برای او که * آسمانی * شد
کــاش تصــویــرت نفــس مــی کشیــد...
( غم ، حسرت ، تنهایی! )
نه بحث میکنه
نه توضیح میخواد
نه توضیح میده
نه دنبال دلیل میگرده..
فقط میبینه ، سکوت میکنه و فاصله میگیره
چشمش به عشقش افتاد که
با معشوقش
به او می خندیدند
بــرای زیــر پــای پدرم مـیـخــواهــم ...
ما راهمان جداست...
بگذار ابرها تیره باشند...
ما چترمان خداست...
تا بجای مرده ها ..
خاکم نکنند !!
اینگونه هست حال من ..
چیزی نپرس ..
قـَدَش به عشق نمیرسید ..
غرورم را زیرِ پایش گذاشتم تا برسد ..
اما باز هم نرسید !
مـــــن و تــــــو بچه دار مــــــی شیم
اگــــــه پسر بشه حرفـــــــای قشنگـــــــی می زنه
مثـــــــــل بـــابـــاش
اگـــــه دختــــــــــــــر بشه با دهنش نـــــــه بـــــا چشماش حرفـــــــــ می زنه
مثـــــــــل مـــــامــــــانـــــــش
بـــــــا هــــــــم دعوامـــــــون مـــــــی شه
اول گفتــــــــ مـــــامــــــان
نه خیــــــر
اول گفتـــــــ بابا
اگه پســــــر باشــــه مامانشو بیشــــتر از هـــر کســــــــی دوس داره
مثــــــل همــــــــه
اگـــــه دختر باشــــــــــه اولیـــن مــــــردی که عــــــاشقش مـــــــی شه تویـــــی فکـــــــــر کنــــم…
بــــا دستــــــای کــــــوچیــــکش همـــــــه ی خود خواهــــــی هــــامون رو مــــــــــی پـــــوشونه…
اسمشو مــــــــــن مــــــی ذارم
همــــــــون طــــــــور که فامیــــــلیشو از تــــــــو مـــــــی گیره ♥
“اسمم”را سنگی نگه میدارد
” خودم” راگوری و
” یادم” را … نمیدانم!
داد نمی زند، که، من دارم می روم
آدمی که رفتنش را داد می زند
نمی خواهد برود
داد می زند، که نگذارند برود
می فهمی؟
این روزها ...
تو را فقط به اندازهی یک اشتباه ...
میشناسم…
با دلی سوخته در حد توان میخندم
شب غریبانه به تنهایی خود میگریم
روز، در جمع و میان همگان میخندم
دل عجب موجود سخت جانی است !
هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد ! و باز هم میتپد .
که اطرافیانت بهت بگن که اگه دوستت داشت نمیرفت
قصه را طول می داد ...
تا شاهزاده قصه کمی دیرتر برسد ..
که همیشه ازش رد می شی ..
اما هیچ وقت پاکش نمی کنی ..
اگر شجاعت خداحافظی با کسی را که لیاقت شما را ندارد داشته باشی ...
زندگی پاداشتان را با یک سلام جدید خواهد داد
مرز میون من و تو کجای این پنجره هاست
به من بگو خونه کجاست تو این شبای تو به تو
ریشه دلتنگی ما توی کدوم خاکِ بگو
کنار تو دریایی ام که از شب و طوفان رهاست
هر جا من و تو با همیم گستره ی خونه ی ماست
دور منو عطر خودت حصاری از رویا بچین
خونه همینهِ فراتر از خاک و زمین
دستای امن تو هنوز شبیه سرزمینم
دنیا همین جاست که تویی اگرچه دور و مبهم
با من از آینده بگو کنار مرز انتظار
تو این حریم خونگی سر روی شونه هام بذار ...