ئاو یه ر
نیشتمان شه رته که توزی ریت به ئه م دونیا نه ده م ، شه رته تا ماوم له شه رتی گیان فیدایی لا نه ده م 
نظر سنجی
ده نگی خوه تان ده ر برن






لینک های مفید


                                                                                                                                                سنجرخان وزیری نرانی_edited.jpg

سوالی میپرسم از تو....از تو که کوردی .....یا از تو که فارسی .......از همه ایرانیان ؟؟؟

هنوز زخمهای بر تن ملت کورد التیام نیافته است زخمهای جنگ و خون زخمهای بی مبالاتی  زخم ناسپاسی و زخم تبلیغات و ....چرا ملت کورد و مردانش نامی بر تارک تاریخ میهنشان ندارند....

سردار جنگل را میشناسی؟..... رئیس علی دلواری را چه ؟ سردار ملی که بود میشناسی ؟ سالار ملی را هم.....؟

میدونم میشناسی مگر کسی هست از ایرانیان که این نامها را نشناسد ؟ تا میپرسی که سردار جنگل همه میدانند بله میرزا کوچک خان و....

اینها که بودند ؟ چکار کردند که اینقدر در سطور بالای تاریخ ایران جای دارند ؟؟ اینان نام آوران این مملکتند قهرمانان مبارزه با استعمار و خودکامگی . میرزا کوچک خان مبارز دوران تهاجم روسها و رئیس علی دلواری با انگلیسیها و پرتغالیها جنگید و هر دو در این راه کشته شدند...راه جهاد....

ولی آیا کسی هست که نام سنجر خان  ( دلاور کورد ) را شنیده باشد ؟ آیا کسی هست بداند که این مرد کی بود و چکار کرد؟ شاید این نام را اولین بار است که میشنوی ولی من به تو میگویم که او که بود .

او یکه سوار دوران مبارزات ضد استعماری در کردستان بود . تعجب کردی؟ شاید فکر کردی که مگر کوردها هم با استعمار جنگیدند ؟ مگر آنها هم سرداری چون میرزا و... دارند ؟ حق داری ، تبلیغات دیگران و پول و نفوذ اینقدر زیاد است که جایی برای کوردهای  بی ادعا و مظلوم باقی نمی ماند.

سنجرخان وزیری فرزند حاج یوسف صاحب روستای نران از توابع شهر سنندج و فرزندجیران خانم از خانواده اردلان (خاندان حاکم کردستان) و فرزند چهارم از ٩ فرزند خانواده است . بعد از فوت پدر به علت خصومت برادرانش با وی (سنجرخان و یکی از برادرانش از مادری دیگر بودند)مجبور به ترک روستا  و زادگاه خود میگردد و بعد از خریداری کردن زمینی در میانگروران و احداث روستایی درهمان محل مشغول به کار کشاورزی و دامداری و زندگی خود میشود و با در اختیار گذاشتن خانه و زمین به کشاورزان عده ای از مردم همان منطقه را به دور خود جمع میکند و همزمان با کارهای کشاورزی و دامداری رعیت و افراد روستای خود را به کار یادگیری سواری و آموختن فنون جنگاوری وامیدارد . این همان زمانی است که روسها مناطق مختلف ایران از جمله کردستان را اشغال کرده اند و آزار و اذیت مردم به جایی رسید که همه دست به دامن مردان و آنانی شدند که بویی از آزادگی و شهامت برده باشند . سنجرخان با آگاه شدن از عمق بحران و فشارهای زیاد اشغالگران با فرستادن نامه هایی به حاکم سنندج و اجازه از آنها ، درخواست اذن جنگ و همچنین در اختیار گذاشتن نیروی جنگی برای انجام چنین امری را میکند که البته با مخالفت حاکم سنندج رو به رو میشود و درنهایت اصرار و درخواستهای زیاد سنجر خان حاکم سنندج را برآن میدارد که جهت جلوگیری از سرکشی و اغتشاش قشونی متشکل از قوای انگلیسی که آنموقع در کردستان جولان میدادند را جهت سرکوب ارسال مینماید که به جنگ میان سنجرخان و انگلیسیها می انجامد و با شکست انگلیسیها راه جنگ با روسها برای این مرد هموارتر میشود و این بار بدون اجازه و اذن از کسی ، خود جوش و با اتکا به نیروهای مردمی روستاهای اطراف سنندج و جوانانی که عشق وعلاقه شان جانبازی و جانفدایی برای این آب وخاک بود ، راهی میدان مبارزه و نبرد با روسها گردید.

از روستاهای اطراف کامیاران شروع به جنگ و زد و خورد میشود و روسها را تا شهر سنندج فراری داده و با شکست دادن آنان ، آنها را مجبور به ترک روستاها و شهرها مینماید . در شهر سنندج و در جنگ صلوات آباد بعد ازشکست واردکردن به روسها و تعقیب آنان دچار گلوله ای ازدشمن میشود و زخمی کاری و مهلک برمیدارد .با التیام یافتن سنجرخان از آن زخم ، بعد از یک ماه با ندایی از فردی مقدس در عالم خواب خان را دوباره بر جنگ و مبارزه مصر و مصمم بر علیه اشغالگران مژده فتح و پیروزی را میدهد.

با فراهم کردن سوارانی ازروستاهای اطراف و با یاری مردم دوباره راهی میدان میشود و از شهر دهگلان روسها را در پی یک نبرد سخت شکست و فراری داده و با به دست آوردن مقدار زیادی غنایم جنگی سبک و سنگین و مهمات به جنگهای بعدی ادامه میدهد.ادامه جنگها و فتح و پیروزیهای پیاپی سنجر خان تعجب تمام رجال مملکت رادرپی دارد سیل پیشکشیها و هدایا از اطراف واکناف سرازیر میشود پیشنهادهای زیادی برای همکاری دریافت میدارد که اکثر آنها به موقع و بعضی واقعی نبود . جنگها به شهرهای دیواندره و سقز کشیده میشود و در اکثر مناطق سواران سنجر خان موفق به شکست روسها و آزاد سازی مناطق مذکور میگردند . باهمکاری یکی از حاکمان منطقه سقز و بوکان به نام حشمت الملک ، خان روسها را تا پل منجیل فراری میدهد و به عقب میراند و تمامی خاک کردستان را پاکسازی میکند . نامه ای به میرزا کوچک خان مینویسد و میرزا را از کار روسها آگاه میکندکه آنها را از کردستان فراری داده ام و اکنون نوبت شماست که آنها به طرف شما در راهند . میرزا هم درکنار پل منجیل سر راه را به آنها میگیرد و تعداد زیادی از آنها را میکشد و فراری میدهد.

سنجر خان بعد از خاتمه کار روسها به روستای خود برگشت و چند سالی را بامدارا کردن با دشمنان خانگی خود به سرآورد . برادرانش مخصوصا خلیل خان با وجود کینه قدیمی و همچنین حاکم سنندج شریف الدوله با خصومتی که از سنجرخان داشت دلایل مشکلات و سبب ناراحتی های ایشان بودند . با تطمیع کردن و تشویق شریف الدوله نابرادری سنجرخان دست به عملی زد که ننگ دنیا و بی آبرویی را برای خود خرید . او در روز جمعه ماه محرم و روز عاشورا 1337هجری قمری سنجرخان را به خانه خود دعوت کرد . همچنین یکی از برادران تنی خان به نام یدالله خان به این مهمانی دعوت بود با وجود اینکه خان روزه سنت عاشورا داشت و هنوز روزه خود را افطار نکرده بود ، هنگامی که برای گرفتن وضو به کنارحوض داخل حیاط رفته بود مورد هدف گلوله گماشتگان برادرش گشت ، هم او و هم برادر تنی اش بدست کثیف و خائنانه برادر خو د فروخته اش  شهید شدند.

بدین ترتیب قهرمان ملت و نام آور عرصه پیکار ضد متجاوزان بیگانه ، بدست عوامل بی ارزش همین ملت کشته شد کسانی که حتی جرات نیافتند روزی را در میدانی به سر بیاورند که او سالها یل آن عرصه ها بود.

                    

آری عزیزان نوشتم تا گوشه ای از خدمت این ملت برای تو روشن شود .......ولی با تمامی احترام به میرزا کوچک ها و امثال او آیا سنجر خان به نام آوری( نگویم بیشتر ) او نبود؟....آیا سوارانش فرزندان همین مردم کمتر از سواران میرزا بود؟........آیا وسعت خاک و سرزمینی که آزاد شد و کسی حتی اسمی هم از آن نبرد کمتر از جنگلهای شمال بود؟  و........ هزاران درد و دریغ از مردم . از کسانی که  نمیدانند ازسنجرها........

خدمتی که این سواران کورد به ایران و ایرانی و این ملت کردند و کسی قدرش را ندانست حالا نمی گویم بیشتر از آن ولی صد البته همان اندازه ارزش داشت که میزا کوچک خان کرد ، همان اندازه ارزش داشت که ریس علی دلواری و میرزا تقی خان پسیان کردند اما دریغ از کمترین اشاره ای .......دریغ از اختصاص یک سطر از تاریخ کشورمان به این انسان شریف و مبارز که حق بزرگی برگردن ایرانی دارد اما صد افسوس !!!




[ پنجشنبه 7 مهر 1390 ] [ 09:12 ق.ظ ] [ زانا کردستانی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

لینک های مفید
آمار سایت
بازدیدهای امروز : نفر
بازدیدهای دیروز : نفر
كل بازدیدها : نفر
بازدید این ماه : نفر
بازدید ماه قبل : نفر
تعداد نویسندگان : عدد
كل مطالب : عدد
آخرین بروز رسانی :
امکانات وب