تاریخ : جمعه 1 مرداد 1395 | 08:44 ق.ظ | نویسنده : lovelyscorpion
شانه هایت را میخواهم ..اعتراض وارد نیست ......
امشب اغوشت را میخواهم ....فردا ترکم کن ...
لبهایت را غرق بوسه میکنم ......فردا دلم را ترک کن...
امشب کنارم باش......فردا حرفایت را در گوشم فریاد بزن...
امشب خیانت هایت را پنهان کن ........
اگرخنجری داری امشب جایی دفن کن ...
گرمی اغوشت را امشب برایم فراهم کن...
میدانم فردا که چشمانم را باز کردم .....
نقاب هایت ...خنجرهایت ......خیانت هایت را جا گذاشته ای...
چشمانم را میبندم ....
تا دگر اغوش ممنوعه ای را نخواهم......
بر روی تخت یادگاری مینویسم.....
اینجا دگر ممنوعه شده است سالهاست........
این تخت ....سالهاست ...هم اغوش ...خنجرها و نقاب هایست......
چهار گوشه این تخت را حصاری بکشید ......
اینجا سالهاست کسی با خنجره و نقابها هم اغوش است
امشب اغوشت را میخواهم ....فردا ترکم کن ...
لبهایت را غرق بوسه میکنم ......فردا دلم را ترک کن...
امشب کنارم باش......فردا حرفایت را در گوشم فریاد بزن...
امشب خیانت هایت را پنهان کن ........
اگرخنجری داری امشب جایی دفن کن ...
گرمی اغوشت را امشب برایم فراهم کن...
میدانم فردا که چشمانم را باز کردم .....
نقاب هایت ...خنجرهایت ......خیانت هایت را جا گذاشته ای...
چشمانم را میبندم ....
تا دگر اغوش ممنوعه ای را نخواهم......
بر روی تخت یادگاری مینویسم.....
اینجا دگر ممنوعه شده است سالهاست........
این تخت ....سالهاست ...هم اغوش ...خنجرها و نقاب هایست......
چهار گوشه این تخت را حصاری بکشید ......
اینجا سالهاست کسی با خنجره و نقابها هم اغوش است
طبقه بندی: زهر نوشته،
.: Weblog Themes By Pichak :.