درتپش روزهای نیامده
در قلبم برای خاک سپاری خطاهای دیگران گورستانی می سازم...
تابوت تشییع جنازتو اونایی حمل کنن
که باعث درد کشیدنت بودن.
برخاطرات گذشته حسرتی می ماند
به بلندای حصار آرزوهای زنده به گور شده در گورستان دل ،
وخزانی که دل آینده را ریش می کند...
هوا روشن، دیدگانم سفید
گم می کنم دست وپای عروسکم را
هجوم شور مرواریدها
به صدف شکسته ی ناله ام
چه بود شکست ؟
دست وپا بود یا دلم؟!
به رخ این ساعت لعنتی می کشانم
تیک...تیک
تابدانند
نقاشی کودکانه ام پراز...
از خواب بیدارشان
نه
ویرانشان کردی
ومچاله شد رنگین کمان هفت رنگ
صفحه ای دیگری مانده؟
مدادرنگی هایم شکسته اند...!!!
تقدیم به دلهای زلزله زده*
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |