چه تلخ است

با بغض بنویسی . . .  با خنده بخواند!

دکتر شریعتی چه عاشقانه گفت:

من تو را دوست دارم........

تو دیگری را..................

و دیگری دیگری را............

و اینگونه است که همه تنهاییم!

گفتم نرو نمیتونی فراموشم کنی............

برگشت و نگاهم کرد............

گفتم دیدی نمیتونی............

گفت:ببخشید شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وقتی شما فقط به قیافه و هیکل یه زن توجه میکنین................

باید منتظر باشین اونم فقط به حساب بانکی و ماشینتون توجه کنه...........

سلامتی پسری که به عشقش گفت:

اولین باری که بخوام جلوی دختری به جز تو زانو بزنم

دخترمونه اونم واسه بستنه بنده کفشش.........

میکشم..........می کشیی............می کشد...........

او ناز تو را.......

تو دست از من.......

و من...!!!!

اه فندکم کجاست..........؟؟؟؟؟

زمین به مرد بودنت نیاز داره........

مرد باش.....

مردونه حرف بزن......

مردونه بخند.....

مردونه عشق بورز........

مردونه گریه کن.....

مردونه ببخش.........

مرد باش........

نه فقط با جسمت........

با نگاهت....با احساساتت.....با اغوشت.......

مرد باش و هیچ وقت نامردی نکن......

مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده......

خسته ام از جنس قلابی ادم ها..........

هی فلانی.....!!!!

راهت را بگیر و برو.........

حوالی ما توقف"ممنوع"است..........

یک رابطه از اونجایی خراب می شه

که تو ناراحتش کنی............

و یکی دیگه ارومش کنه......

لالا.لالا.نخواب،دنیا خسیسه.....

واسه کمتر کسی خوب مینویسه.....

یکی لبهاش همیشه غرق خندست.......

یکی پلک هاش همیشه خیسه خیسه.......

خیانت نکردم گله نکن...........

وقتی که تو جا خالی دادی؛

او بغلم کرد تا زمین نخورم...

رفتنش،نبودنش،نامردیش............

نه اذیتم کرد و نه برایم سوال شد.........

فقط یک بغض خفه ام می کند......

چگونه نگاهش کرد که او اینگونه مرا تنها گذاشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو میروی و من فقط نگاهت می کنم...........

تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم....!!!!!!!!!

بی تو یک عمرم فرصت برای گریستن دارم......

اما برای تماشای تو فقط همین یک لحظ

طناب را به دور گردنم انداختند............

گفتند:اخرین ارزویت چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم:دیدن عشقم.......

گفتند:خسته است

تا صبح برایت طناب بافته است.........

غمگینم............

همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به

عشقش افتاد که با معشوقش به او میخندند