تاریخ : جمعه 15 آبان 1394 | 10:54 ب.ظ | نویسنده : حسام حمیدی
گفتم:که روی خوبت از من چرا نهان است****گفتا:تو خود حجابی،ورنه رخم عیان است
گفتم:که از که پرسم،جانا نشان کویت****گفتا:نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است
گفتم:مرا غم تو،خوش تر ز شادمانی****گفتا:که در راه ما،غم نیز شادمان است
گفتم:که سوخت جانم ،از آتش نهانم****گفت:آن که سوخت،او را،کی ناله یا فغان است
گفتم:ز«فیض»بپذیر،این نیم جان که دارد****گفتا:نگاه دارش،غم خانه ی تو جان است
فیض کاشانی
گفتم:که از که پرسم،جانا نشان کویت****گفتا:نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است
گفتم:مرا غم تو،خوش تر ز شادمانی****گفتا:که در راه ما،غم نیز شادمان است
گفتم:که سوخت جانم ،از آتش نهانم****گفت:آن که سوخت،او را،کی ناله یا فغان است
گفتم:ز«فیض»بپذیر،این نیم جان که دارد****گفتا:نگاه دارش،غم خانه ی تو جان است
فیض کاشانی
طبقه بندی: شعر،
.: Weblog Themes By Pichak :.