تجربه دیگری که داشتم و واقعاً مرا به کام مرگ نزدیک کرد، ابوالفضل درمانی بود. من چون اعتقاد خاصی به حضرت ابوالفضل داشتم به همین دلیل فکر میکردم که میتواند مرا شفا دهد ولی نمیدانستم که بعضیها از نام بزرگان دین برای مقاصد شومشان و همینطور پر کردن جیبشان استفاده میکنند...
این دستور جلسه از دو قسمت تشکیلشده است. یک قسمت مربوط به قبل از ورود ما به کنگره و تجربهٔ دوران اعتیاد و ترکهایی که انجام دادهایم است و هرچند که این دوران برای اکثر ما سخت بود و مشکلات زیادی به همراه داشت ولی با تجربیات تلخ و شیرین گذشت و اکثر ما این دستور جلسه را با تمام وجود حس کردهایم و سختیهای زیادی را متحمل شدهایم و درسهای زیادی از آن دوران یاد گرفتیم که تاریخ برای ما دوباره تکرار نشود.
قسمت دوم مربوط به دوران روشنایی و یک زندگی تازه با دوستان جدید میباشد که خداوند اجازه داد تا صراط مستقیم برای ما هموار شود؛ دوران آشنایی با کنگره، آموزشها و روش درمان D.S.T همراه با داروی O.T است.
همهٔ ما میدانیم که D.S.T مخفف چیست:
D = DEZHAKAM = ضریب 0.8 یا 20% یا 5/1(یکپنجم) است.
S = STEP = پلههای افزایشی یا کاهشی 21 روزه است.
T = TIME = طول درمان که حداقل 10 ماه است.
برمیگردیم به اصل موضوع؛ وقتی به کلمهٔ ترک نگاه میکنیم معنای لغوی آن رها کردن، ول کردن و جای گذاشتن است و این مربوط به کارهایی نظیر کبوتربازی، چای نخوردن، مسواک نزدن و غیره است که عادتهایی رفتاری هستند ولی برای کارهایی مانند مصرف مواد مخدر جواب نمیدهد چون ما اعتقادداریم اعتیاد یک بیماری است که در طول چند سال سیستمهای حیاتی ما را از کار انداخته و با تخریب در سه ضلع جسم، روان و جهانبینی یکسری مشکلات درونی و بیرونی در ما به وجود آورده است؛ پس چون بیماری است باید درمان بشود و مهمتر آنکه به تعادل در سه ضلع جسم، روان و جهانبینی برسیم و این محقَق نمیشود جز با آگاهی، معرفت و شناخت نسبت به مواد مخدر و ساختارهای منفی.
من مثل خیلی از دوستان تجربهٔ ترکهای زیادی را داشتم ازجمله سقوط آزاد، ترک با قرصها و شربتهای گیاهی، متادون درمانی، ابوالفضل درمانی و... که اگر بخواهم هرکدام را شرح دهم میتوانم با آن یک کتاب به نگارش درآورم و خدا میداند که هر یک از این روشها چه بلاهایی بر سر صور آشکار و پنهان من آورند.
بهعنوانمثال به پزشک کلینیکی مراجعه کردم و روزانه 20 سیسی شربت متادون به من داد ولی من فقط 5 سیسی از آن را میخوردم. یک سال از متادون استفاده کردم و خودم پلهپله مقدار آن را کم میکردم و به 0.1 سیسی هم رسیدم ولی نتوانستم از متادون خلاص شوم و امروز علت آن را میدانم؛ اول آنکه پلههایم منظم و مشخص نبود و دوم اینکه متادون از آلکالوئیدهای تریاک فقط تبائین را دارد و جوابگوی درمان نیست و از همه مهمتر اینکه جهانبینی من نیز باید درست میشد.
تجربه دیگری که داشتم و واقعاً مرا به کام مرگ نزدیک کرد، ابوالفضل درمانی بود. من چون اعتقاد خاصی به حضرت ابوالفضل داشتم به همین دلیل فکر میکردم که میتواند مرا شفا دهد ولی نمیدانستم که بعضیها از نام بزرگان دین برای مقاصد شومشان و همینطور پر کردن جیبشان استفاده میکنند.
بههرحال من سه روز آنجا بودم. ابزار کار آنها CD هایی بود که انسان را در غم و ناامیدی فرومیبرد و همینطور قرصهای مختلفی که یکی از آنها قرص اِکس بود. ما در یک اتاق 12 متری بودیم که دورتادور آن عکس حضرت ابوالفضل بود و من فکر میکردم آن حضرت دست به سر من میکشد و من خوب میشوم؛ ولی بعد از 3 روز آنقدر حالم خراب شد که به کُما رفتم زیرا بعد از خوردن قرص اِکس آنقدر سینه میزدم و عرق میکردم که تمام مرفینها از بدنم خارج میشد و برای اینکه شب خوابم ببرد به من قرص دیازپام میدادند؛ یکشب 10 تا قرص دیازپام خوردم و به کُما رفتم و اگر مرا به بیمارستان نبرده بودند حتماً میمُردم.
ولی خدا را شکر با کنگره آشنا و درمان شدم و به تعادل نسبی رسیدم و برای این لطف خداوند تا همیشه مدیون هستم و از آقای مهندس دژاکام و کلیهٔ خدمتگزاران کنگره برای فراهم کردن چنین بستری سپاسگزارم.
با تقدیم احترام؛ کمک راهنما مسافر سعید چنگانیان.
نگارش: مسافر اشکان