اعتیاد
و مشکلات وابسته به آن در زندگی ما مانند درختی آفت زده است که اعتیاد آفتی است در
ریشه و تنه درخت که سبب بیماری شاخه ها هم شده. اگر توانستیم تنه و ریشه را که همان
اعتیاد است درمان کنیم، قطعاً میتوانیم شاخه را هم به شادابی و سلامتی برسانیم، پس
برای حل مسئله اعتیاد ابتدا باید در جهت درمان آن حرکت کنیم. چگونه؟
اصل
درمان همان طور که می دانیم رسیدن به تعادل است، از نظر جسم، روان و جهان بینی که این
مهم مستلزم کسب دانش و علم و تجربه است. برای اینکه در جهان بینی به تعادل برسیم باید
نگاه ما به زندگی تغییر کند و همه چیز را آن طور که هست در جای خود و با ارزش حقیقی
خودش ببینیم. این کار وقتی عملی می شود که دانش خود را عملیاتی کنیم و آنچه آموخته
ایم را به اجرا در آوریم.
همانطور که می دانیم برای اینکه بتوانیم راحت تر
به درمان برسیم. در کنگره از متون علمی فراوانی استفاده میشود، از جمله کتاب چهارده
وادی که راه و رسم زندگی را در همه سطوح به ما می آموزد.
وقتی
قرار شد که ما برای حل مشکل اعتیاد و درمان آن حرکت کنیم، اولین وادی تفکر است که به
ما یاد میدهد چگونه فکر کنیم و به چه چیز فکر کنیم، مثلاً اگر مصرف کننده ایم به این
فکر کنیم که چگونه درمان شویم، نه اینکه چرا مصرف کننده شده ایم.
خوب
حالا که تفکر را یاد گرفتم نیرویی بازدارنده به نام ناامیدی، درون ما رخنه میکند و
صدایی درون ما میگوید: که چه فایدهای دارد، همه چیز خراب شده دیگر نمی شود جبران کرد
و هزاران سوال نا امید کننده دیگر و در نهایت احساس پوچی به ما غلبه می کند. در
اینجا وادی دوم به کمک ما می آید که هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد، هیچ
کدام از ما به هیچ نیستیم ،حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم و دوباره انرژی می گیریم.
ما
انسانیم و قادر به حل همه مشکلات هستیم. اصلاً به این دنیا آمده ایم که مشکلات را حل
کنیم. ولی افسوس که روحیه طلبکارانه اعتیاد دوباره نمیگذارد حرکت کنیم و می خواهیم
همه مشکلاتمان را گردن دیگران بیندازیم و با معرکه گیری از بار این مسئولیت شانه خالی
کنیم و بگوییم باید همه به میدان بیایند تا من درمان شوم. غافل از اینکه وادی سوم مانند
یک شمشیر بر این افکار طلبکارانه فرود آمده و میگوید: باید دانست هیچ موجودی به میزان
خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند. باید دانست که وقتی کلمه باید دانست می آید،
یعنی حکم و قانونی که لازم الاجراست و قطعاً اجرا میشود. چه ما آنرا بپذیریم و چه
نپذیریم.
اگر از آموزگار آموختیم که هیچ، ولی اگر نیاموختیم،
از روزگار که معلم سختگیری است می آموزیم،
پس این وادی به ما می گوید: بلند شو،
کمر همت ببندند، چون اعتیاد درمانگر ندارد، راهنما دارد، چون هیچ کس به جای تو نمی تواند سفر کند، هیچ کس
نمی تواند این بار سنگین تو را به دوش بکشد، خودت باید این بار را سبک کنی و حرکت کنی
و پا به زمین بگذاری و بی خیال همه چیز بشوی، پس حرکت کن، خودت خراب کردی، خودت جبران
کن، وابسته به اطرافیانت نباش که همه همراه تو هستند و با تمام توانشان راه را برای
تو باز می کنند، تا راحت تر حرکت کنی، ولی
بدان که نهایتاً حرکت با خود توست و هرگز آن روزی نخواهد رسید که، دیگران مشکل را حل
کنند.
حال
اگر حرکت کنی و در صراط مستقیم باشی قطعاً استعداد هایت و پتانسیل های درونی ات همه
بیدار و شکوفا می شوند، آن موقع است که می
توانی جبران خسارت کنی از خودت، خانواده ات و جامعه ات و این است مسیر رسیدن به تعادل
؛ مسیری است هم سخت و هم سهل.
تایپ: همسفر میثم
خداقوت ب تمامی خدمتگزاران کنگره 60