مصاحبه
با مسافر عبدالله حشمت از پیشکسوتان و خدمتگزاران کنگره 60 در اصفهان
علم و
دانش کنگره یک حقیقت است و حقیقت هیچگاه از بین نمیرود؛من 10 سال رهایی دارم و هرگز برنگشتهام چون علم کنگره حقیقت بوده است و من به
این حقیقت رسیدم.
لطفاً
خودتان را معرفی کنید:
سلام
دوستان عبدالله هستم یک مسافر، 20سال تخریب داشتم و مدت 8ماه به کمک راهنمایی آقای
علی خدامی سفر کردم و 10سال و 6ماه است که آزاد و رها هستم.
چگونه
با کنگره آشنا شدید؟
من از
زمانی که جلسات کنگره در بهزیستی تشکیل میشد با کنگره آشنا شدم، البته زمانی که
به کنگره آمدم مواد مصرف نمیکردم ولی حال خوبی هم نداشتم و فقط دنبال حال خوش
بودم.
آن
زمان (سال 1385) روزهای پنجشنبه یک نفر از کنگره تهران برای تشکیل جلسه به
بهزیستی اصفهان میآمد. زمانی هم که من مراجعه کردم گفتم من فعلاً مواد مصرف نمیکنم
و فقط دنبال حال خوش هستم ولی به من گفتند که اگر دنبال حال خوش هستی باید مصرف
کنی، گفتم اجازه دهید در جلسات شما شرکت کنم و صورتمسئله اعتیاد را برای من توضیح
دهید اگر قانع شدم مصرف میکنم و اگر نشدم میروم ولی وقتی صورتمسئله اعتیاد را
برایم تشریح کردند آنقدر به کنگره ایمان آوردم که گفتم تنها جایی که من را به حال
خوش میرساند همینجاست.
اوایل
حال خوبی نداشتم و بعد از 4 جلسه به کمک راهنمایم گفتم حالم خوب نیست چکار باید
بکنم؟ باز هم به من گفتند که باید مصرف کنی؛ گفتم چطور؟ من مواد مصرف نمیکنم! ولی
درنهایت قبول کردم چون هدف و خواستهام رهایی بود و آرام آرام به مدت 8ماه با
راهنمایی آقای خدامی سفر کردم و به رهایی رسیدم.
زمانی
که به رهایی رسیدم دوستانم که در NGO دیگری بودند میگفتند چون در جلسات شرکت میکنید
حالتان خوب است و اگر شرکت نکنید دوباره حالتان خراب خواهد شد ولی وقتی با علم
کنگره آشنا شدم علت واقعی حال خوبم را فهمیدم.
شما
جزو اولین اشخاصی هستید که جلسات کنگره 60 را در اصفهان تشکیل میدادید؛ از آن
روزها برایمان بگویید؟
آن زمان
آقای خدامی به من میگفت که باید کمک راهنما یا مرزبان بشوی و باید زکات رهاییات
را بپردازی و خودتان شعبه اصفهان را اداره کنید. زمانی هم که آقای خدامی از ما
امتحان میگرفت میگفتم چرا امتحان میگیرید ایشان میگفتند که باید علم کنگره را
یاد بگیرید و کمک راهنما شوید و ما هم با جانودل قبول میکردیم؛ زمانی که آقای
خدامی از تهران میآمد اولازهمه میپرسیدم که کاست چی آوردید؟ آن زمان یعنی سال
85 من 60 الی 70 عدد کاست خریدم و همه را مینوشتم البته آن زمان تعدادمان خیلی کم
بود و وقتی هم که ما را از بهزیستی بیرون کردند در پارک چادر میزدیم و همانجا
لژیون تشکیل میدادیم، من به آقای خدامی میگفتم که اینجا توی پارک زشت است ولی
ایشان میگفتند که اشکالی ندارد حتماً در آن حکمتی است ولی شما باید حتماً ادامه
بدهید؛ بعدازآن کتابخانه محله ابهر را در اختیار ما گذاشتند و آقای خدامی میگفت
به شما گفتم که نگران نباشید بالاخره روزی میرسد که جای ما خیلی بهتر خواهد شد و
البته بعد از 2 سال باید کتابخانه را تحویل میدادیم ؛آن زمان آقای خدامی دیگر
اصفهان نبودند و ما خودمان بهتنهایی جلسات را اداره میکردیم.
بعد از
2 سال به همراهی دوستان به شهرداری مراجعه کردیم ولی فایدهای نداشت گفتند که باید
کتابخانه را تخلیه کنیم؛ بعدازآن آقای کردگاری ساختمان نیمهکارهای داشتند که
گفتیم خودمان آن را تعمیر میکنیم و با همکاری بچههای کنگره و برای اینکه پایههای
کنگره در اصفهان مستحکم شود آنجا را با قراردادی 3 ساله کامل کردیم و بعدازآن هم
که احساس کردم که کنگره خودش به راهش ادامه خواهد داد و به دلیل مشکلاتی که داشتم
به مدت 6 سال از کنگره دور شدم و متأسفانه توفیق خدمت را در این مدت پیدا نکردم.
رهایی
در کنگره حقیقتی است که تا کسی به آن نرسد شاید اعتقاد نداشته باشد ولی من الآن
نزدیک 10 سال است که رهاشدهام، هم پرانرژی هستم هم سرحال و هم گفتار و کردارم
خیلی با قبل فرق کرده است؛ آنقدر به کنگره اعتقاد دارم که تکتک آجرهای آن را میبوسم،
خاطرههای خوبی از آن دارم؛ 10 سال است که حال خوبی دارم و این حال خوشی را مدیون
کنگره هستم.
آیا
زمانی که در پارک تشکیل جلسه میدادید فکر میکردید کنگره به اینجا برسد؟
یکزمانی
ما در پارک یک کتری داشتیم و یک گاز پیکنیک و یک چادر ولی خدا را شکر که الآن فقط
در اصفهان چندین شعبه داریم؛ اتفاقاً همان زمان ما از آقای خدامی همین سؤال را میپرسیدیم
و ایشان باور داشتند که کنگره روزی جهانی خواهد شد.
شما
فکر میکنید علت موفقیت کنگره چه عاملی بوده است؟
علم و
دانش کنگره یک حقیقت است و حقیقت هیچگاه از بین نمیرود؛ نمونهاش خود من هستم که
الآن 10 سال رهایی دارم و هرگز برنگشتهام چون علم کنگره حقیقت بوده است و من به
این حقیقت رسیدم.
چه
آرزویی دارید؟
آرزو
دارم بتوانم در کنگره خدمت کنم. زمانی که در منزل از طریق سایت صدای آقای مهندس را
میشنوم آنقدر انرژی میگیرم و سرحال میشوم که احساس میکنم بال پرواز درآوردهام.
با
تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید؛ در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید:
من هم
از شما و همه افرادی که در کنگره خدمت میکنند تشکر میکنم؛ از آقای مهندس بنیان
کنگره تشکر میکنم؛ از کمک راهنمای خودم آقای خدامی و همچنین از آقای جمال کبیر رضایی
و خانم سودابه و آقا مهدی که از بنیانگذاران کنگره در اصفهان بودند تشکر میکنم.
گفتگو
نگارش: مسافر سعید
آقا عبداله یاد اون روزها بخیر کاش میشدفقط ۱ جلسه بریم پارک بهزیستی...چقدر جناب خدامی و آقا جمال و سید مهدی و... زحمت کشیدن...واقعا اگه اونهمه صبر و پایداری نبود امروز ما چه میکردیم..