برای او که * آسمانی * شد
کــاش تصــویــرت نفــس مــی کشیــد...
برگرد
یادت
را جا گذاشتی
نمی
خواهم عُــمری به این امید باشم
که
برای بُردنَش بر می گردی
عشقی
که من به چشم تو بستم،
هوس
نبود،
ولی
اشتباه بود
به مدت تمام دلتنگی هایم به من بدهکاری،وعده ی ما باشد روزی که دلتنگم شوی...
عشق
مانند نواختن ویولون
است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری
سپس قواعد را فراموش
کنی و با قلبت بنوازی
دوستت دارم
این تمام اعتراف من برای عاشقی است
همیشه با تو بوده ام
همیشه و در همه جا با تو نفس کشیده ام
با چشمانم فقط تو را دیده ام
و شنیدنی ها را فقط از لبان تو شنیده ام
دلم فقط طنین گوشنواز صدای تو را می شنود
و لبهای من فقط برای ستایش عشق تو گشوده می شود
مرا از تو گریزی نیست چنان که
جسم از روح
زمین از اسمان
و درخت از افتاب
تو دلیل حیات من بوده و هستی
تو دلیل تک تک لحظه های منی
چنانم که
باور دارم علت بودن من تو هستی
پاسخ من به اغاز و پایان زندگی اینست:
همیشه با تو
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من چقدر سادهام
كه سالهای سال
در انتظار تو
كنار این قطار رفته ایستادهام
و همچنان
به نردههای ایستگاه رفته
تكیه دادهام
دوست دارم بروم سربه سرم نگـــذارید
گریه ام را به حســاب سفرم نگـــذارید
دوست دارم که به پابوسی باران بروم
آسمان گفته که پا روی پرم نگـــذارید
این قدر آینه ها را به رخ من نکشیــد
این قدر داغ جنون بر جگرم نگـــذارید
چشمی آبی تر از آیینه گرفتارم کرد
بس کنید این همه دل دور وبرم نگذارید
آخرین حرف من این است ،
زمینی نشوید فقط از حال زمین بی خبرم نگــذارید
وقتی که دیگر نبود ،
من به بودنش نیازمند شدم !
وقتی که دیگر رفت ،
من به انتظار آمدنش نشستم !
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ،
من او را دوست داشتم !
وقتی او تمام کرد ،
من شروع کردم !
وقتی او تمام شد ،
من آغاز شدم !
و چه سخت است ،
تنها متولد شدن ؛
مثل تنها زندگی کردن است ؛
مثل تنها مردن ..
بعضی ﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺳﯽ ﺗﯽ ﺍﺳﮑﻦ ﻣﯿﻤﻮﻧﻦ
....
ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﺩﻣﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﯿﺐ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ
...
Hit "Like" if you respect your mom ♥
وقت بیشترى براى عروسک بازى بدهیم
تا وقتى بزرگ شدند با آدمها بازى نکن
نمیدونم چه بلایی سر این وبلاگ اومده و چی شده که به این حال روز افتاده قبلا قالبش قشنگ تر بود
قبلا دختر زمستان اینجا بود الان رفتم دیدم 16 تا کامنت هست که هنوز تایید نشده نمیدونم دوست خوبم کجاست
من و دختر زمستان قرار بود یه سایت بزنیم که حرف دل بنویسیم که ورق برگشت و از هم جدا شدیم و من
کلی گشتمو گشتم متوجه شدم ادما از غم دیگه خسته شدن بهتره یکم از طنز بنویسیم براشون هرچند غم خودمون زیاده و با اشک طنز مینویسیم اما همینکه مردم بخندن واسه ی دل من یکی کافیه
خلاصه این شد که سایت طنز خونه رو راه اندازی کردیم و الان فعاله خوشحال میشیم اونجا شمارو ببینیم
و ایشاالله دختر زمستون زودتر برگرده و توی سایت هم ببینمش
ادرس سایت :طنزخونه
www.tanzkhoone.com
شما یادتون نمیاد
یه زمانی
بود که با یه نفر دوست می شدی
یه 3-4
سالی باهاش دوست می موندی
تازه خیلی
موقع ها کار به ازدواج می کشید و
بادا بادا
مبارک بادا
... ...
مثل الان
نبود که دوستی ها ساعتی باشه
عشق ها
کیلویی باشه
دوسِت دارم
ها قلابی باشه
قلب ها
سنگی باشه
فکر ها
پلید باشه
دست ها
آلوده به دست دیگری باشه
یه زمانی
گفتن دوست دارم سند بود
عین این
بود که اسمت رفته تو شناسنامه طرف
دلم برا
اون روزها تنگ شده
دلم برای کودکیم
تنگ شده....
برای روزهایی که باور ساده ای
داشتم
همه آدم ها را دوست داشتم...
مرگ مادر "کوزت" را
باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم
مادرم که می رفت به
این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود...
دلم
می خواست "ممُل" را پیدا کنم
از نجاری ها که می گذشتم گوشه
چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم
تمام حسرتم از دنیا نوشتن با
خودکار بود
دلم برای خدا تنگ شده ...
خدایی که شبها بوسه بارانش می
کردم...
دلم برای کودکیم تنگ شده ...
شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت ...