنفکری را مانند چماق بر سر منتقدین خود می کوبند تعریف دوگانه ای از دموکراسی دارند. در منظر این دوستان اگر نامزد پیروز فرد مورد نظر آنها باشد ایران بهترین شکل دموکراسی را دارد و اگر نامزد پیروز رقیب یا مخالف آنها باشد تقلب و مهندسی آرا نام می گیرد.
 
اساسا این گروه همه چیزشان شبیه هم است در حوزه های فرهنگی و اجتماعی و حوزه اندیشه هم اینگونه رفتار می کنند مثلا در همین سینما اگر فیلم مد نظر آنها بفروشد می گویند مخاطب اندیشمند و فرهیخته ولی اگر فیلم از آن فرد هم فکر آنها نباشد می گویند فیلم عوام پسند است و مردم ساده پسندند.
 
اگر در مطالب و ابراز نظرشان توهین و فحش باشد می گویند آزادی بیان است ولی اگر جواب بدهی می گویند هوچیگری و نقد ناپذیری.
 
اگر سوال کنند اسمش آزادی اندیشه است ولی اگر سوال کنی می گویند تفتیش عقاید است.
 
اگر سطل آشغال آتش و بانک و اتوبوس آتش بزنند اسمش اعتراض مدنی است ولی اگر در برابرشان اعتراض کنی چماقدار و خشونت طلب می نامندت.
 
در یک کلام حوزه سیاست و فرهنگ و مدیریت فقط باید در انحصار آنها باشد و از منظر آنها مخالف خوب مخالف مرده است.
 
انگار غربی ها هم این منش را دارند نمی دانم کدام یک از هم آموخته اند. القاعده خوب القاعده ای است که شیعه بکشد القائده بد القائده ای است که انسان غربی را بکشد. دیکتاتور خوب دیکتاتوری است که در بحرین شیعه بکشد.
 
آری این چنین است برادر!
 
اگر کسانی که در هردوره پیروزی رقیب را به این آسانی می پذیرند و به جای سطل اشغال آتش زدن پیام تبریک برای مخالف خود می فرستند روشنفکر نیستند، توصیه می کنم به این منش خود افتخار کنند ولو اینکه همیشه از نظر اصلاح طلبان و روشنفکر نمایان متهم باشند.
 
به هر حال امیدوارم مدعیان روشنفکری و دموکراسی آداب برد و باخت را در همه حوزه های فرهنگی و سیاسی یاد بگیرند. و انتخاباتشان مثل جشنواره سینمایی شان نباشد.



طبقه بندی: نقادی،  عمومی،  سیاسی، 
برچسب ها: هاشمی، فتنه، انتخابات، حسن روحانی، مسعود دهنمکی،
ارسال توسط هادی
بازدید : مرتبه
تاریخ : یکشنبه 26 خرداد 1392

فرق ما با شما اینست:

ما به این بدیهی ترین اصل هر انتخاباتی واقفیم که ممکن است به یک نفر رای بدهیم و آن یک نفر رای نیاورد یعنی کاندیدای محبوب ما شکست بخورد. 

ما به این اصل واقفیم که  کاندیدای محبوب گروه دیگر، حالا رئیس جمهور کشور ایران است و  ایران، کشور ما هم هست. پس دعا می کنیم رئیس جمهور جدید کشورمان خرابی ها را آبادسازد و آبادانی ها را آبادتر. او را تخطئه نمی کنیم، نسبت نمی دهیم و به طرفدارانش هزار انگ و رنگ نمی بندیم. 

ما بعد از این شکست هوچیگری نمی کنیم، به خیابان نمی ریزیم، به اموال عمومی آسیب نمی رسانیم، می دانیم کاندیداهایمان هم عاقلتر از آنند که هوادارانشان را بعد از شکست به نزاع خیابانی بخوانند و بیانیه های واهی پشت بیانیه صادر کنند. ما  به برادرمان، به خواهرمان، به خانواده مان، رفیقمان پشت نمی کنیم، نمی تازیم، فحش نمی دهیم و ادعای دزدیده شدن رایمان را نداریم! ضمن اینکه این بار تنها با چندصدهزار رای (کمی بیش از 50% آرا) کاندیدای مورد علاقه ی شما پیروز شد نه با چندین میلیون رای - که در مورد اول تقلب کردن بسیار ساده تر است نه؟

ما به این اصل هم واقفیم که انتخابات این دوره در همان سیستم و زیر سایه ی همان نظام و همان رهبری شکل گرفت که شما چهار سال قبل، دروغگو و متقلب خواندید در حالیکه خیلی از همان شمایان خیلی های دیگرتان را این بار به رای دادن ترغیب کردید و حتا از نظرات سفت و سختتان چند روزی مانده به انتخابات برگشتید و کاندیدای محبوبتان را هم به بقیه معرفی کردید. ما برعکس شما درباره ی این تغییرات قضاوت نمی کنیم. می گوییم انشاا... که خیر است و چه خیری بهتر از این که انتخاب همان کاندیدا به شما ثابت کرد همه ی بیانیه ها و ادعاها لزوما درست نیستند.

ما به شما و به رئیس جمهور کشورمان آقای روحانی - کاندیدای محبوب شما - تبریک می گوییم. به خودمان هم تبریک می گوییم که خداوند که لطف و ستایش او را سزاست به ما چنان سعه ی صدر و بینش و دانشی عطا کرده که بدانیم و بفهمیم هدف غایی همه ی این انتخابها آبادانی و سرافرازی ایران است و آسایش ملت ایران و این سرافرازی به دست نمی آید مگر در سایه ی اتحاد، پس به قول شاعر:

دست در دست هم نهیم به مهر

میهن خویش را کنیم آباد




برچسب ها: انتخابات،
ارسال توسط هادی
بازدید : مرتبه
تاریخ : شنبه 25 خرداد 1392
شهید جهان آرا:


بچه ها اگر شهر سقوط کرد نگران نباشید دوباره فتح می کنیم،مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند.



طبقه بندی: پوستر و تصویر،  شهدا،  عمومی، 
برچسب ها: جهان آرا، انتخابات،
ارسال توسط هادی
بازدید : مرتبه
تاریخ : شنبه 25 خرداد 1392

ما هم خوشحالیم که زیر سایه ی ولایت طعم پیروزی را می چشید

کسانی که سربازان از پیکار برگشته را شماتت می کنند، خائن اند. ماجرای ما همان ماجرای لشکر زخمی پس از اُحد است. نیزه های شکسته و پرچم های نیم سوخته ...به شماتت ابلهان گوش نکنید.
 
عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم: چه بسا که از چیزی بدتان می آید ولی برای شما بهتر است... باشد تا آنانکه حماسه ی سیاسی 88 را به سرافکندگی فتنه بدل کردند دریابند که امّت حزب الله جمهوریت را فدای اشرافیت نمی کند و از آراء رقیبش آنچنان حمایت می کند که از ناموس خود. حسن روحانی از صندوق های دولتی بیرون آمد که به دروغگویی مشهورش کرده بودند. وفاداران به ایران در آراء خیانت نمی کنند.
 
ما هم خوشحالیم که زیر سایه ی ولایت طعم پیروزی را می چشید. رهبر انقلاب در 2 خرداد 76 دربرابر جریان راست ایستاد و از آراء خاتمی دفاع کرد. در 3 تیر 84 دربرابر هاشمی ایستاد و از آراء احمدی نژاد دفاع کرد. در 22 خرداد 88 در برابر کل دنیا ایستاد و از آراء مردم حمایت کرد و امروز همانطور. این شگفتی خمینی است؛ همان نظامی که به دیکتاتوری متهمش میکنند.
 
پ ن: جای حاجی بخشی خالی که پرچم بچرخاند و بلند بلند بگوید ماشاءالله ... حزب الله


ارسال توسط هادی
بازدید : مرتبه
تاریخ : پنجشنبه 23 خرداد 1392

با وجود آنکه اخلاق مداری و رعایت احترام نسبت به رقیب انتخاباتی یکی از اصول اولیه سیاست می باشد اما متاسفانه طی روزهای اخیر شاهد آن هستیم که نسبت به ستاره نوظهور این روزهای عرصه سیاست به شکل ناجوانمردانه ای خیل تخریب ها و بداخلاقی ها روانه می شود.

به گزارش بولتن نیوز، چند روز پیش پیامکی به صورت گسترده میان طلاب حوزه علمیه قم ارسال شده است که در آن به نظر تخریبی آیت الله مهدوی کنی نسبت به سعید جلیلی اشاره شده است و اذعان می دارد که آیت الله مهدوی ضمن اعلام برائت از ایشان معتقد است که جلیلی فاقد سعه صدر می باشد!

اما با بررسی خبرنگار بولتن نیوز و با تحقیق از اطرافیان و اعضای دفتر آیت الله مهدوی دریافتیم که این خبر و تخریب ایشان و خواندن جلیلی به این صفت از سوی رئیس دانشگاه امام صادق علیه السلام کذب محض است و هیچ پایه و اساسی ندارد.

یکی از اطرافیان آیت الله مهدوی (که می خواست نامش فاش تشود) در توضیح بی پایه و اساس بودن این مطلب به خبرنگار بولتن نیوز گفت:

«ما هم متاسفانه این پیامک را دیده ایم اما با مراجعه به اصل خبر در می یابیم که هیچ منبعی  برای آن ذکر نکرده است و این خبر کذب است.»

وی در توضیح اینکه چرا از سوی آیت الله مهدوی تکذیبیه ای نسبت به این خبر صادر نمی شود، گفت:

«اولا که آیت الله مهدوی پیش از این نظر خود را در مورد کاندیدای برتر از نگاه خودشان اعلام کردند و دوما اینکه از این دست اخبار در مورد ایشان به کرّات در رسانه ها منتشر می شود و ایشان لزومی نمی بینند که به تک تک آنها پاسخ دهند و سوما اینکه آیت الله مهدوی نه تنها جلیلی را به این صفت نخواندند بلکه ایشان فرد صالحی می دانند هر چند ممکن است در انتخابات به ایشان رای ندهند.»

وی همچنین گفت: «مشی سیاسی و رفتاری آیت الله مهدوی از ابتدای پیروزی انقلاب تا كنون و در مقاطع مختلف مشخص و هرگز به كسی این چنین توهین نكرده است.»

بر همین اساس، با نگاه به زندگی آیت الله مهدوی كنی در میابیم كه ایشان از آغاز فعالیت های سیاسی خود تا كنون رویه ثابت و معتدلی داشته اند و از جمله افرادی است كه اخلاق را در این حوزه بسیار رعایت می كنند و منش رفتاری ایشان برای بسیاری الگو و نمونه است.

متاسفانه در جریان انتخابات مجلس نهم نیز شاهد رفتارهایی بودیم و درصدد اختلاف افكنی میان ایشان و آیت الله مصباح یزدی بودند و با انشار شب نامه ای مجعول از سوی دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام، به تبیین مواضع از سوی ایشان پرداختند و این در حالی بود كه هرگز چنین مواضعی از سوی آیت الله مهدوی اتخاذ نگردید.

لازم به یادآوری است كه رویس مجلس خبرگان رهبری پیش از این به طور رسمی اعلام داشته اند كه از كاندیدای مورد نظر 2+1 حمایت خواهند كرد و به همین دلیل است كه به آقای جلیلی رای نمی دهند.

در انتها می گویم کاش دوست عزیز مااشاره ای به هجم عظیم تخریب هایی که نسبت به دکتر جلیلی صورت می گیرد می کرد و یک طرفه به قاضی نمی رفت.

 




طبقه بندی: پاسخ به شبهات،  سیاسی،  عمومی، 
برچسب ها: جلیلی، تخریب، انتخابات ریاست جمهوری، پیامک،
ارسال توسط هادی
بازدید : مرتبه
تاریخ : پنجشنبه 23 خرداد 1392



طبقه بندی: پوستر و تصویر،  سیاسی،  عمومی، 
برچسب ها: جلیلی، عکس، همایش تهران،
ارسال توسط هادی
به دنبال تشدید شایعه پراکنی ها علیه دکتر سعید جلیلی و ایجاد خط تردید در میان حامیان گفتمان انقلاب اسلامی حجت الاسلام روانبخش عضو شورای مرکزی جبهه پایداری در گفتگو با پایگاه 598 با انتقاد از عدم پخش همایش روز گذشته حامیان دکتر جلیلی درتهران انتقاداتی را بیان داشت.

حجت الاسلام روانبخش با اشاره به این موضوع افزود: با این که هر دو برنامه آقایان قالیباف و جلیلی در تهران و همزمان برگزار شد رسانه ملی در اقدامی ناصحیح فقط اقدام به پخش برنامه آقای قالیباف نمود که این موضوع خود تامل برانگیز می باشد.

عضو شورای مرکزی جبهه پایداری اظهار داشت: متاسفانه برخی از مراکز با ارسال پیامک های انبوه در ساعاتی که زمان تبیلغات کاندیداها به پایان رسیده است و امکان ارسال پیامک دیگر وجود ندارد سعی در ایجاد تردید در میان حامیان دکتر جلیلی هستند.

وی گفت: شایعه پراکنان با القاء بالا بودن خطر رای آوری جریان اصلاحات تمامی تلاش خود را برای سوق دادن آراء به سمت کاندیدای خاص در پی گرفته اند و این در حالی است که با توجه به استقبال و حمایت بالای مردم ما در شهر و روستاهای مختلف ایشان در صدر مقبولیت اجتماعی قرار دارند.

ایشان با یادآوری بیانات مقام معظم رهبری در ابتدای سال 92 در حرم رضوی بیان نمودند: رهبر انقلاب به درستی این تخریب ها را پیش بینی نموده بود و خبر از ارسال پیامک های میلیونی در تخریب افراد را در طول انتخابات بیان داشته بودند.

قاسم روانبخش در پایان افزود: امت حزب الله با ایستادگی در برابر این شایعه پراکنی ها بار دیگر توطئه بدخواهان انقلاب را خنثی خواهد نمود.


طبقه بندی: پاسخ به شبهات،  سیاسی،  عمومی، 
برچسب ها: جلیلی، تخریب، انتخابات، پیامک،
ارسال توسط هادی
(تعداد کل صفحات:49)      [1]   [2]   [3]   [4]   [5]   [6]   [7]   [...]  

زلال وحی
کشکول
شهدا شرمنده ایم
خبرنامه





Powered by WebGozar

آرشیو مطالب
صفحات جانبی
روزشمار

ابزار وبمستر

خرید شارژ

دانلود

قالب وبلاگ

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات