شاعرانه هایم برای تو |
||
با الهام از شعری که سالها قبل خواندم و یادم نمیاد چی بود
تو ای قشنگترین بهار لحظه ی جوانیم یگانه مرحم هجوم زخمهای زندگانیم چرا کنون که فصل چیدن انار خنده هاست مرا به وادی شب و جنون و گریه می کشانیم مرا،همان منی که هر شب از خیال تو اسیر بد بیاری و اسیر دل گرانیم شبی به آب می زنم دل بلم شکسته را که باورت شود کنون ز دوریت روانیم پرم شکسته بعد تو کدام گوشه کز کنم چرا کنون که خسته ام ز بام می پرانیم مرا کنار واژه ها بدون خود رها نکن چرا به سوی ناکجا همیشه می دوانیم تو اعتراف کرده ای به این که دوست داریم مگر ترنج نارسم به غصه می رسانیم!
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ نوشین حاتمی شاعرێ لە دار بەرز کەڵهۆر ت هاتیدو له نو واران شرو کرد له نو باخ سیه می وه لنگ نو کرد قصه زلف شوارو مانگ دیده د گولو دارو درگ تامازرو کرد مدیر وبلاگ : نوشین مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||