مجنونٍ زهرا
مجنون بی لیلی
قالب وبلاگ
نویسندگان
نظر سنجی
نظرتون راجع به وبلاگ چیه؟






سلام به همه دوستای گل!

به وب من خوش اومدین لحظات خوبی رو براتون آرزو میکنم

خواهش میکنم، تو رو خدا اگه مطلب غمگینانه گذاشتم، نگید چرا غم و از این حرفا!
اینجا وب منه و جای حرف های دلم!
وقتی از غم مینویسم یعنی غمگینم! یه روزم از شادی و خوشحالی مینویسم!
اینجا وب دله!!!

امیدوارم خوشتون بیاد(نظر راجع به شعر ها هرگز نشه فراموش...)



نویسنده ها:

سید مرتضی
زکیه خانووم







[ پنجشنبه 4 اسفند 1390 ] [ 11:21 ب.ظ ] [ سید مرتضی ]
نظرات
http://s5.picofile.com/file/8134316392/10461629_693056254063162_2901530643109660277_n.jpg


[ یکشنبه 19 مرداد 1393 ] [ 03:55 ب.ظ ] [ سید مرتضی ]
یه وقتایی، مث الان، همین الان! یادت میاد به حدود دو ساعت پیشت! 

اون موقعی که می خواستی یه جایی رو برای تخلیه کردن خودت پیدا کنی و ندونی کجا؟

یادم افتاد به سه ساعت پیشم که با کلی حس حسادت دخترانه پا گذاشتم به یه وبلاگی! و مخمو... عوض... هنوز نکردم ولی دوست دارم که بکنم!

با جبهه گرفتن شروع می کنی و با یه فکر مشغول می زنی بیرون! از همون وبلاگ!

چرا یه وقتایی به این فکر نمی کنیم که ما یه وقتایی زنده بودیم؟ یه وقتایی زندگی میکردیم؟! زندگی می کردیم و کارایی انجام دادیم که ممکنه عکس العملایی داشته باشه! چه بسا امروز که 2 سال گذشته!

چرا فکر نمی کنیم که امروز چه روزیه؟ امسال چه سالیه؟ من اگه یه کاری بکنم، آیا دو سال دیگه همین موقع از انجام دادنش پشیمون می شم یا نه؟

یه روزی فکر می کردی که اندِ آگاهی و اطلاعات و روشنفکری هستی و... غافل از اینکه تو فقط یه بچه بودی! یه بچه ی به تمام معنا! 

تا پریروز، نه شاید یه کم جلوتر، تا ساعت 11 امشب فکر می کردم که دلم برای خود قدیمیم تنگ شده! 

ولی الان، و بعدا، صد در صد مطمئنم که دلم برای دیروزم تنگ نخواهد شد!

شکی تو این نیست که من روز به روز بیشتر از عالم بچگی و نفهمی فاصله می گیرم! ولی به همون اندازه هم شکی نیست که روز به روز هم دل زده تر میشم و روز به روز از اصل خودم دور تر...

نمی دونم! اعتقادات دیروزم درست بوده یا امروزم! یا بی تفاوتی حال حاضرم! یا اعتقادی که فردا خواهم داشت! 

خدایا! 

با یه سری از چیزایی که می بینم، بیشتر از همه از خودم می بینم، می ترسم! 

می ترسم از خودم!

می ترسم اگه یه روزی چشام سعادتشو داشت و دیدم یه روزی اون منجی رو... اون امام زمان رو... تو دلم، فقط تو دلم به این فک کنم که از کجا معلوم تو همون منجی باشی؟

خدایا! می ترسم و نمی دونم تقصیر خودمه یا نه! 

تو وایبر همون طور که چرت و پرت زیاد رد و بدل میشه، چیزای خوبم پیدا میشه! حدودا سه چهار هفته پیش خوندم اینو: 

" حب دنیا دین فروش می کند تو را ...

 هزار دینار مبلغی بود که یزید به خواص کوفه داد و دینشان را خرید.

هر دینار در آن زمان 4.5 گرم طلا بود

و امروزه قیمت هر گرم طلا...؟89000 تومان! 

یعنی 30 هزار دینار به پول امروز می شود... چیزی حدود 12 میلیارد تومان! 

اگر در آن زمان بودیم، یار حسین می ماندیم؟

و آیا طوری زندگی کرده ایم که بعد از ظهور مولایمان امام زمان در ازای پول از یاری حضرت جا نمانیم؟

پیشنهاد دشمن وسوسه انگیز است... "




هوووم؟

هی بابا!
 


خدایا خودت به دل ما آرامش بنداز!

خدایا خودت به من ِ مثلا مسلمون عقل بده.

خدایا راه درستو نشونمون بده، قول می دم خودمم تلاش کنم که توش قدم بذارم.

خدایا فقط خودت کمک!

خدایا مث همیشه خدایی کن...

خدایا تو نباشی چیکار کنم؟ هیچ وقت خودتو ازم نگیر!

خدایا! 

آمین!


سبحانک یا لا اله الا انت... الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب...

منزهی تو...

ای آن که به جز تو معبود بر حقی نیست!...

به فریاد رس... به فریاد رس...

برهان ما را از آتش...





پ.ن : 

+ "لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین" (سوره انبیاء آیه 87)

 اصطلاحا به آن تسبیح یا ذکر یونسیه گفته می شود.

.زیرا حضرت یونس (ع) هنگامیکه در شکم ماهی گرفتار شده بود با این عبارت خداوند را خواند و از او مدد خواست.

در معنی این عبارت علاوه بر تنزیه خداوند گوینده به گناهان یا خطاهای گذشته خود اعتراف نموده و طلب عفو می نماید.

منبع پ.ن : تبیان



[ جمعه 13 تیر 1393 ] [ 12:34 ق.ظ ] [ سید مرتضی ]
برام میارن یه سبد   پر از گلای نسترن

دست نوازش میکشن    روی سر و شونه ی من

لبخندی از ترحمه     که روی لبهای همه ست

یه دستی دستمو گرفت     یه بغضی تو گلوم نشست

به زیر لب میگه یکی    دلم به حالش میسوزه

زمزمه ای میکنه و     فقط به من چشم میدوزه

گاهی دلم پر میزنه     واسه نشستن رو پاهاش

برای عطر پیرهنش    برای لبخند و نگاش

دلم می خواد یه بار دیگه     اسم منو صدا کنه

دست توی موهام بکشه     به صورتم نگا کنه

یه وقتایی که مادرم    عکس بابا رو میبینه

میشکنه بغض گلوشو    باید یه جایی بشینه

منو به آغوش میگیره     تا که یکم آروم بشه

می خوام که از غمام بگم     اما چجوری روم بشه

بهم میگه دیگه بابا     عزیز شده پیش خدا

رفته که ماها بمونیم    نشیم اسیر جاده ها

برای اینکه گم نشیم     میون این همه سراب

باید نشونه باشه تا     یه وقت نگیره ما رو خواب

یه عده شعله ور شدن    تا تو شبا خطا نریم

باید چراغی باشه تا یه     مسیر و اشتباه نریم....

**مجنون

و همچنین دکلمه "گلزار شهدا" رو برای دانلود گذاشتم! برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید!

                                                              
گلزار شهید


3- نمونه سنگ مزار شهید یادمان شهدای گمنام عکس گلزار شهدا تصاویر 

سنگ قبر نکات کاربردی گلزار شهدا - گلزار شهدا



[ دوشنبه 19 خرداد 1393 ] [ 09:45 ب.ظ ] [ سید مرتضی ]

از ما کهـ گذشتـــــــــــ

امیدوارم هیچکسی داغ کــــــــربلا نبینه






[ دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ] [ 08:23 ب.ظ ] [ سید مرتضی ]



[ جمعه 26 اردیبهشت 1393 ] [ 12:24 ق.ظ ] [ سید مرتضی ]
امام داشتن ...


یعنی این که همیشه یکی هست که برایت دعا کند ....





امام من ... ؟


کمی ناخوش احوالم ...


برای شفایم دعا می کنی ؟



[ چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ] [ 08:18 ب.ظ ] [ سید مرتضی ]




یا ایها الذین آمنوا لا تــدخلوا بیوت النبــــــی إلا أن یُؤذَنَ لکم ..


(احزاب/53)


مــادر ! همه مـــی داننــــد ڪه تو اجازه نــدادی ..

ماه شب چهارده  " علـــــی " به ضربِ سیلـــی خســـوف ڪرد ..




[ سه شنبه 2 اردیبهشت 1393 ] [ 08:11 ب.ظ ] [ سید مرتضی ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

تعداد کل صفحات : 25 :: 1 2 3 4 5 6 7 ...

درباره وبلاگ


من مرتضی متولد 72 اهل تهران هستم
گاهی اوقات از سر دلتنگی چیزایی مینویسم كه شاید به زور بشه بهشون بگی شعر
البته همه شعر ها از زبون خودم نیست وبعضیهاش تخیلیه...

آمار سایت
بازدیدهای امروز : نفر
بازدیدهای دیروز : نفر
كل بازدیدها : نفر
بازدید این ماه : نفر
بازدید ماه قبل : نفر
تعداد نویسندگان : عدد
كل مطالب : عدد
آخرین بروز رسانی :
امکانات وب

میخوای خونتو جلد کنی!!!

 دختر خوشتیپ چادری

69309207902040028742.jpg" alt="عشاق حسین 70574332643301127069.jpg" alt="" title="" />