'
 

تفاوت كشورهای ثروتمند و فقیر

نوشته شده توسط :زهرا ن
یکشنبه 18 آبان 1393-06:58 ب.ظ

تفاوت كشورهای ثروتمند و فقیر، تفاوت قدمت آنها نیست.

برای مثال كشور مصر بیش از 3000 سال تاریخ مكتوب دارد و فقیر است!
 
 
اما كشورهای جدیدی مانند كانادا، نیوزیلند، استرالیا كه 150 سال پیش وضعیت قابل توجهی نداشتند، اكنون كشورهایی توسعه‌یافته و ثروتمند هستند.
 
تفاوت كشورهای فقیر و ثروتمند در میزان منابع طبیعی قابل استحصال آنها هم نیست.
 
ژاپن كشوری است كه سرزمین بسیار محدودی دارد كه 80 درصد آن كوه‌هایی است كه مناسب كشاورزی و دامداری نیست اما دومین اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمریكا را دارد. این كشور مانند یك كارخانه پهناور و شناوری می‌باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پیشرفته صادر می‌كند.
 
مثال بعدی سوئیس است.كشوری كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمی‌آید اما بهترین شكلات‌های جهان را تولید و صادر می‌كند. در سرزمین كوچك و سرد سوئیس كه تنها در چهار ماه سال می‌توان كشاورزی و دامداری انجام داد، بهترین لبنیات (پنیر) دنیا تولید می شود.

سوئیس كشوری است كه به امنیت، نظم و سختكوشی مشهور است و به همین خاطر به گاوصندوق دنیا مشهور شده‌است (بانك‌های سوئیس).
 
افراد تحصیلکرده‌ای كه از كشورهای ثروتمند با همتایان خود در كشورهای فقیر برخورد دارند برای ما مشخص می‌كنند كه سطح هوش  و فهم نیز تفاوت قابل توجهی در این میان ندارد.
 
نژاد و رنگ پوست نیز مهم نیستند. زیرا مهاجرانی كه در كشور خود برچسب تنبلی می‌گیرند، در كشورهای اروپایی به نیروهای مولد و فعال تبدیل می‌شوند.
  
پس تفاوت در چیست؟
تفاوت در رفتارهایی است كه در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.
 
وقتی كه رفتارهای مردم كشورهای پیشرفته و ثروتمند را تحلیل می‌كنیم، متوجه می شویم كه اكثریت غالب آنها از اصول زیر در زندگی خود پیروی می‌كنند:
 
.1اخلاق به عنوان اصل پایه
.2وحدت
.3مسئولیت پذیری
.4احترام به قانون و مقررات
.5احترام به حقوق شهروندان دیگر
.6عشق به كار
.7تحمل سختی ها به منظور سرمایه‌گذاری روی آینده
.8میل به ارائه كارهای برتر و فوق‌العاده
.9نظم‌پذیری

اما در كشورهای فقیر تنها عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی می‌كنند.
 
در کشور ما کسی که زیاد کار کند تراکتور نامیده می شود 
 
کسی که به قوانین احترام بگذارد بچه مثبت است
 
کسی که  اخلاقیات را رعایت کند برچسب پاستوریزه خواهد گرفت
 
 کسانی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارند و افراد قالتاق، آدمهای زرنگ خوانده می شوند
 
انسانهای منظم افراد خشک وبیحال هستند
 
همه به دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله
و.........
بیایید از خودمان شروع کنیم
 و از همین لحظه
 
ما ایرانیان فقیر هستیم نه به این خاطر كه منابع طبیعی نداریم یا اینكه طبیعت نسبت به ما بیرحم بوده‌است.
 
ما فقیر هستیم برای اینكه رفتارمان چنین سبب شده‌است.
 
ما برای آموختن و رعایت اصول فوق كه (توسط كشورهای پیشرفته شناسایی شده است) فاقد اهتمام لازم هستیم.





نظرات() 

مداد سفید

نوشته شده توسط :زهرا ن
پنجشنبه 15 آبان 1393-02:08 ب.ظ

همه مداد‌رنگی‌ها مشغول بودند…

به جز مداد سفید!

هیچ کسی به او کاری نمی‌داد…

همه می‌گفتند: “تو به هیچ دردی نمی‌خوری!!!”

یک شب که مداد‌رنگی‌ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند، مداد سفید تا صبح کار کرد…

ماه کشید،

مهتاب کشید،

و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک‌تر شد…

صبح توی جعبه‌ی مداد‌رنگی‌ دیگر مداد سفیدی نبود!

جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد…

هیاهوها گاهی گیج می‌کند آدم را…

آنقدر که فکر می‌کنی شاید واقعا خبری در این شلوغی‌ها هست!

گاهی هم شاید خودت را انداخته باشی وسط شلوغی‌ها و دیده باشی واقعا خوب نیست.

گاهی هم شاید به جایگاه کسی در همان هیاهوها و رنگ‌ها حسرت خورده باشی.

در آن وقت‌ها تو همان مداد سفیدی…

در این دنیا به جای آنکه جای دیگران را بگیری، بگرد و جای خودت را پیدا کن!

وقتی دیگران در هیاهوی کارهایشان مشغولند، تو بگرد و کار خودت را پیدا کن!

ماه بکش!

مهتاب بکش!

ستاره بکش!

زیبا بکش…




نظرات() 

زن

نوشته شده توسط :زهرا ن
پنجشنبه 15 آبان 1393-02:06 ب.ظ

رو زمین خدا

ارزش یك زن......
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت.

فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی می‌فرمایید؟"

خداوند پاسخ داد:
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
اید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
وسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید."
خداوند گفت
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،

یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.

"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."

"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام.

تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد."

فرشته پرسید :

"فکر هم می‌تواند بکند؟"

خداوند پاسخ داد :

"نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد."

آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.

فرشته پرسید :

"اشک دیگر برای چیست؟"

خداوند گفت:

"اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."

فرشته متاثر شد:

خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!"
فرشته پرسید: "چه عیبی؟"

خداوند گفت:

"قدر خودش را نمی داند . . ."




نظرات() 

نگفته ها

نوشته شده توسط :زهرا ن
پنجشنبه 15 آبان 1393-02:05 ب.ظ





نظرات() 

خشم

نوشته شده توسط :زهرا ن
پنجشنبه 15 آبان 1393-02:02 ب.ظ





نظرات() 

چشممون به جلو باشه ...

نوشته شده توسط :زهرا ن
یکشنبه 11 آبان 1393-09:43 ق.ظ


چشممون به جلو باشه ... 




نظرات() 

پشیمانی ابلیس

نوشته شده توسط :زهرا ن
دوشنبه 5 آبان 1393-05:44 ب.ظ



پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل می کند:
عصر عاشورای سال 61 هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس
سرکرده ی آنان ، به سر و صورت می زند و می گرید
گفتند:
امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟
گفت:
اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند
گفتند:چطور؟
مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ،
راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟
گفتند:چطور؟
مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ،
راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟
گفت:چرا چنین شد
ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ،
باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود
هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین [علیه السلام]
جای می دهد و از شفاعت او بهره مند می گردد.

منبع:داستانهای روح فزا ص 127.




نظرات() 

"هل من ناصر ینصرنی؟"

نوشته شده توسط :زهرا ن
دوشنبه 5 آبان 1393-05:26 ب.ظ

.حسین فریاد می زند: 
"هل من ناصر ینصرنی؟"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاحسین!لبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند......
و من باز می گویم:
لبیک یاحسین!لبیک...
حسین شمشیر می خورد من سر مادرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یا حسین!لبیک... 
حسین سنگ می خورد،من در مجلس غیبت می گویم:
لبیک یا حسین! لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس نگاه های حرامم فریاد میزنم:
لبیک یا حسین ! لبیک...
حسین رمق ندارد باز فریاد میزند:
هل من ناصر ینصرنی؟
من محتاطانه دروغ میگویم و باز فریاد می زنم:
لبیک یا حسین لبیک...
حسین سینه اش سنگین شده است،کسی روی سینه است...
حسین به من نگاه می کند،می گوید:
تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم:
لبیک... خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج...
به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم:
"دوستت دارم تنهایت نمی گذارم..."
مهدی به محراب می رود،اشک میریزد و برای گناهان من طلب مغفرت می کند...

مهدی تنهاست...
حسین تنهاست...
من این را میدانم...
و همچنان گناه میکنم...




نظرات() 




درباره وبلاگ:



آرشیو:


طبقه بندی:


آخرین پستها:


پیوندهای روزانه:


نویسندگان:


ابر برچسبها:


آمار وبلاگ:







The Theme Being Used Is MihanBlog Created By ThemeBox
 


  • شهر قشنگ
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات