|
شاعرانه هایم برای تو |
||
|
وه به د به ختی فه ره گه ردیم یه دیمه و وه زور ده س پیچگه یله گه به ریمه و
قه رار نایمه ن له ناو روژه ک خوه ر بوو یه چیو واران ده س خوه دا و پیمه و!!
مه نو ژانو خه مو واران، ولی ت... مه نو چاپیوک ها و مالان ، ولی ت...
چوود ها م و ده س گوشد بسیده مه نو هه رچگ قه سه م ، قرآن ، ولی ت...
ده لم ! ئی بی که س بیچاره بوسو چه وم ! ئی روشنی ئاساره بوسو
نه وای بیونه بهانی تا ک دی نایگ هه ت واران ! ت ئی یه باره بوسو
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : دوشنبه 18 شهریور 1392 09:37 ب.ظ
 سلام چندوقته به ماسر نمیزنید.لطفاعکسهای بیشترازطبیعت استان بخصوص ایوان بزار
نوشین سلام چشم با پست جدید عکس جدید هم میزارم و نیومدنمو به بزرگواری خودتون ببخشین شنبه 25 خرداد 1392 12:14 ق.ظ
سلام نوشین خوبید؟
داییم وزنداییم برگشتن،چن وقته سرمون شلوغه،ولی آخرهفته اگه کارنداشتییو دوس داشتی همدیگرو ببینیم؟ نوشین سلام نرسیس حجشون قبول به سلامتی باشه عزیزم حتما" پنجشنبه 23 خرداد 1392 10:25 ق.ظ
کاش
کاش میشد هیچکس تنها نبود کاش میشد دیدنت رویا نبود گفته بودی با تو می مانم ولی... رفتی و گفتی که اینجا.جا نبود سالیان سال تنها مانده ام شاید این رفتن سزای من نبود من دعا کردم برای بازگشت دست های تو ولی بالا نبود بازهم گفتی که فردا میرسی کاش روز دیدنت فردا نبود ........ سه شنبه 21 خرداد 1392 11:24 ب.ظ
سال‌هاست
تلفنی در جمجمه‌ام زنگ می‌زند و من نمی‌توانم گوشی را بردارم سال‌هاست شب و روز ندارم اما بدبخت‌تر از من هم هست او همان کسی‌ست که به من زنگ می‌زند! نوشین سپیدار سبز تبر خورده ام كه زخم تبر بی خبر خورده ام درین جنگل خشك هیزم شده شب و روز بوی خطر خورده ام درختی بدون پرستو مباد كه من حسرت بال و پر خورده ام و یك شب در آن لحظه سرنوشت كه من بودم و قلب سرخورده ام؛ نگاهی نگاه مرا سست كرد گمانم به یك عشق بر خورده ام مرا عاشق او لقب داده اند عجب تهمتی معتبر خورده ام فراموش كردم كه من نان عشق زمانی ز دست پدر خورده ام پس از آن زمانی به خود آمدم كه دیدم فریبی دگر خورده ام. سه شنبه 21 خرداد 1392 03:51 ب.ظ
سلام اولین جشنواره شعر کردی دفاع مقدس استان کرمانشاه تا 5/5/92مهلت ارسال داره لطفا اطلاع رسانی بکنین به شاعران عزیز کرد در حوزه دفاع مقدی شرایطش تو سایت ساجد کرمانشاه هست.ممنون
نوشین یه 3 یکشنبه 19 خرداد 1392 12:27 ق.ظ
سلام نوشین خوبی؟
خویشکاگد بمره،ول یک ترا اشتباه گرتیدسم. فکرآو قضیه نکه ،این نیز بگذرد... یکشنبه 19 خرداد 1392 12:27 ق.ظ
سلام نوشین خوبی؟
خویشکاگد بمره،ول یک ترا اشتباه گرتیدسم. فکرآو قضیه نکه ،این نیز بگذرد... نوشین سلام نرگسم با اون نرگس اشتبا گرفتمت خدا نکنه عزیزم بخدا خیلی دلم برات تنگ شده باید حتما" ببینمت قرار بزار و خبرم کن شنبه 18 خرداد 1392 06:12 ب.ظ
سلام.. هستی؟
نوشین سلام نرگسم هستم اما... باز هم احساس غربت میکنم کی به این غم خانه عادت میکنم؟ شنبه 18 خرداد 1392 11:17 ق.ظ
سفید شد تار مویی که قسم خودی با دنیا عوضش نمیکنی!!!!!!!!!!!!!!!!
نوشین وقتی کنارم نیستی صبحانه یک تکلیف بی معنی است این چای با صد من عسل شیرین نخواهد شد. چهارشنبه 15 خرداد 1392 01:03 ب.ظ
رها کردن کسی که برای شما ساخته نشده یعنی رسیدن به این درک که برخی آدمها بخشی از سرگذشتتان هستند نه بخشی از سرنوشتتان.
چهارشنبه 15 خرداد 1392 12:36 ب.ظ
شعرتون قیمت نداره نوشین جان
نوشین ممنون لطف داری خو باشه یعنی ارزش پولی نداره پس ازت پول نمیگیرم دوشنبه 13 خرداد 1392 10:19 ق.ظ
گذر زمان پیرم کرد....؟
دروغ چرا بگویم! می دانی چرا در جوانی پیر شدم؟ زندگی و آدم های دنیای حبابی پشتم را خم کردند و اینگونه پیر شدم.. به همین سادگی... نوشین آره واقعا" درست به همین سادگی! ممنون از شعر زیباتون شنبه 11 خرداد 1392 09:09 ب.ظ
اگر دیر آمدم ....ببخشیذ زیبا بوددرودبر شما که فعالی وفعالیتتون هم نمره الف اینش مهمتره لذت بردم آفرین شاعر
نوشین سلام آقا صادق ممنون از اومدنتون خانوادگی وبلاگی شدین ها! جمعه 10 خرداد 1392 12:17 ق.ظ
سلام
نوشین خانم ممنون از این که همیشه من و شرمنده ی مهربانی هات می کنی خرداد ماه برای من ماه پر مشغله ای است باور کن از یک طرف امتحانات خودم بعد هم دانش آموزان و تصحیح وره فرصت شعر و شاعری را از من م گیرد ببخش اگر دیر به دیدنت آمدم بانو نوشین سلام مهوش جان البته که میدونم خرداد فصل امتحاناس و ازتونم گله ای ندارم انشاله همیشه سلامت باشید معلم عزیز پنجشنبه 9 خرداد 1392 12:03 ق.ظ
با اینکه توی انجمن گوششون کردیم ولی با خوانش چند باره توی وبلاگتون باز هم تازگی دارن
آفرین زیبا بودند نوشین گیج نگاهی حیرت‌انگیزم هم پلک خواهش می‌زند با من هم می‌گریزد هر دم از دامن تشکر فراوان آقای امامی چهارشنبه 8 خرداد 1392 02:08 ب.ظ
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی اش،
آبله سختی گرفت وبستری شد. نامزد او به عیادتش رفت ودر میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت وآبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت وهمچنان از درد چشم می نالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود،که آبله آن را از شکل انداخته بود و شوهرش که کورشده بود.مردم می گفتند:چه خوب! عروس نا زیبا،همان بهتر که شوهرش نا بینا باشد. 20سال بعد از ازدواج،زن از دنیا رفت. مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند!!! مرد گفت: من کاری جز شرط عشق به جا نیاوردم... نوشین ـ الو باران حواست هست؟ دارم آب... دارم خاک... دارم شعله... دارم می‌روم بر باد... چهارشنبه 8 خرداد 1392 08:07 ق.ظ
کودکی که میداند دستان پینه بسته پدرش…
تن فروشی خواهرش ،، و گریه مادرش از بی پولیست… چطور در مدرسه بنویسد علم از ثروت بهتر است…؟؟ نوشین درین نسیم بهار به یاد تو... افتادیم من و شکوفه‌های انار چهارشنبه 8 خرداد 1392 08:05 ق.ظ
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم از آن جشنی که اعضای تنم دارند خوشحالم ولی از اختلاف مغز و دل با ریش می ترسم نوشین هر روز برنامه‌هایی تازه اجرا می‌کند باران در روح من، اما چیزی بجز برفک نمی‌بینی یکشنبه 5 خرداد 1392 05:27 ب.ظ
سلام ببخشید شعری که نوشتین
به چه زبونیه؟؟ نوشین به زبون کردی کلهری یکشنبه 5 خرداد 1392 06:57 ق.ظ
سلام خانم حا ته می شیعره یل ره نگیندان خوه نیم ،راسی بتواین ته نیا ئیرادیان نه یاشتین ری نؤیس(رسم الخط) كوردی ك بایس بوود خاس نه خوه نیه یدو مانای وشه گان بگوریه ید
وه به‌د به‌ختی فه‌ره گه‌ردیم یه دیمه‌و / وه زوور ده‌س پیچگه‌یله‌گه بریمه‌و/قه‌رار نایمن له ناو روژیک خوه‌ر بوو یه چؤ واران ده‌س خودا وه پیمه و!! نوشین سلام آقای الفتی ممنون از راهنماییتون سعی میکنم رسم الخط کردی رو هم یاد بگیرم شنبه 4 خرداد 1392 10:30 ب.ظ
کوره یه بیکاری بچو قالی بکه شعر و شاعری چویگه چمان شعرد برابری ول مولانا و سعدی کیگ مردم الکی میان از هم تعریف میکنن خاک تو سر هرکس که وبلاگ داره یه مشت بیکارید من بخام بهترین وبلاگ دنیا رومیسازم ولی حیف بیکار نیستم
شعر خیلی خوبی بود حرام اگر کسیگ خونسگسه نوشین علیک سلام راستش متاسفانه قالی بافی بلد نیستم وگرنه قالی بافی یکی از زیباترین هنرهای دنیاس بعدشم مولانا و سعدی شاعرای خوبی بودن و شاید شعر امروز ما بخاطر تلاشهای همین افراد بوده اما امروزه جامعه ی من شعر زبان حال رو میخواد و اگر من به زبان اونا شعر بگم یعنی قرنها عقب افتادم این در حالیه که برخی از همان شاعران قدیم مثل سعدی شعرهایی میگفتن که در زمان حال هم کاربرد داره که این دال بر روشن فکری اونها بوده حالا شما میخواین ما بجای پیشرفت به جلو به عقب برگردیم!!! ما یه مشت بیکار نیستیم یه عده جوانیم که داریم فرهنگ خودمونو حفظ میکنیم و شعر هم آمیخته با فرهنگ ماست و دامنش آنقدر گستردس که ادبیات و حتی تاریخ و جغرافیا و جامعه شناسی رو در بر میگیره یه زبان دلنشین که همه میفهمنش از مردم کوچه بازار تا شمایی که خودتون رو دکتر نامیدین هر چند در جامعه ی من نوع صحبت کردن شما نه تنها در سطح سواد یک دکتر نیست بلکه ... به هر حال مطمعنم که شما یک بیت از اشعار مولانا رو هم نخوندین وگرنه دیدتون به شعر و ادبیات و تاثیرش در جامعه عوض میشد ... شنبه 4 خرداد 1392 09:38 ب.ظ
من در کشوری زندگی می کنم که
دویدن سهم کسانی است که هرگز نمی رسند و رسیدن سهم کسانی که هرگز نمی دوند... ارزش مردگانش چندین برابر زندگانش است.. در سرزمین من مردمانش با نفرت بیشتری به بوسیدن دو عاشق نگاه می کنند تا صحنه ی اعدام یک انسان در سرزمین من. . . شنبه 4 خرداد 1392 09:06 ب.ظ
سلام عزیز دل
خواندمت و لذت بردم بسیار زیبا بود عذر تقصیر لینکت رو به دلم پیوند زدم درود و ماندگار باشی نوشین سلام ممنون از آمدنتون و تشکر بخاطر لینک اما اسمتونو... شنبه 4 خرداد 1392 08:17 ب.ظ
راستی نوشین خانم خواستم بیشتر باهاتون اشنا بشم پروفایلی ازتون ندیدم از خودتون برام بنویسید اگه اشکالی نداره ممنون میشم
نوشین بله میهن بلاگ امکان ساخت پروفایل نداره خانم سلیمانپور شنبه 4 خرداد 1392 08:13 ب.ظ
خیلی روان و زیبا بودن مخصوصا دوبیتی اول دستتون درد نکنه عزیزم
نوشین ممنون دوست گرامی درباره وبلاگ نوشین حاتمی شاعرێ لە دار بەرز کەڵهۆر ت هاتیدو له نو واران شرو کرد له نو باخ سیه می وه لنگ نو کرد قصه زلف شوارو مانگ دیده د گولو دارو درگ تامازرو کرد  مدیر وبلاگ : نوشین مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان آمار وبلاگ کل بازدید : بازدید امروز :بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : تعداد نویسندگان : تعداد کل پست ها : آخرین بازدید : آخرین بروز رسانی : |
||
 |
