ئاو یه ر
نیشتمان شه رته که توزی ریت به ئه م دونیا نه ده م ، شه رته تا ماوم له شه رتی گیان فیدایی لا نه ده م 
نظر سنجی
ده نگی خوه تان ده ر برن






لینک های مفید

این سخنان سیاسی نیست و توسط دولت جمهوری اسلامی ایران در سال ۸۲ در سنندج به چاپ رسیده است.

در اوایل جنگ جهانی اول قسمتی از خاک ایران به وسیله بریتانیا و روسیه آشغال گردید با وجود این که ایران بی طرفی خور را اعلام کرده بود ولی به این دلیل که ایران در آن هنگام با آلمان هم پیمان بود ٬ و بعد از آن که آلمان در سال ۱۹۴۱ به روسیه حمله کرد ٬ روسیه نیز وارد جنگ شد ایران از نظر سوق الجیشی برای این کشور اهمیت حیاتی پیدا کرد خصوصا در آن زمان تعداد فراوانی از متخصصین و کارشناسان و نقشه برداران و طراحان آلمانی در ایران حضور داشتند و متحدین جز از طریق ایران قادر به ارسال کمک های نظامی خود به روسیه نبودند ٬ ارتش روسیه مناطق آذربایجان و قسمت مرکزی ایران را آشغال کرد و جنوب و شرق ایران توسط ارتش بریتانیا آشغال گردید . در مناطق آذربایجان دو ملت و دو قوم  اصیل تُرک و کُرد زندگی می کردند که هر کدام در زمان خود دارای حکومت و استقلال بوده اند اما دولت مرکزی آنها را ساقط کرد و استقلال و آزادی را از آنها گرفت ٬ دو قوم ترک و کُرد که۸ قسمتی از مردم ایران را تشکیل می دهند ٬ همواره احساس کرده اند که حکومت مرکز سرزمین آنان را آشغال کرده و به همین علت در تمام طول تاریخ قیام و مبارزه را به منظور کسب آزادی و استقلال ادامه داده و دارای تشکیلات سیاسی شده اند ٬ در نتیجه ی آشعال ایران توسط بریتانیل و روسیه ٬ و تضعیف دولت مرکزی برای نیرو های سیاسی در ایران فرصت مناسبی پیش آمد تا فعالیت های خود را شروع کنند . خصوصا در آزربایجان و کردستان حزب ( کومه له ی ژیانه وه ی کورد ) در عرصه های سیاسی فعالیت خود را آغاز کرد به گونه ای که هنگام اعلام موجودیت ٬ اثرات فراوانی در بین طبقات مختلف جامعه گذاشت و از نظر اجتماعی ٬ این حزب از اول یک حزب کوچک بود که در کنگره ی اول اعضای آن بیش از ۱۵ نفر نبودند و در کنگره ی دوم تعداد آنان به ۱۰۰ نفر می رسید ٬ در این کنگره برنامه ای منظم و جامع تهیه شد که از دین مبین اسلام الهام گرفته بود ٬ که این برنامه ها برای کسب آزادی ٬ استقلال و نجات کُرد و کردستان بود . در نتیجه ملتی اصیل و پاک متحد شدند . در این حال دولت روسیه به منظور حفظ منافع خویش و نجات از خطرات احتمالی که یکی از آنها قیام آزادی بخش مردم کُرد بود که در اثر تحولات و دگرگونی اوضاع و احوال فرصت خوبی برای این ملت به وجود آورده ود و اینک ملت کُرد که دارای زبان ٬ فرهنگ ٬ تاریخ و آداب اصیل بود ضرورت دانست هرچه زودتر برای آزادی خود از طریق روسیه اقدام مقتضی به عمل آورد . لذا سال ۱۹۴۲ روسیه از سران کُرد در مهاباد دعوت کرد و یک هیئت ۲۰ نفره به ریاست قاضی محمد به باکو اعزام شد تا درباره ی سرنوشت ملت کُرد مذاکره نمایند . نمایندگان کُرد وارد باکو شدند ٬ با آقای باقراف دیدار کردند و ضمن معرفی افراد و آشنائی ٬ مذاکره و گفتگو انجام شد و متعاقب آن که هیئت کرد به کردستان بازگشت حاصل و نتیجه ی مذاکرات با روس ها به وسیله قاضی محمد برای رهبران کرد تشریح گردید . در سال ۱۹۴۵ نمایندگان روسسیه مطمئن شدند که قوم کرد خواهان خود مختاری است و به هر ترتیب که شده لازم است روسیه به حمایت کردها برخیزد به همین دلیل روسیه برای بار دوم سران کرد را به باکو دعوت کرد و حذب ( کومه له ی ژیانه وه ی کورد ) به سرپرستی قاضی محمد همراه هیئت ۳۰ نفره آماده اعزام به باکو شد . نمایندگان کرد وارد باکو شدند و سران روسیه قبل از شروع مذاکره به طور غیر مستقیم به نمایندگان گوشزد کردند که موضوع خودمختاری ، استقلال و آزادی قوم کرد در قدرت و توانایی آنان نیست بنابراین نباید قوم کرد از آغاز مذاکرات و مقدمات کار خواستار آن باشد . از نمایندگان کرد خواستند که حزب کومه له ی ژیانه وه ی کورد ) منحل شود زیرا این حزب خواستار خودمختاری ملت کرد است و به جای آن حزب ( دمکرات کردستان ) تشکیل گردد که اساسنامه ی خودمختاری برای کردها داشته باشد . رهبران روسیه نیز آمادگی و پشتیبانی خود را در این باره اعلام داشتند . رهبران کرد به امید وعده هایی که مسئولین روسیه به آنان داده بودند به کردستان مراجعت کردند و قاضی محمد از همان ابتدای بازگشت با اعضای کمیته ی مرکزی حزب و رهبران کرد صحبت و نتیجه ی سفر خود و هیئت را تشریح کرد و پیشنهاد روسیه مبنی بر جایگزینی حزب دمکرات به جای کومه له را مطرح نمود و بر خود مختاری کردستان تایید شد . البته قصد قاضی در آن مجلس اخذ رای از سران کمیته ی مرکزی نبود ، اما اعضا به پیشنهاد روسیه مبنی بر انحلال حزب کومه له و خودمختاری کردستان موافقت کردند و در همین جلسه بود که حزب کومه له منحل گردید و به جای آن حزب دمکرات کردستان به کمیته ی مرکزی معرفی شد و بر اساس خواسته ی روس ها برنامه ی اجرای این پروژه آماده گردید . در ماه تشرین یکم ۱۹۴۵ حزب دمکرات کردستان ایران اولین کنگره ی خود را تشکیل داد و در آذربایجان هم حذبی به نام حزب دمکرات آذربایجان تشکیل و جعفر پیشه وری به عنوان رهبر آن معین و زمزمه ی کسب خودمختاری و جدا شدن آذربایجان از حکومت مرکزی بالا گرفت . روسیه رهبران کرد را از این موضوع آگاه کرد و با رهبران فرقه ی آذربایجان به ایجاد دوستی و همکاری پرداخت ، در نتیجه هیئت کرد به رهبری قاضی محمد به تبریز مسافرت و با جعفر پیشه وری پیمان دوستی و همکاری را منعقد کردند . در سال ۱۹۴۵ احساسات آزادی خواهی طبقات مختلف مردم در آذربایجان آعاز و ادارات مرکزی آذربایجان توسط این فرقه پاکسازی شد . این خبر که به کردستان رسی در همان سال نیز در مهاباد ادارات حکومت مرکزی پاکسازی شد . شهربانی و شهرداری مهاباد توسط مردم تصرف گردید و در یک مراسم رسمی طبق طبق فرمان ملی انجمن کرد پرچم کردستان به اهتزاز درآمد ، و حزب دمکرات کردستان اطمینان یافت که میتواندبه خوبی حکومت کردستان را اداره کند . در نتیجه در سال ۱۹۴۶ در شهر مهاباد جمهوری کردستان اعلام شد و پیشوا قاضی محمد به عنوان ریاست جمهوری کردستان منصوب شد . حکومت کردستان نیز مانند هر حکومت دیگری در جهان وزارتخانه های خود را که وزارت جنگ ، امور اجتماعی ، اقتصادی و... بود تشکیل داد  و اداره ی آن را به خود مردم سپرد . پیشه وری رهبر آذربایجان نیز جمهوری آذربایجان را اعلام کرد ٬ ولی سرنوشت هردو جمهوری با تامین منافع روسیه در ایران ارتباط کامل داشت . در آن هنگام روسیه و بریتانیا در اثر فشار فراوان به دولت ایران ، این دولت را مجبور کردند تا پیمان خود را با آلمان لغو و به آلمان اعلام جنگ دهد . روسیه و بریتانیا چون وضع کشورهای آشغال شده را دگرگون یافتند اعلام کردند که : بعد از پایان جنگ نیروهای خود را از ایران خارج خواهند کرد . بعد از پایان جنگ ، دولت روسیه از این امر امتناع کرد و هدف روس ها از این کار کسب امتیاز استخراج نفت ایران بود و برای رسیدن به این هدف ، دو جمهوری کردستان و آذربایجان را به وجود آورد و تحت عنوان حفظ حقوق کرد و ترک نیروهای خود را در ایران باقی گذاشت . احمد قوام که بعد از حکیم الملک روی کار آمد به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب شد . نامبرده فردی سیاستمدار و دنیا دیده و با تجربه بود ، به محض تشکیل کابینه آزادی ها را بیشتر و تمام زندانی های سیاسی را آزاد کرد ، به احزاب منحله مهلت داد و در سال ۱۹۴۶ به مسکو رفت و با سران روسیه و از جمله استالین ملاقات و مذاکرات طولانی داشت و دولت روسیه قولداد که از ایران بیرون برود . نخست وزیر ایران نیز متعهد شد در مقابل آن ، امتیاز استخراج نفت ایران را به شوروی اعطا کند . طرفین موافقت کردند .قوام به تهران بازگشت و با سران و به قصد فریب کردها و ترکها به تحرکات سیاسی پرداختند ، در نتیجه ی اقدامات سیاسی قوام ، مقامات روسیه فریب خوردند و متعاقبا از دولت های آمریکا ، فرانسه و بریتانیا خواست که به روسیه فشار بیشتری وارد نمایند تا خاک ایران را تخلیه کند . در اثر سیاست قوام در سال ۱۹۴۶ ارتش ایران از تهران به سوی آذربایجان و کردستان حرکت کرد و آذربایجان زیر حملات کوبنده ی ارتش شاهنشاهی قرار گرفت . طبق اعلامیه ی پیشه وری جنگ و مقابله با ارتش شاهنشاهی اران متوقف گردید و سران آذربایجان به دامن روسیه پناهنده شدند . این موضوع موجب شد حکومت کردستان هم حساب کار خود را بداند . ریاست جمهوری کردستان نیز دشتور داد ارتش کردستان در برابر ارتش ایران مقاومت ننماید و به این ترتیب به حاکمیت حکومت کردستان پایان داده شد و قاضی محمد و دیگر رهبران کرد در میدان چهار چراغ مهاباد اعدام شدند . این آزمایش برای ملت کرد بعد از تشکیل حکومت شیخ محمود در سلیمانیه ی کردستان عراق در سال ۱۹۱۹ ٬ دومین تجربه ی حکومت کرد می باشد . این دو آزمایش که در مدتی خیلی کوتاه انجام پذیرفت نشان دهنده ی راه طولانی مبارزات دلیرانه ی ملت کرد برای آزادی ، استقلال و احقاق حق مشروع خود می باشد . این جمهوری در شرایط بحرانی و در نهایت مشکلات حاد و جاروجنجال جهانی به وجود آمد و همزمان عوامل خارجی و داخلی در صدد شکست آن بودند و آخرالامر همین عوامل بودن که موجبات سقوط حکومت کردستان را فراهم کردند.

وصیت نامه ی قاضی محمد :

ملت کرد ٬ فرزندان عزیزم ٬ برادران و خواهرانی که حق شما پایمال ٬ و به شما ظلم و تعدی شده است ٬ آخرین لحظات زندگی را سپری می کنم چند تذکر و نصیحت برای شما دارم : به خاطر خدا بیش از این نسبت به یکدیگر دشمنی و خصومت مکنید ٬ متحد و پشتیبان هم باشید ٬ در مقابل دشمن ظالم و قدرتمند مقاومت کنید ٬ بیهوده و مفت خود را به دشمن نفروشید . تا دشمن به شما نیازمند است شما را دوست دارد و به وسیله ششما به اهداف خود می رسد . دشمننسبت به شما هیچ رحم و شفقتی ندارد در هر فرصت ممکن از شما نمی گذرد . دشمنان ملت کرد بسیار ظالم و بی رحم هستند ٬ اتحاد و پشتیبانی از یکدیگر رمز موفقیت هر ملت است در غیر این صورت آن ملت نابود و تباه شده ٬ زیردست و اسیر دشمن خود خواهد بود . شما ملت کرد از دیگر ملت های جهان چیزی کمتر ندارید . مردانگی ٬ غیرت و لیاقت شما از ملت هایی که در چنگال دشمنان خود اسیر بودند و آزاد و رستگار شدند به مراتب بیشتر است . آنان که خود را نجات دادند اتحاد و یکپارچگی خود را نشان دادند . شما هم مانند دیگر ملت ها بیشتر از این زیردست ٬ ذلیل نباشید . خود را به دشمن نفروشید . و نسبت به هم حسود نباشید . با این شیوه می توانید به رستگاری برسید . برادرانم فریب دشمن نخورید ٬ دشمن کرد از هر رنگ و نژادی که باشد ٬ بی وجدان و نسبت به شما بی رحم است . به وسیله ی خود کردها کردهای دیگر را از بین می برند . به سوگند آنها به قرآن باور نکنید ٬ چون آنها خدا را نمی شناسند . به خدای متعال که من پیروز شدم ٬ چه نعمت و چه پیروزی از این بالاتر و بهتر که اینک من جان و مال و ثروتم را در راه ملت و وطن خود فدا می کنم ٬ باور داشته باشید من از صمیم قلب آرزوی چنین روزی را در سر داشتم و با خود می گفتم اگر بمیرم به گونه ای باشد که در حضور خداوند و ملت خود سرافراز باشم ٬ این چنین مرگی برای من پیروزی است . به خداوند و پرستش و ایمان به پیامبر و اجرای وظایف دینی کوشا و مستحکم باشید . اتحاد و یگانگی خود را حفظ کنید . کارهای ناشایست نکنید ٬ حسود نباشد . علم خود را افزون تر کنید تا فریب دشمنان خود نخورید . برای چند روز زندگی در این دنیای بی ارزش خود را به دشمن نفروشید . نسبت به یکدیگر خیانت نکنید ٬ نه خیانت سیاسی و جانی و نه ناموسی . اگر توانایی دارید در آبادانی کردستان بکوشید و به ساخت مدارس و مساجد و بیمارستان بپردازید ... ( این فقط قسمت کوچکی از وصیت نامه ی این بزرگوار بوده است . پس بکوشیم تا به آنها عمل کنیم و سربلند برای ملتمان بمیریم).

عده ای از رهبران کردستان بزرگ : قاضی محمد ٬ ملامصطفی بارزانی ٬ خیرالله عبدالکریم ٬ عزت عبدالعزیز ٬ مصطفی خوشناو ٬ محمد محمود قدسی ٬ قدری جمیل پاشا ٬ نوری احمد طه ٬ میر حاج احمد ٬ سرهنگ نانوا زاده ٬ محمد حسین سیف قاضی ٬ عبدالرحیم جوانمرد قاضی ٬ جعفر آقا کریمی ٬ صدیق حیدری ٬ میرزا عزیز صدیقی ٬ شاعر ملی هژار ٬ شاعر ملی هیمن ٬ میرزا خلیل موفقی ٬ سعید خان همایون و...

سند امور خارجه ی بریتانیادرباره ی قاضی محمد:

 در سال1942 مهاباد به مرکز فعالیت های ملی کردها در کردستان تبدیل شد و "قاضی محمد" نیز به عنوان رهبر این نهضت برگزیده شد.در ماه فوریه ی 1945 روس ها اجازه ندادند تعداد نیروهای ایرانی در منطقه ی مهاباد افزایش یابد. حزب "کومه له ی کورد-جمعیت کرد" با جدا شدن از حزب توده نقش مهمی در تحریک ملی گرایی کردها برای مقابله با ایران بازی کرد...پنج تن از سران کرد که پیش از این به همراه افسر روسی به باکو سفر کرده بودند در بازگشت"حزب دمکرات کردستان" را به رهبری "قاضی محمد" تاسیس کردند. چاپخانه ای در شهر"مهاباد" گشایش یافت تا روزنامه ی"نیشتمان" در آن تاسیس گردد.FO371/52702persian Kurdistan  6april1946  

در ماه زانویه ی 1946"کومه له ی نیشتمانی کورد" در شهر مهاباد جلسه ای تشکیل داد تاسیس جمهوری کردستان رسما اعلام و قاضی محمد به ریاست جمهوری برگزیده شد."حاجی بابا عیولو" نخست وزیر, "محمد خان شکاک" وزیر دفاع, "رشیدبگ هرکی" فرمانده ی کل نیروهای مسلح و "زیرو آقا" به فرماندهی نیروهای انتظامی برگزیده شدند... در همان جلسه, نصب پرچم کردستان در ادارات, ساختمان ها و نهادهای دولتی به تصویب رسید.

نیروهای انتظامی آرم"کوماری کوردستان-جمهوری کردستان" را بر سینه های خود نصب کردند... جمهوری کردستان همزمان با حکومت دمکرات آذربایجان در تبریز تاسیس شد...روس ها از دو حکومت تازه تاسیس دعوت کردند با یکدیگر همکاری کنند.پایتخت حکومت آذربایجان تبریز و رهبر آن "میرجعفر پیشه وری" بود. پیشه وری در نامه ای از قاضی محمد خواست که که یک حکومت منطقه ای کرد تحت حمایت او و روس ها در مهاباد تشکیل دهد اما قاضی محمد این درخواست را رد کرد و در پاسخ گفت: " ما خود با روس ها برای تاسیس یک دولت مستقل کرد به توافق رسیده ایم."

FO371/52702persian Kurdistan 6april1946

دولت کردستان از میاندوآب تا سردشت امتداد داشت.حکومت عراق, رهبر کرد اورامان "محمد رشید خان" را آزاد کرد اما نیروهای شوروی اجازه ندادند با جمهوری کردستان رابطه برقرار کند.

FO371/52702persian Kurdistan 6april1946

 پس از مذاکرات طولانی سرانجام روس ها با سفر محمد رشید خان به مهاباد موافقت کردند. در مهاباد از سوی جمهوری کردستان نشان شرف و آزادی به وی اعطا و به عنوان فرمانده ی نیروهای مسلح مهاباد برگزیده شد...همچنین روس ها در ابتدا با حضور"ملا مصطفی بارزانی" در مهاباد و"شیخ احمد" مخالفت نمودند و ایشان را وادار به توقف در نقده نمودند. اکنون دولت ایران از سه سو با قاضی محمد, محمد رشید خان و ملا مصطفی در تقابل بود. کردها دیگر قایل به میاندوآب و سردشت هم نبودند بلکه ادعای حاکمیت بر ارومیه, خوی و ماکو را داشتند. بعدا با حکومت آذربایجان بر سر تعیین مرزهای دو جمهوری توافقاتی حاصل شد.

  FO371/52702persian Kurdistan 6april1946

منابع بریتانیایی گزارش می دهند که روس ها نقش مهمی در تحریک کردها ی ترکیه, عراق و ایران برای تاسیس یک کشور مستقل داشته اند و جمهوری کردستان در مهاباد در واقع کانون اولیه ی تاسیس این کشور مستقل بوده است. در آوریل1946کردها به شهرهای "بانه","سقز" و "سردشت" هم یورش بردند.

 FO371/52702from Tabriz to Tehran acting british concil 21feb 1946

 ملا مصطفی و نیروهایش پس از پیوستن به نیروهای قاضی محمد تهاجم علیه سردشت را آغاز نمودند. در23 آوریل 1946رهبران کردستان و آذربایجان سومین قرارداد همکاری خود را در مجلس آذربایجان در تبریز منعقد نمودند. علاوه بر"قاضی محمد", "عبدالله گیلانی","عمر خان شریفی","محمد حسین سیف قاضی" وزیر سپاه ملی حکومت کردستان, "رشید بگ جهانگیری","زیروبگ بهادری" و "قاضی محمد خانازی" نماینده ی کردهای"شنو" حاضر بودند. نمایندگان آدربایجان نیز حاج میرزا علی شبستری, میرجعفر پیشه وری,صادق بادیجان و محمد بیربا بودند...در پایان کنفرانس مقرر شد موارد ذیل اجرا شود:

  1. تغییر نمایندگان طرفین در شهرهایی که لازم است.
  2. مشارکت کردهای مقیم آذربایجان و آذری های مقیم کردستان در امور حکومتی
  3. تشکیل هیات اقتصادی مشترک
  4. همکاری نظامی در شرایط حساس
  5. لزوم مواقت طرفین برای حضور مشترک در صورت اعلام مذاکرات در تهران
  6. فراهم آوردن تسهیلات لازم برای تدریس زبان های کردی و آذری در آذربایجان و کردستان
  7. اتخاذ موضع مشترک در برابر هرگونه خرابکاری دشمنان مشترک

در دسامبر1946قوای ارتش ایران با یورش به کردستان جمهوری کردستان را درهم شکستند...حکومت عراق از ایران خواست "ملا مصطفی" را به این کشور تحویل دهد...

روز31مارس1947مقامات ایران حکم اعدام قاضی محمد, سیف قاضی و صدر قاضی  را اجرا کردند و بدین ترتیب عمر جمهوری 11ماهه ی کردستان به پایان رسید.

پرده پوشی بر آرامگاه قاضی محمد تا کی ....؟

در خبرها آمده بود كه از تندیس محمد قاضی در مهاباد پرده‌برداری شد . خبر از جنسی بود كه به سرعت مسیر خود را تعیین كرده و ذهن حساس هر كردی را می‌نوازد اما در یك آن ، مسیر خود را به سوی یك پرسش بزرگ تغییر می‌دهد : محمد قاضی كه بود كه تنها اندی سال پس از چهره كشیدن در نقاب خاك ، در زمره‌ی عالی‌ترین هنرها چهره باز می‌یابد و قاضی محمد كه تا به امروز نیز همچنان مورد بی مهری قرار می‌گیرد ؟ در این جا سخن از بزرگی محمد قاضی و تاثیر عمیق او بر ادبیات فارسی نیست . او كه ادبیات كلاسیك را با ترجمه‌ی بی بدیل خود به فرهنگ ایرانی هبه كرد و فارسی را تا دوردست‌ها وام‌دار خود نمود . من خود آن روز عاشقانه ، به منش او دل باختم كه از حسن تصادف ، یكی از مصاحبه‌های او را در یكی از نشریات سال 58 و در حین آماده كردن مجموعه‌ی كردستان ،  روزهای بحران خواندم . نوشته بود : » روزی كه پزشك معالج آلمانی در سال 51 به من گفت با ابتلا به سرطان حنجره و پیشرفت بیماری ، تا مدتی دیگر ، توان تكلم را از دست می‌دهی به پزشك گفتم : در كشوری زندگی می‌كنم كه اگر نتوانی سخن بگویی بهتر است چون ممكن است زبانت را از كامت بیرون بكشند . « بنابراین این‌جا دیگر سخن از بزرگی او گفتن ، هنر نمی‌خواهد . اما ان‌جا كه نیروی تفسیر به گردش درمی‌آید و كلام در ذهن به خود می‌پیچد ناگزیر خود را به دست تفسیری می‌سپارم كه بقای رابطه‌ام را با خودم تضمین می‌كند.
قاضی محمد تصویر یك عشق در لحظه‌ی تصریح است ، اشتیاق عاشقانه‌ی او به آزادی ، قلب پیروانش را گرما می‌بخشد ، او برای آزادی مبارزه كرد تا آزاد زیستن بیاموزد ، هیمن‌ها ، هه‌ژارها ، محمد قاضی‌ها و بسیاری دیگر از بزرگان ملت كرد ، به بهانه‌ی خون او ماندند و جاودانه شدند ، قاضی محمد شخص نبود ، او خود عشق بود و به پای معشوق آزادی سوخت تا امید رخت بسته ، امید اسیر در آسمان سیاه ، كورسوی روشنی برای نمودن بیابد .
نیچه گفتنی ، عشق نیز همچون روایت قصه‌ای است كه در مفهوم قدسی كلمه تحقق می‌یابد و شرح اسطوره‌ی قاضی محمد نیز تنها در مفهوم قدسی كلمه مجال تحقق خواهد یافت و ...

اكنون دیگر نمی‌توان ازطرح این همه پرسش كه بر احساس و اندیشه سنگینی می‌كنند رها شد :
چرا پس از شصت سال نگاه به تاریخ و عشق دور و دراز یك ملت به قاضی محمد ، نام او ، زندگی او ، مبارزات او ، شهادت او و حتی آرامگاه او نیز همچنان مورد بی مهری است ؟ چرا قاضی محمد همچنان ممنوع است ؟ این ممنوعیت از كجا می‌آید و چه پیامی با خود دارد كه همواره به این تاریخچه‌ی قدسی بی مهری ، بی اعتنایی و گاه بی حرمتی نیز می‌ورزد ؟ چرا همواره پرده‌ها را به اشتباه - نه در صحنه‌ای خصوصی بلكه در تماشاخانه‌ای شلوغ - بالا می‌برند . اینجاست كه واقعیت در صورت حقیقی خود بر من فاش می‌شود و دگرباره سوالی دیگر خود را بر نوك قلم می كوبد : آیا ساختن تندیسی از محمد قاضی - آن هم در روزهایی كه حتی به سنگ مزار شاملو هم حرمتی روا نمی‌دارند - در شهر مهاباد ، درامی از جنس آن صحنه‌پردازی‌ها برای افسون سازی نیست ؟ آیا پرده‌برداری از تندیس محمد قاضی نمی‌تواند عملی ساختن نقشه‌ی یك سوزن درمانی اخلاقی باشد؟ آیا این اقدام برای بیشتر رنجاندن من و میلیون‌ها عاشق دیگر نیست كه تاریخچه‌ای قدسی به نام قاضی محمد را اینچنین مورد بی اعتنایی قرار دهند و از ابزارهای كهن برای تحریك نقاط دل‌نشین احساس ما سوء استفاده كنند ؟
قاضی محمد را آن گونه كه شایسته‌ی اوست دریابید ، او رویای هر عاشق آزادی را برای یگانگی كامل با معشوق تحقق می‌بخشد و...
قاضی محمد را شش دهه بی مهر و بی اعتنا گذاشته‌اید اگر چه در باطن ، در برابر بزرگی او سر تعظیم فرود می‌آورید و پذیرفته‌اید كه یاران او ، یاران آزادی ، چه سان آتش مهر او را در سینه برافروخته‌اند . اكنون دیگر پذیرفته‌اید كه عشق ، قانون و ممنوعیت نمی‌شناسد ...
قاضی را در زمان حیات در نیافتید از كیستان رفت ، اكنون عشق به قاضی را دریابید تا بدانید او تصویر سرای عشق است. مبادا از دل این گور بی‌قرار ، ناگهان نفیری بلند برخیزد . 

 

 




[ جمعه 6 آبان 1390 ] [ 03:59 ب.ظ ] [ زانا کردستانی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

لینک های مفید
آمار سایت
بازدیدهای امروز : نفر
بازدیدهای دیروز : نفر
كل بازدیدها : نفر
بازدید این ماه : نفر
بازدید ماه قبل : نفر
تعداد نویسندگان : عدد
كل مطالب : عدد
آخرین بروز رسانی :
امکانات وب