photo #1
photo #2
photo #3
photo #4
photo #5
photo #6
photo #7
در پی زنهار خاطرات نای نوشتن نیست و چیزی لابه لای ورق ها را لیاقت نمی بخشد... خلوتی شامگاهِ مرا می گیرد ، با سینه ای پر از راز ها که سالهاست در ایستاده بودنشان مرده اند درقعر شراره های سوزناک و سه نقطه های مبهم...
دخترک گل فروش داستان من زیباست... مهربان است و دوست داشتنی... ساده و صمیمی و صبور ، و هیچ وقت هم نمی گوید گل ... گل ! فقط یکبار گفت : گل م ، چشمهای دلم زده می شود از تکرار لحظه های تلخ و شیرین ِ روزهای پوشالی...!
درانزوای کدام ایمان نشسته ای که مرا در انزوای درد کشتند! در حبس ـ سرابم نمود و خواب چشم ربود به وعده ای که حوری و باده شد موکلم تلخت باد باده های بهشت که بهای انگورش مرا به خوابی سرد و ملتمس میبرد..
امشب چقدر خالی ام ... و چقدر دلگیر است در اوج ِ داشتن این همه را "احساس خالی بودن" ... گاه قلبها چقدر جدی جدی می شکنند و گاه....خود می مانی و خودت... با لبهایت بخوان تا بنویسم: آسمانِ ابریِ دلم، بارانی است.
مروز در سیاره ای كه هنوز رصد نكرده اند به عكس كودكی ام كه روی تاقچه پیر شده است با نیمی از حماقتم هزار بار گم شدن عشق را فریاد می زنم و با نیم دیگرش خدا را ...!!
ای شکار هلهله سبزه زار شکوه رقصم را بالای دار بخاطر بسپار که از خشکسال ممتد نبودنت ترنم انگشتان باران شانه های خشکم را نمناک کرد... بخوان باز با من باز باران با ترانه...
تو ای زیباتر از امید من! کاش به رنگ تمام سبزه ها بودم تا حقیقت ـ بهارگون تورا نقاشی کنم زخمی ـ زخمت که می شوم خدای ساکن امام زاده ی کوچک از کعبه هم می گریزد... مدادم بهانه می گیرد و در دلتنگی های تو شعرهایم قفس قناری اند
عکس خودم
آپلود عکس

شکری 1.JPG




 <یکشنبه 20 اسفند 1396  11:13 ب.ظ  (فاطمه )
...
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند
و رفتنش چیزی از آن کم
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند،
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود
نیامده ایم تا جمع کنیم
آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ؛
دوستی را ؛
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس !
آمده یم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم
پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم




 <سه شنبه 10 بهمن 1396  10:31 ق.ظ  (فاطمه )
....

دلبسته ام

هیچ چیز آرامم نمی کند

من چه می‌‌دانستم

افسردگی دارد دوست داشتن

.

.

.

اگر قرار است بیایى بیا

دل دل نکن

فقط طورى بیا

که هنوز هیچ کس چنین آمدنى را

به خود ندیده باشد

و دوستم داشته باش

چنانکه هنوز هیچ کس

چنین دوست داشتنى را به خواب هم ندیده باشد.

.

.

.

لعنت به تمام خاطراتى که بى خیالمان نمى شوند
در را هم که ببندى
از پنجره مى آیند
.
.
.


هر کسى باید یک نفر را داشته باشد

تا حالش از تنهایى درد نکند

.

.

.

من به صدای پای رفتن آدمها عادت دارم

فقط مجبور می شوم دوباره به زندگی عادت کنم

و شکسته هایم را در گلدان کوچکی

پشت پنجره اتاقم به گِل بگیرم...

.

.

.

وقتی‌ دلت مثل من ترک برداشت

دیگر آمدن یا رفتن

بودن یا نبودن

هیچ فرقی‌ نمی کند

آدم یک روز به جایی‌ می‌‌رسد

که دلش می‌‌خواهد همش بخوابد

خواب چقدر خوب است

برای نداشتن‌ها ...

.

.

.

دنبال چیزى که مال تو نیست نرو
که مثل من دچار هنوز مى شوى
من هنوز کنار پنجره مى ایستم
غروب را نگاه مى کنم
میان این همه آمدن و رفتنها
هنوز منتظر آمدنش مى مانم






 <شنبه 25 دی 1395  10:20 ب.ظ  (فاطمه )
...
صدای باران
صدای ساعت
صدای نفس هایت
صدای خنده هایت
صدای قلبت
صدای چشمات
صدای تنهاییم
هرشب دیدن رویات
هرشب حس کردنت
هرشب نفس کشیدن تو
هرشب تو خلوت شهردنبال توگشتن
هرروزسیگارکشیدن تابلکه توعصبی و نگران بشی و..
هرروز اشکایی که مقصدندارن
هرروز ازتونوشتن
هرروز یادگاریاتو بوسیدن
هرثانیه تو تو تو
چون عاشقت شدم این گریه حقمه
آه
هیچ دردی اینجوری منوشکست نداد
امشب تموم میشه دیگه واسه همیشه تموم میشه




 <شنبه 25 دی 1395  10:11 ب.ظ  (فاطمه )
....
ما را از کودکی

به جدایی ها عادت داده اند

همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند:

خوب ها / بدها





 <دوشنبه 26 مهر 1395  09:46 ب.ظ  (فاطمه )
....
چه سخت است ،

 

                                         دلتنگ قاصدک بودن ...

 

                                                    در جاده ای که در آن ،

                                                                  هیچ بادی نمی وزد ... !

.

.

.

.


در انتظار تو ...

 

کاسه صبر که هیچ ،

صبر کاسه هم لبریز شد ...!





 <دوشنبه 26 مهر 1395  09:41 ب.ظ  (فاطمه )
دعوت نامه اتجمن اولیائ


زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست، هر کَسی نغمه خود خوانَد و از صحنه رَود ،صحنه پیوسته به جاست خرّم

 آن نغمه که مَردم بسپارند به یاد...

زندگی ، فهم معنای لحظه هاست ، برآنیم با باور لحظه ها ، اندیشه ها را بارور کنیم .در دل ها بذر شوق بکاریم ،

 خلاقیت ها را یاور باشیم ،تا درخت دانایی هماره سبز بماند .

 

 

        ولی محترم دانش آموز عزیز..........................

 

فرا رسیدن ماه مهر، ماه مهرورزی و انسان دوستی را به شما والدین محترم و دانش آموزانی که امروز کسب علم و

 

دانش را در محیطی مقدس به نام مدرسه  تجربه می نمایند ، تبریک و تهنیت عرض می نماییم

 

بدین منظور از شما  دعوت می شود در تاریخ  16/7/91  روز یكشنبه  ساعت  3 الی 5/4  بعد از ظهر در جلسه ای که در

 

محیط آموزشگاه پروین اعتصامی جهت  تسهیل در روند  فعالیت های علمی و فرهنگی ، معرفتی و تربیتی

 

 دانش آموزان صورت می گیرد حضور بهم رسانید.

 

با امید به اینکه با حضور ثمر بخش خود عاملی موثر بر پیشرفت و تکامل فرزندان این مرز و بوم بوده و در این

 

رسالت و مسؤلیت خطیر ما را همراهی نمایید

مدیر آموزشگاه  

 


سلامی به عشق و به بیکرانگی عشق که در حضور گرم مسجون و محبوس تو جاری است. راستی بی حضور عشق چگونه می توان در چشمه سار زلال زندگی شناور شد و مهربانی های خورشید را پاسخ گفت؟چگونه می توان به زندگی سلام گفت و شاعر بی دریغ لحظه ها بود؟ ...


غدیر علی، هنوز هم چشمه ای لبریز از آب حیات و دریایی مواج از کرامتهاست.

غدیر دریایی از باور و بصیرت در کویر حیرت و هامون ضلالت است تا کام جانها از آن سیراب شود.

غدیر یک کتاب مبین است. سندی برای تداوم خط رسالت در جلوه ی امامت.

غدیر برای تشنگان چشمه ی زلال هدایت است و برای ره گم کردگان صراطی است که به سنت پیامبر منتهی می شود.

غدیر عید ولایت است.

غدیر برنامه ای الهی برای حیرت زدایی از اذهان و اعمال امت، در افقهای  آینده ی تاریخ بود.

ره شناستر از مولود کعبه کیست؟ و قاطع تر از ابوتراب و پسندیده تر از مرتضی و والاتر از علی کدام است؟

علی ( ع ) غدیر خم را از دربای فضایلش به موج نشانده است و رسول گرامی اسلام ، دست روی چهره ی خوب و شایسته ای گذاشته است.

علی ، برگزیده ی محمد نیست، بلکه منتخب خداست و پیامبر فقط ابلاغ گر پیام الهی نسبت به امامت اوست.

غدیر کاشت بذر ولایت در جانهاست.

غدیر، نشان دادن خورشید به گرفتاران ظلمت هاست.

غدیر، عید عدالت و رهبری است، عید انسانیت و کمال طلبی است، عید شعله افکنی بر اندیشه ها، عید امید آفرینی در دلهاست.

غدیر روز بشریت و روز انسان است.

غدیر، تداوم رسالت محمد در ولایت علی است.

غدیر، عید پیمان و میثاق و عهد است.



صمیمانه ترین سپاس های خود را به شما فرزانگان عاشقی که شمع وجود گرانقدر خویش را در طبق اخلاص نهاده ونهال نوپای امروز را به امید فردایی شکوفاتر با عصاره ی جان آبیاری می نمایید ، تقدیم می داریم

و  به راستی آیا کلامی هست که تاب ثنای ایثار شما آسمانیان رابیاورد؟ کدامین روز ، روز تونیست و کدامین لحظه است که از شمیم تو سکر آور یا عطر آگین نباشد.

به راستی آیا قلمی را می شناسید که با کلک خیال ، شکوه ایثار خاموش معلم را که در بستر رویش های  مکرر آدمی ودرگسترده ی تاریخ مکتوب بشریت هماره چون نگینی زرین درخشیده است به تصویرآورد؟

کدام خامه را طاقت تصویر خورشید است ؟.....

آنچه از این سخن برآید آن است که از صمیم قلب از همکاری صادقانه و کوشش مخلصانه 

ی شما در راستای هدایت و ارشاد این نسل سرفراز تقدیر و تشکر نمایم و آرزومندم ذات اقدس احدیت شما خوبان را که درمسیر تحقق اهداف  متعالی مکتب انسان سازاسلام ازجان مایه می گذارید   در کنف الطاف خاصه ی خویش قرار دهد .

معلم عزیز :

دلی که حول نگاه عشق می گردد نیازهایی ملکوتی وپاک می آفریند ، گویا این فریاد شماست که از زبان معلم شهید دکتر شریعتی بیان می شود:


خدایا:

در برابر هرآنچه انسان بودن را به تباهی می کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رویین تن کن


سلام و عرض شاد  باش  داریم خدمت شما عزیزانی که با دستان مهربان تان مأمنی

می سازید سر شار از اخلاص ، شما برگزیدگانی که در کلاس ایثار درس سخاوت می

دهید ، شما نازنینانی که سعادتمندان دنیا و   آخرتید ، شما خوبانی که انسانیت را

تفسیر می کنید و در صحیفه ی دلهایتان وفاداری و از خود گذشتگی را رقم زده اید.



 آفرین بر شما که با یاری سبزتان اندیشه ها را بارور می سازید ;

دستان گرمتان را می فشاریم و حضور ارزشمندتان را گرامی می داریم

اهدافتان پایدار و گامهایتان استوار باد

اندیشه تان رفیع و مقامتان منیع باد

شعر ذیل تقدیم حضور سرشار از لطفتان باد





 <شنبه 17 مهر 1395  09:22 ق.ظ  (فاطمه )
...

میگن ..

واسه آرامش خودتم که شده 

ببخش و فراموش کن ..

ولی وقتی از کسایی که توقع نداری می رنجی 

هر چقدر هم که بخوای ببخشی و فراموش کنی 

نمیشه ..

انگار داری خودتو گول میزنی !

وقتی از یه دوست می رنجی 

حتی اگه بگی بخشیدمش 

یه چیزی ته دلت می مونه ..

کینه نیست ..

یه جای زخم ...

یه چیزی که نمیذاره اوضاع مثل قبل بشه

هر چقدر هم که تلاش کنی خودتو بزنی به اون راه و بگی نه ..

بی فایده اس ! یه چیزی این وسط از بین رفته 

و جای خالیش تا همیشه درد میکنه 

یه چیزی مثل ....

" حـــرمت " ....





 <سه شنبه 16 شهریور 1395  10:04 ب.ظ  (فاطمه )
...




 <سه شنبه 16 شهریور 1395  10:02 ب.ظ  (فاطمه )
...
چــه خــوب مـی شـــد اگـــر

 گــاهــی آدم مــی تـــونــســت . . .

دوســتــای خوب مــجـــازی شــو . . .

مــثــل یــک عــکــس گـــل ســـرخ . . .

مــثــل یـــک آهـــنــگ قــشــنــگ . . . 

مــثــل یــک کــتـاب عــــالی . . . 

دانـــلــود کــنــه . . . بـــیــاره پــیــش خـــودش . . .!!!





 <سه شنبه 16 شهریور 1395  10:01 ب.ظ  (فاطمه )
...
۶ راه افزایش انگیزه در بی‌حوصلگی



 <دوشنبه 15 شهریور 1395  10:58 ب.ظ  (فاطمه )
m...
مـن رفـتم و تـو فـقـط گـفـتی بـرو
مـدت هـاست کـه بـی تـابـم
بـی تـاب ِبـازگـشـتت و کلـام آخـرت
راسـتی “بـه سـلامـت” بـود یـا “بـه جـهـنــم...

❤❤❤

ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ، ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ و ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ ...!

❤❤❤
باهام بودی ولی همیشه میدونستم موندنی نبودی
ترس از نبودنت همه ی لحظه های قشنگ بودنت رو برام نابود میکرد
من با بودت نابود بودم چه برسه به نبودت ...!!!




 <سه شنبه 1 تیر 1395  05:31 ب.ظ  (فاطمه )
m...
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩ؟
ﺭﺳﺎﻧﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﻻﻝ
ﻧﯿﻔﺘﺪ
ﻧﺸﮑﻨﺪ
ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧـــﺪﻫﺪ؟…
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﺯﺣﻤﺖﺗﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦ
ﺩﻟﺘـــﻨﮕﯽ ﺭﺍ...
ﻓﻘﻂ ﺣﻮﺍﺱﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺟــــﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺟﺎﻥ
ﺩﻟﺘــــﻨﮕﯽﺍﻡ...




 <سه شنبه 1 تیر 1395  05:30 ب.ظ  (فاطمه )
...

وقــتی نیستـــ..!!

به قــول یکی..

یک جوریم....یکــ جـــور نا جــور......!!

دلــــــــم..!! خوب دل است دیگــر .. دســت خودم کــه نیستــ..

تنگ میشود برایـــش..!!

همیـــشه به... فکــر خودش است...

هیچــ فکــر نمیکند که در نبودنـــش ... یه نفر یه جایی دلتنگــ اوست..!!







 <دوشنبه 6 مهر 1394  11:01 ب.ظ  (فاطمه )
ﻫﺮﺳﮑﻮﺗﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻧﯿﺴﺖ !


ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﯿﺒﺴﺖ ﻭ ﻣﺎوﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﯾﻢ !!! ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﺎﻋﺖ،ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ !
ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺩﻣﯿﮑﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻡ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺷﺨﺺ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﻋﺪﻡ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﺤﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ!
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺸﺎﻥﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮﻣﯿﮑﻨﺪ !
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﻨﺪ !
ﭘﺲ ﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﺽ ﭘﻮﺯﺵ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﺬﻭﺭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ .
ﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺎﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺮﺡﺩﻫﯿﻢ .
ﻭﺳﭙﺎﺱ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍﮐﻪﺑﺎﻫﻤﻪ ﻋﯿﺒﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ .
ﺁﺭﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻧﯿﺴﺖ !




 <پنجشنبه 19 شهریور 1394  08:25 ب.ظ  (فاطمه )
...
آدم هـا می آینـد….
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود
کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری ،
در حالـی کـه زنــده ای




 <دوشنبه 2 شهریور 1394  09:48 ق.ظ  (فاطمه )
...
هیچگاه فکر نمی کردم فاصله بینمان آنقدر زیاد شود که....

 تو بی خیال زندگی کنی و من با خیالت بیخیال زندگی شوم ...!




 <دوشنبه 2 شهریور 1394  09:47 ق.ظ  (فاطمه )
....
تو رفتی

و گفتی برای همیشه می روی...

ومن ...!!!


برایت خواهم نوشت ...

از روزهای تنهایی ...

از شب های خیالی ...


تا بدانی هر روز همراه من بودی

شاید که روزی

همین جا ... روبروی من

بنشینی و گوش کنی ...

زمزمه های عاشقانه ام را




 <یکشنبه 7 تیر 1394  11:22 ب.ظ  (فاطمه )
...

یه روزی


یه جایی


یکیو


دیگه نمیتونی بذاریش کنار


چون شده نفستــــ
...





 <چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394  04:27 ب.ظ  (فاطمه )
...

تورا گم کرده ام امروز...

 

وحالا لحظه های من ...گرفتار سکوتی سرد وسنگینند...وچشمانم

 

که تا دیروز به عشقت می درخشیدند ...نمی دانی چه غمگینند!!!

 

چراغ روشن شب بود برایم چشم های تو

 

نمی دانم چه خواهد شد

 

پر از دلشوره ام... بی تاب ودلگیرم...

 

کجا ماندی که من بی تو هزاران بار،در هر لحظه می میرم...!





 <چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394  03:57 ب.ظ  (فاطمه )
...

خوش به حال آسمون كه

هر وقت دلش بگیره

بی بهونه می باره ...

به كسی توجه نمی كنه ...

از كسی خجالت نمی كشه..          .

می باره و می باره و...

اینقدر می باره تا آبی شه...

‌آفتابی شه...!!!

کاش... کاش می شد مثل آسمون بود...

كاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا

بالاخره آفتابی شی...

بعدش هم انگار نه انگار كه بارشی بوده...






 <چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394  01:20 ب.ظ  (فاطمه )
...




 <سه شنبه 15 اردیبهشت 1394  04:22 ب.ظ  (فاطمه )
...

 

نمیدانم نامت را چه بگذارم


تمام زندگی

دلیل نفس کشیدن

همه ی وجودم یا تنها عشقم

به هرنامی که باشی بدان

آرام تا ابد

برایت جااان میدهم...

.

.

.

.


همیشـہ هــґ כنیـــآ بــــכ نیـωــﭞ !!
گــآهے یڪ نفـــر
با (♥) نفـــس هایــش (♥)

با (♥) ڪلامش (♥)

با (♥) وجـــوכش (♥)

با (♥) بوכنــش (♥)

بـہـشتے مےωــآزכ از ایـטּ כنیـــآ برایــﭞ
ڪه כیگر بـכوטּ او
.
.
بـہـشـﭞ واقعے را هــґ نمےפֿـواهے ! (♥)





 <سه شنبه 15 اردیبهشت 1394  04:20 ب.ظ  (فاطمه )
....
شاید برای تو



فراوان باشند کسانی که



اندازه من دوستت دارند



اما برای من ...



کم که هیچ !



وجود ندارد کسی که اندازه ی "تو "



دوستش داشته باشم .....




 <سه شنبه 15 اردیبهشت 1394  04:19 ب.ظ  (فاطمه )
...
میـدونے ..؟!

همیشـہ منتظــــــــرم ..

منتظــــــــــرم چیزے بشـہ . !   اتفاق ڪوچیڪے بیفتـہ .!

مثـــــــــــلا ...

سـرمــــــــآ بخورم ...   یا دسـتم رو بـِبــــُــرم ! 

بعـد با آب و تــــآب ...

براے " تــــ♥ــــو "   تعریــف ڪنــــــم ...

آخـہ میـدونے ..؟!

وقتے نگراטּ میشے ...

" مــــטּ " بیشتـــــر عاشقـﭞ میشــم ....  

•●♥ دیــــــــــــــــونہ وااااااااااااااااااااار ♥●•





 <سه شنبه 15 اردیبهشت 1394  04:18 ب.ظ  (فاطمه )
قدیما
1423732785657102_large.jpg



ادم برفی اب شد.


وقتی دید کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده بود…



ax-asheghane-6.jpg

 






 <دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  11:34 ق.ظ  (فاطمه )
m...
آن روز كه یكدیگر را پیدا كردیم هنر نبود ،

هنر آن است كه یكدیگر را گم نكنیم ...





امروز دلم گرفته و دنبال بهانه می گردد برای گریستن
برای گوش کردن به نوای دلتنگی و برای
نوشتن از هوای دلتنگی
شاید روزی دگر بیایم ...
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد .

اگر آن روز بیاید ...

شاید روزی دگر بیایم و بنویسم :
" این نیز بگذرد "

مثل همیشه که بود و گذشت
مثل همیشه همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است.

شاید روزی دگر بیایم
یک نقاشی از پائیز بگذارم
که زمستان سخت را فراموش کنم ..
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست

زندگی پاییز هم می شود ،
بهار هم دارد ،اگرچه بهارش را ندیدم ..
میتواند برای من هم
رنگارنگ شودو از همه رنگ لذت دهد ...

شاید روزی بیایم ...
و از روزهایی مثل امروز یاد کنم که
خستگی و غم به دست و پاهایم
طنابی افکنده و میخندم در حالیکه
دلم از درون می نالد ..


شاید روزی بیایم و یادم بیاید که

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان زیبا نیست

و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

لطف ندارد ...




 <چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394  10:55 ق.ظ  (فاطمه )
با چشم دل سخن دل بخوان...
     من معلم هستم

من معلم هستم
       آنچه آموخته ام ،
              با سخاوتمندی
                                      به تو می آموزم .

به تو می آموزم :
      ( الف ) ایمان را
            تا که روحت با آن ،
                        نور و صیقل یابد .

 به تو می آموزم ،
      که چطور ،
       فعل مجهول « ستمها شده است »
       فاعلش معلوم است .
           بشناسش که ستمکش نشوی ،
                                    با ستم هیچ مساز  ،
                                      با ستمگر بستیز .

به تو می آموزم
    که اگر ما همه یک تن بشویم ،
    یک تن تنها نیست
                 که ستمدیده شود .

به تو می آموزم
    هر کجایی سخن از زور و زر است ،
                   حرف ربط آنجا نیست .

به تو می آموزم
  که گذشت
     آن  زمانها که کلام
      کنج زندان دهان من و تو می پوسید .
                                     حرف را باید زد
                                     به زبان همه کس .

به تو می آموزم
              که چطور
                     بر رخ اطلس انسانیت ،
رنگها بی مفهوم
مرز ها بی معنی ا ست ،
وتو در تاریخ
          جای پایی داری .


به تو می آموزم
            که چطور
           عشق را در دل خود ضرب کنی
                 و سپس بر همگان تقسیمش ،

وچطور
نا مساویها را به تساوی بکشی .
 
به تو می آموزم
   لحظه های گذران هستی
      چه بهایی دارند ،
هر زمان گلبرگی
 از گل عمر من و تو به زمین می افتد .
پس بیا بوی خوش خوبی را
                  به همه هدیه کنیم .
نو گلم ،فرزندم
      ای سرا پا همه شوق
       تو بخواه ...........
       تو بپرس
       تا که تعریف کنم ،بینهایت ها را

                                              
                                                



                                                   روزتان مبارک باغبانان دشت عشق و دانایی




 <چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394  09:54 ق.ظ  (فاطمه )
......
"ﺩﻭﺳﺖ" ﯾﻌﻨﯽ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ،..
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺴﺖ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺷﯽ
ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﮐﻢ ﺑﺎﺷﻪ،
"ﺩﻭﺳﺖ" ﯾﻌﻨﯽ...
ﯾﮏ ﺩﻝ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ...
ﯾﻪ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻏﻤﺖ ﻣﯿﺸﻪ ،
"ﺩﻭﺳﺖ "ﯾﻌﻨﯽ...
ﺍﻭﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﯽ ﻣﻨﻈﻮﺭﯼ ﮐﻪ...
ﻣﯿﮕﯽ ﻭ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺘﻪ...
ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺳﻮ ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﻭ "ﺩﻭﺳﺖ" ﯾﻌﻨﯽ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺟﺮﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ "ﺧﻮﺩﺕ" ﺑﺎﺷﯽ








 <شنبه 15 فروردین 1394  04:28 ب.ظ  (فاطمه )
...

آه ای دل ای دل زخمی صبور باش

اندوه عاشقی که به پایان نمی رسد

سرگرم زخم های خودت باش و دم نزن

این زخم های کهنه به درمان نمی رسد





 <شنبه 9 اسفند 1393  12:36 ب.ظ  (فاطمه )


شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات