ﭼﻪ ﺧﻮﺷﺴﺖ ﺭﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻪ ﺣﺮﻳﻒ ﻧﻜﺘﻪ ﺳﻨﺠﻰ
ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻰ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻰ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
آدمها لالت می کنند ..
بعد هی می پرسند ...
چرا حرف نمیزنی؟؟!
این خنده دارترین نمایشناه ی دنیاست...
بعد هی می پرسند ...
چرا حرف نمیزنی؟؟!
این خنده دارترین نمایشناه ی دنیاست...
خالق باران؛خدای من...
خـدای نازنیـنم!
تا یادت می کنم باران می آید...
نمی دانستم لمس خیالت هم وضو می خواهــد!
تمام شهرازبس عاشقی کرده اند قهارند...
من اما...
ناشیانه دوستت دارم!!!
من اما...
ناشیانه دوستت دارم!!!
چه سالها به من دروغ گفتی " از دوست داشتن آیینه و آفتاب "
حتی آن لحظهای که سر به سر واژههای بیقافیه میگذاشتی
هیچ به فکر زخم عاشق بودی...
حتی آن لحظهای که سر به سر واژههای بیقافیه میگذاشتی
هیچ به فکر زخم عاشق بودی...
گاهی لــحظه های ســــکوت
پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم ...
پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم ...
دعاهایمان با سقف گناهانمان برخورد میکند
و دلمان را خوش می کنیم که صلاح نبود!
و دلمان را خوش می کنیم که صلاح نبود!
برای روزهایی ک دلخوشه ماندن بودم میروم...
اما تو...
با حسرت تکرارنشدن حماقت های من چه میکنی...???
اما تو...
با حسرت تکرارنشدن حماقت های من چه میکنی...???
روزگاری نازک اندامی ز من طاقت ربود
دل ربود و عقل و هوشم را زدود
آن سیه زلفی که شب را در دلم بیتوته کرد
درد هجرانش سیاهی را ز موهایم ربود
دل ربود و عقل و هوشم را زدود
آن سیه زلفی که شب را در دلم بیتوته کرد
درد هجرانش سیاهی را ز موهایم ربود