✿ ˙·٠•✿ نـبضِ احـساس ✿•٠·˙ ✿
صفحه نخست         تماس با مدیر         پست الکترونیک        RSS         ATOM



گفته بودم پیش از این، «گلخانه ی رنگ» من است
حال می گویم جهان، پیراهن تنگ من است

استخوان های مرا در پنجه، آخر خرد کرد
آنکه می پنداشتم چون موم در چنگ من است

دوستان همدلم ساز مخالف می زنند
مشکل از ناسازی ساز بدآهنگ من است

از نبردی نابرابر باز می گردم! دریغ
دیر فهمیدم که دنیا عرصه ی جنگ من است

مرگ پیروزی است وقتی دوستانت دشمن اند
مرگ پیروزی است اما مایه ی ننگ من است

از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه؟!کاش
پاک می کردی غباری را که بر سنگ من است




نوع مطلب : فـاضـــل نظــــری، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
سه شنبه 13 خرداد 1399 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠


راز این داغ نه در سجده ی طولانی ماست

                                 بوسه ی اوست که چون مُهر به پیشانی ماست

شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار

                                 باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست

موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت

                                 کمترین فایده ی عشق، پشیمانی ماست

خانه ای بر سر خود ریخته ایم اما عشق

                                 همچنان منتظر لحظه ی ویرانی ماست

باد پیغام رسان من و او خواهد ماند

                                  گرچه خود بی خبر از بوسه ی پنهانی ماست

 

فاضل نظری






نوع مطلب : فـاضـــل نظــــری، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 15 اردیبهشت 1399 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



میان این‌همه نجواها ، صدای ماست که می‌ماند

بخوان بخوان ! که فقط از ما ، همین صداست که می‌ماند

صدای پِچ‌ پِچ صیادان ، نماندنی است ، کبوتر باش !

طنین بال‌زدن‌های پرنده‌هاست که می‌ماند

پس از وجودِ خداوندی ، تو رکنِ اولِ دنیایی

فراتر از تو که می‌آیم فقط خداست که می‌ماند

بیا شبانه از این بُن‌بست ، بدون واهمه بگریزیم

که از گریختنت با من ، دو ردّ پاست که می‌ماند

همیشه یادِ نخستین عشق ، زبان‌زد است به مانایی

تو عشقِ اول من بودی ، غمت به‌جاست که می‌ماند

 

مهدی عابدی


عکس





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 28 اسفند 1398 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!

از من همین که دست کشیدی تو را سپاس


با من که آسمان تو بودم روا نبود

چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس


آیینه ای به دست تو دادم که بنگری

خود را در این جهان پر از حیرت و هراس


پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی ست؟

کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس


دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت!

روزی به امر کردن و روزی به التماس


مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار

چون خلق بی ملاحظه باشیم و بی حواس








نوع مطلب : فـاضـــل نظــــری، 
برچسب ها : دل کندن، فراموش کردن، عبور از نحوست، یه شروعِ زیبا،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 22 اسفند 1398 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



دَرد که بزرگ شد،

در لباس فریاد نمی گُنجد...

فقط باید"سکوت"کرد...

بُغض وقتی بزرگ شد،نمیشکند...

فقط"نفست"را میبُرد...

فاصله وقتی که زیاد شد،

دلت دیگر"تَنگ"نمیشود...

فقط میشکند...

عاشقانه هایت وقتی اوج میگیرد،

کسی باور نمیکند...

فقط برای مردم "جالب"ست...

بعضی ها میخندند و میگذرند...و

بعضی ها سادگیت را پَسند میکنند...و

چه غم انگیز است این دَرد ...








نوع مطلب :
برچسب ها : خودکشی مرگ قشنگی که به آن دل بستم ...،
لینک های مرتبط :
جمعه 10 آذر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



بــاران میـــــبارد

به دعــــــای کداممان، نمـــیدانم!

من همین قدر میدانم باران صـــدای پای اجــابت است

و خـــدا با همه جبروتش نـاز میخــــرد!

پس نیـــــــــــاز کن 



متحرک




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
جمعه 3 آذر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠





هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم

پسر نوحم و قربانی طوفان خودم

تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند

آنچنانم که شدم دست به دامان خودم

موی تو ریخته بر شانه ی تو اما من

شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم

از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست

می روم سر بگذارم به بیابان خودم

آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است

اخوانم که رسیدم به زمستان خودم

تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات

من گرفتار خودم هستم و زندان خودم










نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
یکشنبه 28 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠


هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنید

آدمهای مهربان در مقابل خوبی هایِ یکطرفه.....

هرگز احساس حماقت نمیکنند

چون خوب بودن برای آنها عادت شده

آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند

آنها دنیا را کوچکتر از آن میبینند که بدی کنند...

آدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند

که نبینند نشنوند و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند...

هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست

سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید...







نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
یکشنبه 28 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠




سکوت...!


انگار سکوت قانون شب است !

حتی آنهایی که بیدارند بی صدا گریه میکنند . . .






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 25 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠




عکس متحرک عاشقانه








به شب و پنجره بسپار که بر می گردم

عشق را زنده نگه دار که بر می گردم

 
بس کن این سر زنش "رفتی و بد کردی" را

دست از این خاطره بردار که بر می گردم

 
دو سه روزی هم - اگر چند - تحمل سخت است

تکیه کن بر تن دیوار که بر می گردم

 
بین ما پیشترک هر سخنی بود گذشت

عاشقت می شوم این بار که بر می گردم

 
گفته بودی دو سحر چشم به راهم بودی

به همان دیده بیدار که بر می گردم

 
پرده ی تیره ی آن پنجره ها را بردار

روی رف آیینه بگذار که بر می گردم

 
پشت در را اگر انداخته ای حرفی نیست

به شب و پنجره بسپار که می گردم 
 




امید مهدی نژاد










نوع مطلب : ژاله اصفهانی، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 22 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



 دقت کردین جملات وارونه چگونه است ؟


 (( گنج )) (( جنگ)) مى شود ، 

(( درمان)) (( نامرد)) و (( قهقهه)) (( هق هق )) !!! 

ولى (( دزد)) همان (( دزد)) است 

(( درد )) همان (( درد )) است و (( گرگ)) همان (( گرگ)) ... 

ارى نمی دانم چرا (( من )) (( نم)) زدہ است 

و (( یار )) (( راى)) عوض كردہ است ، 

(( راه)) گویى (( هار )) شدہ ، و (( روز )) ب (( زور )) میگذرد ، 

(( اشنا)) را جز در (( انشا )) نمیبینى و چه (( سرد)) است این ((درس)) زندگى ، 

اینجاست كه (( مرگ)) برایم (( گرم )) میشود چرا كه (( درد )) همان (( درد )) است.







نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 22 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



بزن ﺑﺎﺭﺍﻥ

ﻫﻮﺍ ﺍﺑﺮﯾﺴﺖ

ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ

ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ

ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻦ ﺗﻦ ﺭﻧﺠﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ

ﺯﻣﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺪﯼ ﺩﺍﺭﺩ

ﺗﻨﺶ ﺯﺧﻤﯿﺴﺖ ﺍﺯ ﺑﺪ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﮐﺞ ﻣﺮﺩﻡ

ﺑﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺍﺑﺮﮐﻢ ﺷﺎﯾﺪ

ﮐﻤﯽ ﺧﺸﻤﺖ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﯾﺪ

ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻧﺴﻞ ﻗﺎﺑﯿﻞ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺟﺎﺭﯾﺴﺖ

ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺧﻮﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ

ﺩﺭﻭﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ

ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ

ﺳﺮﺍﻏﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﺩ

ﻭ ﺑﺮ ﺩﺍﺩ ﮐﺴﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﯾﺎﺯﺩ

ﺷﺮﺍﻓﺖ ﻫﻢ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺷﺪ

ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺮ ﺷﺪ ﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ

ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺭﺧﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ

ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ

ﺯﻣﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺪﯼ ﺩﺍﺭد.. 







نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 18 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



به خود می پیچم از درد و کسی جویای حالم نیست

گمانم مرگ نزدیک است و بیش از این مجالم نیست

شبیه برگ تنهایی که روی شاخه می لرزد

خزان رندانه می خندد به من ، اما خیالم نیست

هوای پر زدن دارم از این سرمای ویرانگر

به فصل گرمِ آغوشت ولی افسوس بالم نیست

چگونه دست هایم را به تو پیوند خواهم داد ؟

که من با این تنِ زخمی توانِ اتّصالم نیست

خیال جنگل و دریاست در من ، گرچه مجبورم

اسیر اصفهان باشم که ویلای شمالم نیست

همه معشوقه های شهر هم دنبال من باشند

چه سود ؟ آن یار دلخواهی که با یادش بنالم نیست ...

نه در فنجان من بودی نه در رویای شبهایم

تو را من تلخ می نوشم که اسمِت توی فالم نیست

و من در گور خواهم برد رویای بهارم را

که چون پاییز دلگیرم وَ دیگر قیل و قالم نیست




سیاوش خاکسار








نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
سه شنبه 16 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠


http://uupload.ir/files/ixkm_taraneh-4.jpg







روزای خوبی نیست

درگیر رو دلگیرم

با این همه رویا از زندگی سیرم

روزای خوبی نیست

دنیا برام تنگه

یه کشور خسته دوروبرم جنگه

یه زندگی از تو بازم طلبکارم

آینه ها میگن افسردگی دارم

منو که میبینی از نفس افتادم

یه روزیه شب رو دل داری میدادم

وارونه شد دنیام هر لحظه بیتابم

شبا که بیدارم روزا رو میخوابم

از نفس افتادم

از آدما خستم

از همه ترسیدم

تو منو کی کشتی

که من نفهمیدم








نوع مطلب :
برچسب ها : روزای خوبی نیست، درگیر و دلگیرم،
لینک های مرتبط :
سه شنبه 16 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



شده ام ابر

که با گریه فرو بنشانم


آتش صاعقه‌ای را

که خود افروخته‌ام 




فاضل نظری








نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
یکشنبه 14 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠


از زنــدگــانیــــم گــــله دارد جــوانیــــــم

شرمنده‌ی جوانـــی از این زندگانیـم

دارم هـــوای صحبت یــــاران رفتـــــه را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

داده نویــــــد زندگــــی جــاودانیـــــم  



 شهریار







نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 1 آبان 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



گیاه وحشی کوهم نه لاله ی گلدان 

مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر

به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم 

مرا به خانه مبر زادگاه من کوه است 

ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون 

به زیر سنگی یک روز می شوم مدفون 

سرشت سنگی من آشیان اندوه است 

جدا ز یار و دیار دلم نمی خندد 

ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه 

گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار 

مرا نوازش و گرمی به گریه می آرد 

مرا گریه میار  



ژاله اصفهانی







نوع مطلب :
برچسب ها : گیاه وحشی کوهم، مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر، ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، وبلاگ ادبی ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، وبلاگ ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿..،
لینک های مرتبط :
سه شنبه 25 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



وقتی یک نفر خیلی میخندد..

حتی برای چیزهای احمقانه و پیش پا افتاده ..

بدانید او از درون عمیقا غمگین است!!


اگر یک نفر خیلی میخوابد.. بدانید "تنهاست"

اگر یک نفر کم حرف میزند..

سریع حرفش را میگوید و دوباره سکوت میکند.. 

بدانید "راز"ی در سینه دارد


وقتی یک نفر نمیتواند گریه کند بدانید "ضعیف" است

وقتی یک نفر با یک روال غیر عادی 

و زیاد غذا میخورد بدانید" تحت تنش " است


وقتی یک نفر برای چیزهای کوچک گریه میکند

"معصوم"است


اما..



وقتی یک نفر به خاطر چیزهای کوچک"عصبانی" میشود

یعنی درگیر "دوست داشتن" از "ته قلب" است.








نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 22 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



من با تو ام ای رفیق ! با تو

همراه تو پیش می نهم گام 

در شادی تو شریک هستم 

بر جام می تو می زنم جام


من با تو ام ای رفیق ! با تو 

دیری ست که با تو عهد بستم 

همگام تو ام ،‌ بکش به راهم 

همپای تو ام ، بگیر دستم 

پیوند گذشته های پر رنج 

اینسان به توام نموده نزدیک 

هم بند تو بوده ام زمانی

در یک قفس سیاه و تاریک 

رنجی که تو برده ای ز غولان 

بر چهر من است نقش بسته 

زخمی که تو خورده ای ز دیوان 

بنگر که به قلب من نشسته 

تو یک نفری ... نه !‌ بیشماری

هر سو که نظر کنم ، تو هستی 

یک جمع به هم گرفته پیوند 

یک جبهه ی سخت بی شکستی

زردی ؟ نه !‌ سفید ؟ نه !‌ سیه ، نه 

بالاتری از نژاد و از رنگ 

تو هر کسی و ز هر کجایی

من با تو ، تو با منی هماهنگ




سیمین بهبهانی







نوع مطلب :
برچسب ها : من با تو ام ای رفیق ! با تو، سیمین بهبهانی، شعری از سیمین بهبهانی، وبلاگ ادبی ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿...، وبلاگ ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿،
لینک های مرتبط :
سه شنبه 18 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠




کبریای توبــه را بشکن پشیمانی بس است

از جواهر خانه ی خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین

آبرو داری کــن ای زاهد! مسلمانی بس است

خلـق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم

بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است

یوسف از تعـبیر خــواب مصـــریان دل ســـرد شد

هفتصد سال است می بارد! فراوانی بس است

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم

دیگر انسانـــی نخواهد بود قربانــی بس است

بـــر سر خوان تـــو تنــــها کــــفر نعمت مــــی کنیــم

سفره ات را جمع کن ای عشق ! مهمانی بس است

 



فاضل نظری






عکس زیبا




نوع مطلب :
برچسب ها : ای عشق ! مهمانی بس است، فاضل نظری، ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، وبلاگ ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿...،
لینک های مرتبط :
یکشنبه 16 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



سراپا اگر زرد پژمرده ایم 

ولی دل به پاییز نسپرده ایم 

چو گلدان خالی ، لب پنجره 

پر از خاطرات ترک خورده ایم 

اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم 

اگر خون دل بود ، ما خورده ایم 

اگر دل دلیل است ، آورده ایم 

اگر داغ شرط است ، ما برده ایم

اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !

اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !

گواهی بخواهید ، اینک گواه :

همین زخمهایی که نشمرده ایم !

دلی سربلند و سری سر به زیر 

از این دست عمری به سر برده ایم  



قیصر امین پور

 



عکس دختر زیبا




نوع مطلب :
برچسب ها : ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، وبلاگ ادبی ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿...، وبلاگ ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، قیصرامین پور، شعری از قیصر امین پور،
لینک های مرتبط :
جمعه 14 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



اگر هزار قلم داشتم

هزار خامه که هر یک هزار معجزه داشت

هزار مرتبه هر روز می نوشتم من

حماسه ای و سرودی به نام 


آزادی ... 




ژاله اصفهانی




 




نوع مطلب :
برچسب ها : ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، وبلاگ ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، ژاله اصفهانی، آزادی، وبلاگ ادبی ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿...،
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 12 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



دختران شهر 

به روستا فکر می کنند 

دختران روستا 

در آرزوی شهر می میرند 

مردان کوچک 

به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند 

مردان بزرگ 

در آرزوی آرامش مردان کوچک 

می میرند 


کدام پل 

در کجای جهان 

شکسته است 

که هیچکس به خانه اش نمی رسد  



گروس عبدالملکیان




عکس دختر




نوع مطلب :
برچسب ها : گروس عبدالملکیان، شعری از گروس عبدالملکیان، هیچکس به خانه اش نمی رسد، ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، وبلاگ ادبی ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، وبلاگ ادبی ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿...، ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿..،
لینک های مرتبط :
سه شنبه 11 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠



خدایا کفر نمیگویم،

پریشانم،

چه میخواهی تو از جانم؟!

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.



خداوندا!


خداوندا!

اگر روزی بشر گردی

ز حال بندگانت با خبر گردی

پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.




خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است 



دکتر علی شریعتی









نوع مطلب :
برچسب ها : ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، وبلاگ ادبی ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿...، دکتر علی شریعتی، خدایا کفر نمی گویم پریشانم ..، وبلاگ ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿، ✿✾نـبض ♡ احـساس✾✿..،
لینک های مرتبط :
دوشنبه 10 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠




و قلمو را برداشت خــــــــدا

و زمین را آورد

رنگ زیبایی ها را پاشید بر آن

و به آن گفت:



"خــــــــزان"


 

"مجتبی کاشانی"




خزان




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
یکشنبه 2 مهر 1396 :: نویسنده : ٠•✿ zahra ✿•٠


( کل صفحات : 13 )    1   2   3   4   5   6   7   ...   
درباره وبلاگ


مدیر وبلاگ : ٠•✿ zahra ✿•٠
موضوعات
نویسندگان
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

دانلود آهنگ جدید

                    
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات