4آبان ماه 1394، نمایندگی آکادمی میزبان
حضور 59 نفر از قبول شدگان آزمون سراسری کمک راهنمایی اسفند ماه سال گذشته بود.
این قبول شدگان که از 17 نمایندگی سراسر کشور بودن از 38 نفر مسافران آقا و 21 نفر
هم از گروه همسفران تشکیل شده بودند.
مراسم از ساعات ابتدایی صبح با مصاحبه اختصاصی با تک تک
قبول شدگان آغاز گردید و پس از آن جلسه توجیهی با حضور مهندس، نگهبان کنگره 60؛
آقای رضا ترابخانی دیدبان راهنمایان و کمک راهنمایان، آقای حکیمی دیدبان مناطق
کنگره 60 و آقای کورش آذرپور دستیار دیدبان کمک
راهنمایان ادامه یافت. در انتها با اجرای مراسم پیمان و اهدای شال این 59 عزیز به
مرحله خدمت در جایگاه کمک راهنمایی دست یافتند.
ما در حال گرفتن یک سری از آموزش های جهانبینی می باشیم ، زمانی می توانیم از این آموزشها استفاده نماییم که آنها را به عمل درآوریم، تا موقعی که در گود نرفته ایم نمی توانیم بدانیم در گود چه خبر است. در آموزش دادن ما تازه آموزش می بینیم، زمانی که چند نفر مشکلات خود را مطرح می کنند، متوجه می شوی که مشکلات خودت بسیار کوچک می باشد. آنجا است که یکسری فنون را یاد میگیری. درست است که شما کمک راهنما شدهاید، اما مهم این است که خود شما مطالب را یاد بگیرید. زمانی که اقدام به حل مشکلات دیگران می کنی راه برای حل مشکلات خودت باز می شود. صبرات بالاتر میرود و آرامشات بیشتر می شود.
این دوره به معنای این نمیباشد که استاد شده اید، بسیاری از مسائل را هنوز نمی دانید. پزشکان یک سنتی دارند، که باهم برای حل یک مشکل دور هم جمع می شوند و یک کمیسیون تشکیل می دهند، با اینکه خود شخص متخصص و یا جراح مغز می باشد، اما برای حل مشکل و یا برای عمل از یکدیگر کمک می گیرند تا بتوانند مشکل آن مغز یا بیمار را حل کنند.
اگر شاگردتان به مشکلی بر می خورد برای حل آن مشورت نمایید، فکر نکنید اگر مشورت بگیرید کسر شان و یا زشت است و باعث می شود جایگاه شما پایین آید. امکان دارد با دادن یک برنامه اشتباه مشکل بسیار بزرگتری را به وجود آورید. می توانید از آقای رضا ترابخانی که دیده بان راهنماها می باشد سوال کنید، از آقای حکیمی بپرسید و یا از قدیمی تر ها مشورت بگیرید. چه در قسمت خانواده و مسافران.
ممکن است شاگردی داشته باشید که ترامادول مصرف می کند، شیره هم میخورد، چند تا قرص دیگر هم مصرف می کند، شما هر کاری انجام داده اید نتیجه نگرفته اید، بالا برده اید ، پایین آورده اید اما باز هم جواب نگرفته اید و او می گوید کف پایم داغ است و مشکلات بسیاردارم. در اینجا می بایست مشورت بگیرید تا مشکل حل شود. در گروه خانواده هم همینطور، شخصی است که دائم در حال گریه کردن است، هرکاری برایش می کنید این عمل را تکرار می کند، برای حل این مشکل شما هم باید مشورت بگیرید.
نکته بعدی این است که این افراد در دست شما امانت هستند. آنها برای شما و برای ما نیستند. شاگر برای شما نیست که هرچه بگویید انجام دهد. شما شاگر پرورش می دهید برای کنگره 60 ، که در آن خدمت کند ، شاگرد پرورش می دهید برای خودش تا زندگی خوبی داشته باشد، شاگرد برای خودتان پرورش نمیدهید که کارهای شما را انجام دهد، برای شما دارو بگیرد و یا کوپن بنزین!
هیچ زمانی نباید به شاگردتان نزدیک شوید و این را بارها گفته ام. بین شما و رهجو یک حجابی می باشد و باید این را نگه دارید و اگر این پرده بیافتد دیگر همه چیز تمام است. این حجاب می بایست بین زن و شوهر هم رعایت شود، اگر نشود هیچ چیز سر جایش نمی ماند. کاری نکنید شاگردتان برای شما جوک بفرستت و بعد هم شما بخندید، وای به حالتان! از جوکهای کوچک و کم نمک شروع می شود و به جوکهای پر نمک و شور ختم می شود و از جاده منحرف میشود .
با شاگرد خود نباید رابطه برقرار کنید. اگر شاگرد از شما دعوت می کند که به منزل او بروید، نباید این کار را انجام دهید. بگوید برویم ویلا، نباید بروید. نباید از تهران خارج شوید، برای خود اردو بگذارید و با آنها پیک نیک بروید. نباید با آنها رابطه بازرگانی و تجاری برقرار کنید، اگر این کار را کنید شاگرد را نابود می کنید، باید جایگاه شما همیشه جایگاه یک استاد باقی بماند.
ما در کنگره کاری کرده ایم که شاگرد به راهنما احترام بگذارد. جوری افراد را پرورش دهیم که دیگران هم به آنان احترام بگذارند. اگر شما می خواهید مرزبان یا راهنما شوید، راهنمای شما باید برگه شما را امضاء کند، ما نظر راهنما را خواستیم، برای هرکاری نظر راهنما واجب است. ما این کار را کرده ایم که شما بالا بروید نه برای خودتان، برای اینکه جایگاه راهنما محکم شود و به آن حرمت بگذاریم. خود ما جایگاهی نداریم، ما همان آدم بیرون می باشیم. اگر حالا چهار نفر جلوی پای ما بلند شدند و به ما احترام گذاشتند و گفتند استاد و... باورتان نشود. این را جدی بگیرید، شما باید در شان آن جایگاه باشید. باید حرف ما با رفتار شما یکی باشد. ما می گوییم راهنما با ادب است، شما باید با ادب باشید، می گوییم دروغ نمی گوید، نباید دروغ بگویید؛ می گوییم راهنما غیبت نمی کند، نباید غیبت کنید. آنرا جدی بگیرید.
در کار هیچ راهنمایی حق دخالت ندارید. نه خانمها و نه آقایان. شما به شاگر هیچ کسی حق دادن برنامه ندارید. اگر کسی به سراغ شما آمد و گفت من حالم خرابه، نگویید چقدر مصرف می کنی، هر پله چند سی سی می خوری و یا ساعت وعده ات کی است، اگر بپرسید او می گوید ساعت فلان و فلان، شما هم می گویید این برنامه غلط است و برنامه خوبی نداده. به هیچ عنوان حق این کار را نداریم، حتی اگر یک راهنما برنامه صد در صد غلط داده است ما حق دخالت نداریم. ما فقط می توانیم بپرسیم که نام راهنمایت چیست و شاگرد را به راهنمایش ارجاء می دهیم، در غیر این صورت شما اعتماد فرد را از راهنمایش سلب می کنید و اگر اعتماد رهجو از راهنمایش گرفته شود، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی ماند. اگر خواستید چنین کاری انجام دهید در صورتی که راهنما رفیق شما میباشید میتوانید به او این موضوع را بگویید که این چه برنامه ای است دادهای، این برنامه غلط است.
اگر نه به آقای ترابخانی مراجعه می کنید و میگویید فلان شخص برنامه اشتباهی را داده است، شما بررسی کنید ببینید آیا این طور است یا نه ؟ این کار هم در پشت پرده انجام میدهی! کسی که در خانه شیشه ای نشسته است به خانه کسی سنگ نمی زند؛ آن سنگ بر میگردد و به خودت خواهد خورد. پس نه در گروه خانواده و نه مسافران هیچ کسی حق دخالت ندارد، حتی اگر شخص وادی را اشتباه توضیح داد و یا برنامه اشتباه داد. ما باید به جایگاه راهنمایی احترام بگذاریم.
اگر می خواهیم در این چهار سال که در جایگاه راهنمایی هستیم با خوشی تمام بشود، باید درست رفتار کنید.
مسئله بعدی این است که باید به همه احترام بگذارید، آدمها دو رو دارند، یک روی خوب و یک روی سگی! شما روی سگی را ندیده اید بلکه فقط شنیده اید. من روی سگی را دیده ام، آنهم همین یک ماه پیش ، در یکی از شهرستانها من یک سگی دارم و آن بسیار با من مهربان می باشد اما یک اتفاقی افتاد و سگ خواست روی دیگرش را نشان دهد. سگ می خواست آن شخص را تیکه و پاره کند، آن سگی که بسیار مهربان بود، دم تکان می داد و گوش خود را میجنباند، آنقدر عصبانی شد که من خودم وحشت کردم. فازش عوض شد، ضربان قلبش تغییر کرد، قیافه اش عوض شد و بسیار خشمگین شد. همه آدمها این خاصیت را دارند. نرم ترین آدمها و مهربانترین آنها اگر روی سگشان بالا بیاید، دیگر حریفشان نمی شویم، می خواهد خانم باشد یا آقا. کاری نکنید روی سگی شاگردانتان بالا بیاید، اگر آن روی بدی آنها بالا بیاید همه شما را فیتله پیچ می کنند و برخورد بسیار بدی با شما می کنند. بنابراین کاری کنید که همیشه با روی خوبی مردم سروکار داشته باشید، همان کاری که من با شما می کنم و با محبت برخورد می نمایم و این هنر من است. شما باید کاری کنید که رهجو به شما روی خوب را نشان دهد.
امیدوارم که تولید داشته باشید و شاگرد به رهایی برسانید. انسان پرورش دهید، گوساله پرورش ندهید! تا یک سال شما تولیدی ندارید، اما اگر 2 سال گذشت و شما دوتا تولید داشتید مشخص می شود که کارتان مشکل دارد و ضعیف هستید، در این صورت کنار بروید. ممکن است شما مرزبان خوبی باشید ولی راهنمای خوبی نباشید، در جایی استعداد داشته باشید و در جایی دیگر نه .
امیدوارم در کار خود موفق باشید و تولیدات خوبی داشته باشید. با ایجنت کل کل نکنید، با مرزبانها کل کل نکنید. درخت هرچه بارش بیشتر افتاده تر می شود، باید با مرزبان، ایجنت و دیگر راهنماها با مهرانی برخورد نمایید تا نتیجه خوبی بگیرید. ممکن است سه و یا چهار ماه بگذرد و شما یه شاگرد داشته باشید، شما حتی با یک رهجو هم لژیونتان برقرار می شود.
از خودتان برنامه اختراع نکنید، آزمایش نکنید. کتاب هایی که خودتان علاقه مندید را به آنها پیشنهاد ندهید، نگویید برو اُشو بخوان و... فقط متون کنگره را در راس قرار می دهید.
کارتان اینجا که تمام شد، خیلی سریع برای ثبت نام به پورتال کمک راهنمایی بروید. در آنجا می بایست اسم چهار نمایندگی را برای خدمت انتخاب کنید، همان چهار تا که دوست دارید را بنویسید، اولین همان است که بیشتر دوست دارید و بعد دومی و الی آخر. نمی خواد سیاست گذاری کنید و انتخاب کنید، ما نگاه می کنیم که اگر اولی جا داشت شما را به آنجا می فرستیم و اگرنه به جای دوم و همین طور به ترتیب. در ضمن تا زمانی که ثبت نام نکردهاید امکان ندارد به شما لژیون داده شود، هرچه زودتر آن را پر کنید بهتر است و به نفع خودتان است.
توجه کنید ، شما در حال حاضر راهنما می باشید ، بزرگ شده اید نباید از راهنمایتان خط بگیرید ، اگر می خواهید خودتان را در کنگره 60 بیچاره کنید به حرف راهنمایتان گوش دهید و از او خط بگیرید ، با راهنما مشورت نکنید که چکار کنم و چه کار نکنم .
راهنمای شما ایجنت می باشد . راهنمای فلانی حسن بوده و از او خط می گیرد ، آن یکی از حسین و آن یکی از علی ، یکی دیگر هم از یزید خط می گیرد ، به این صورت همه چیز قره قاطی می شود . باید مستقل فکر کنید ، اگر بخواهید سیاست گذار ، عامل و مهره راهنما باشید هم خودتان را خراب می کنید ، هم شعبه را و هم شاگردتان را . راهنما سر جای خودش احترام دارد ، اما تو کار شما حق دخالت ندارد . بگوید برو حال فلان مرزبان را بگیرد و شما انجام دهید ، اگر این کار را کنی از کنگره خارج می شوید ، حال خودت گرفته می شود و به مشکل می خورید ، راهنمای شما ایجنت می باشد .
منبع: سایت کنگره 60
افرین خدا قوت.