ازدواج یک قانون و یا یک الزام نیست و نه از نظر قانونی و نه از نظر شرعی کسی، کسی را مجبور به ازدواج نمیکند و به نظر خود من ازدواج یک فرصت است و باید به عنوان یک فرصت به آن نگاه کرد.
در پرتو آگاهی و شناخت است که عشق بوجود میآید، محبت بوجود میآید،... و هرچه من آگاهیم بالاتر رود میتوانم تمام هستی را نه تنها همسرم را ...(همسرم را با تمام خوبیهایش و بدیهایش و غیرمشترکات و مشترکات و با تمامی اینها دوست داشته باشم ) و به پایههای زندگیم استحکام بخشم.
استاد محترم فرمودند:
دستور جلسه امروز درباره ازدواج است و این دستور جلسه برای اولین بار است که جزء دستورجلسات هفتگی کنگره قرار گرفته است. برای ما فرصتی است که یک هفته درمورد این دستور جلسه تفکر کرده و در لژیون و یا در جلسات در موردش صحبت کرده و مشارکت نماییم.
همانطور که آقای مهندس فرمودند علت این که این دستور جلسه را انتخاب کردند این بوده که سن ازدواج در کشور ما و سایر کشورها بالا رفته است و ثمره و نتیجه آن، کاهش فرزند آوری است و به تبع آن مشکلات عدیدهای مانند کاهش جمعیت و رشد جمعیت منفی و افزایش جمعیت مسن و کاهش نیروی کار است.
برای افرادی که ازدواج نکردهاند این دستور جلسه یک نقطه تفکری میشود تا با دید بهتری به این مسئله نگاه کنند و برای کسانی هم که ازدواج کردهاند باعث میشود تا به فکر استحکام پایههای خانوادهشان بیافتند و به خانوادهای که دارند بهای بیشتری بدهند.
ازدواج یک قانون و یا یک الزام نیست و نه از نظر قانونی و نه از نظر شرعی کسی، کسی را مجبور به ازدواج نمیکند و به نظر خود من ازدواج یک فرصت است و باید به عنوان یک فرصت به آن نگاه کرد و همانطور که در کلام الله خداوند میفرماید که ما از جنس خودتان برایتان جفتی آفریدیم تا در کنار همدیگر به آرامش و تکامل برسید وما با ازدواج از لحاظ جسمی، روانی و جهان بینی میتوانیم خود را به تعادل برسانیم. در دین اسلام از ازدواج به عنوان نیمی از دین یاد میشود و در کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر عنوان میکند که تمام هستی از جوانه زدن از نوع خود به وجود میآید و این را باید به اجرا نهاد. که اینجا اشاره میکند که ثمره ازدواج یک فرزندی است که شاید دو نفر هیچ را بطه ای با یکدیگر نداشتهاند، این فرزند به عنوان یک نقطه اتصال این فرد میشود و این دو را به هم وصل میکند و این فرزند است که باعث استحکام و پایههای آن خانواده میشود..
آقای مهندس در صحبتهای روز چهارشنبه برای ازدواج مثلثی رسم کرند که یک ضلع آن زن و یک ضلع آن مرد و در قائده این مثلث نقاط مشترک وجود دارد و ایشان فرمودند؛ که در دنیا هیچ دو نفری وجود ندارند که عین یکدیگر باشند، و حتی دو قلوهای همسان هم از لحاظ رفتاری با یکدیگر فرق دارند و شاید در ظاهر هم بایکدیگر متفادت باشند و آقای مهندس فرمودند که هیچ دو تار مویی را نمیتوانیم بیابیم که در میان هفت میلیارد جمعیت (حالا فقط در روی زمین) عین همدیگر باشند.
بنابراین من با آگاهی به این که این تفاوتها وجود دارد، ازدواج میکنم و وقتی که ازدواج کردم و زندگی مشترک را تشکیل دادم باید به دنبال نقاط مشترک با همسرم بگردم و آنها را یافته و تقویت نمایم. اگر من به تفاوتها و نقاط مشترک پرداخته و بخواهم روی آنها کار کنم. ایهن دو ضلع مثلث که زن و مرد هستند مرتباً از هم دورتر و دورتر میشوند. اگر درمورد موضوعی با همسرم اختلاف دارم اگر به آن بهای زیادی بدهم اختیار همسرم را زیر سؤال میبرم، آقای مهندس می گویند بر روی این اختلافها نباید زیاد متمرکز شد باید روی نقاط مشترک تمرکز کرده و به آن بها بدهیم. تجربه من درباره ازدواج این است که من همیشه خواستار این بودم که با عشق ازدواج کنم و فکر میکردم که اگر آدم عاشق باشد ازدواج خیلی بهتری خواهد داشت و یا این تفکر را داشتم که اگر عاشق نشوم ازدواج نمیکنم اما قسمت این بود که ازدواج من کاملاً سنتی شد اما بعد از آن در کنگره متوجه شدم که در پرتو آگاهی و شناخت است که عشق بوجود میآید، محبت بوجود میآید، و هرچه من آگاهیم بالاتر رود میتوانم تمام هستی را نه تنها همسرم را ...همسرم را با تمام خوبیهایش و بدیهایش و غیرمشترکات و مشترکات و با تمامی اینها دوست داشته باشم و به پایههای زندگیم استحکام بخشم.
وقتی انسان یکی را دوست داشته بادشد اگر هم مشکلی در زندگیش به وجود آید با آرامش و کلام نرم و صحبتهای شیرین و خوب به مشکلش پرداخته و در سدد حل آن بر میآید و به قول راهنمایم که همیشه میگفت از سنگ سختر و از آب نرمتر نداریم و آب قطره قطره بر روی سنگ ریخته و در دل سنگ نفوذ کرده و سنگ را از هم می شکافدپس ما هم میتوانیم با محبت و آرامش و حرف خوب و مناسب در دل مسافرانمان و همسرانمان نفوذ کنیم و اگر هم مشکلی هست با زبان خوش آن را حل کنیم. اگر بخواهیم برای هر مشکلی عصبانی شده بطوری که رگ گردنمان بیرون بزند و یا با قلدر بازی هیچ مشکلی حل نخواهد شد