♥خلوت تنهایی♥ هیچ کس نفهمید... شاید شیطان... عاشق حــــــــوا شده بود که به آدم سجده نکرد... درباره وبلاگ مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان آمار وبلاگ
سه شنبه 15 مهر 1399 :: نویسنده : bahar
کنارم باش ، این پاییز ،
کنارم باش ، می ترسم ... خزان را دوست دارم من ، ولی بی تو ؛ خیابان ، کوچه ها ، این شهر ، این پاییز ؛ تو را بدجور کم دارد ! بدون تو ؛ گلوی آسمان ها ؛ درد می بارد ، صدای خش خش این برگ ها بی تو ؛ صدای نابهنجاریست باور کن ؛ به بانگِ مرگ می مانَد ! اگر باشی ، اگر همراهِ من باشی ؛ خزان زیباترین فصل است ، می دانم ... کنارت ، چای می چسبد ؛ به وقتِ شامگاهان ، در هوای سرد و بارانی ... کنارت کوچه ها زیبا ، درختان ، آسمان ، گنجشک ها زیبا ، کنارت بازهم دیوانه ی باران و پاییزم ... کنارم باش ماهِ من ، که با تو چای می چسبد ، که با تو عاشقی کردن ، دویدن ، شهر در پاییز را دیدن ؛ که با تو کافه گردی ، شعر خواندن ، مبتلا بودن ؛ در این پاییز ، می چسبد ، عجب پاییز ، می چسبد ! کنارِ تو ؛ خزان زیباترین فصل است ، می دانی ؟! نوع مطلب : برچسب ها : پاییز، نرگس صرافیان، عشق، تنهایی، لینک های مرتبط : |
||