مصاحبه
با مسافر مجید از اولین مسافران و رها شدگان کنگره 60 در اصفهان
کنگره مکان و فضا و ساختمان نیست؛ کنگره یک تفکر است و تفکر
کنگرهای را هیچکس نمیتواند تغییر دهد؛ تفکر کنگره کمک به افراد نیازمند است که
این خود زکات علمی است که در کنگره آموختهایم و قطعاً اینیک وظیفه است که باید
انجام شود.
لطفاً
خودتان را به شیوهی کنگره معرفی کنید:
سلام
دوستان مجید هستم یک مسافر، آخرین آنتی ایکس مصرفی کراک،حشیش، قرص و تریاک؛ 9ماه
با کمک راهنمایی آقای مهدی سفر کردم؛ روش درمان DST و داروی درمان اوپیوم
دودی و 10 سال و یک ماه و چند روز است که آزاد و رها هستم و در ادامه سفر نیکوتین
با آقای مهندس دژاکام 10 ماه طول کشید و 4 سال و 6 ماه رهایی دارم و رشتهی ورزشی
والیبال است.
چگونه
با کنگره آشنا شدید؟
همهی انسانهای معتاد برای ترک اعتیاد به خودشان وعده میدهند
که از شنبه مواد مصرف نمیکنم، من هم از این وعدههای دروغین به خودم میدادم و بهاینترتیب
مصرفم چند سال طول کشید ولی بالاخره شنبه فرارسید و سه هفته قطع مصرف کردم در این
مدت به بیمارستان خورشید به قسمت اعصاب و روان مراجعه کردم ولی درنهایت، بهبودی
حاصل نشد، هفته آخر بود که از خیابان احمدآباد به سمت منزل برمیگشتم که به ذهنم
خطور کرد که به بهزیستی بروم و هر NGO که آنجا بود عضو شوم؛ وقتی به آنجا وارد شدم
جمعیت زیادی را دیدم که باعث شد دلم آرام بگیرد؛ البته وقتی مصرفم را پرسیدند به
من گفتند که اینجا مربوط شما نمیشود و مربوط به مصرفکنندههای تریاک است به همین
دلیل خیلی ناامید شدم، در همین حین یکی از بچههای آنجا به اسم آقا رضا به من گفت تازهوارد
هستی؟ گفتم بله؛ ایشان آقای خدامی را که آن موقع کمک راهنما بودند به معرفی کردند؛
وقتی به ایشان مراجعه کردم بااینکه سه هفته قطع مصرف داشتم به من گفتند که بهترین
دارو اوپیوم است که بهصورت دودی یا خوردنی استفاده میشود؛ اول خیلی تعجب کردم که
چطور میشود با خود تریاک درمان شد! ولی بالاخره قانع شدم و سفرم را باراهنمایی
آقای خدامی در 25 دیماه 1385 شروع کردم.
زمانی که شما سفر اول خود را شروع کردید جلسات کنگره در
بهزیستی تشکیل میشد؛ آیا آن موقع فکر میکردید کنگره به این جایگاه برسد؟
در بهزیستی NGO دیگری هم بود ولی جلسات ما ساعت 5 تا 7
تشکیل میشد و 20 نفر هم بیشتر نبودیم ولی بعدازاین که متوجه روش درمان ما شدند
عذر ما را خواستند؛ بعدازآن به مدت یک سال و نیم جلسات ما در آمفیتئاتر خیابان
ابهر تشکیل میشد؛ زمانی که مشکل جابهجایی برایمان اتفاق افتاد بچهها همه ناراحت
بودند، و جرقهای در ذهنمان روشن شد که اگر فضایی برای آموزش نباشد چه باید بکنیم؟
من بهنوبه خودم سعی کردم کاری کنم که مؤثر باشد و در اولین
تولدم مبلغی را برای زمین کنار گذاشتم که تا الآن ادامه دارد.
زمانی که از بهزیستی عذرمان را خواستند بله فکر میکردم
روزی کنگره به این جایگاه که الآن هست برسد بااینکه روزیهایی بود که حتی موقع
امتحان همه مسافرها و همسفرها مجبور بودیم روی زمین و کنار کوچه امتحان بدهیم.
لطفاً تاریخچه مختصری از چگونگی شکلگیری کنگره در اصفهان
برایمان بگویید؟
اولین مسافر اصفهان در سال 84 آقای مهرداد بودند که
جلساتشان را میرفتند تهران و وقتیکه درمان شدند به دیدهبانان کنگره پیشنهاد
دادند که اگر صلاح است شعبهای در اصفهان داشته باشیم تا اینکه بالاخره در شهریورماه
سال85 با تأسیس نمایندگی اصفهان موافقت شد و آقای علی خدامی، آقای جمال کبیر
رضایی، و آقای مهدی حسینی بیشتر 4 سال به اصفهان میآمدند و جلسات کنگره را تشکیل
میدادند.
اوایل جلسات در هفته یکبار و به مدت 2 ساعت در بهزیستی
خیابان احمدآباد تشکیل میشد، در آن زمان تعداد اعضا خیلی کم بود و راندمانی که الآن
کنگره دارد را قبلاً نداشت؛ افراد با تخریبهای مختلفی میآمدند؛ این وادیها همهاش
نبود و بعداً نوشته شد؛ آن زمان سی دی نداشتیم و تنها نوار کاست بود آنهم به
تعداد خیلی محدود؛ ولی خوب دیدیم که کیفیت خیلی بالایی در کنگره اتفاق افتاد، حرکت
کنگره رو به بالابود و روزبهروز بهتر میشد.
همانطور که گفتم اول جلسات به مدت 2 سال در بهزیستی تشکیل میشد
و بعدازآن در سالن آمفیتئاتر خیابان ابهر و بعد هم در کتابخانه سلمان فارسی بودیم
که البته شهرداری اجارهاش را میگرفت؛ و بعد هم با همکاری آقای کردگاری شعبه
کردگاری راهاندازی شد و درنهایت با پولی که خود بچهها کمک کرده بودند زمینی
خریداری شد و شعبه سلمان فارسی در سال 90-89 ساخته و راهاندازی شد و بعد هم شعبه
شیخ بهایی در سال 93 افتتاح شد.
در این مدت آموزشها بسیار خوب تکمیل شد، پروتکل درمان تهیه
شد، شربت اوپیوم تینکچر تهیه شد و در خدمت بچهها برای درمان قرار گرفت، کیفیت
درمان آنقدر بهتر شد که چندین شعبه در کنار همین شعبه تأسیس شد.
به نظر شما علت موفقیت کنگره طی این سالها چه بوده است؟
علت موفقیت کنگره در درجه اول متد DST و کشف این روش
توسط آقای مهندس دژاکام است، چراکه اگر علم، علم باشد بهاصطلاح مرده را زنده میکند
و اگر علم حقیقت باشد سندی است بدون نقص؛ و میبینیم که باگذشت زمان تعداد رهاییها
روزبهروز افزایش مییابد و ما آثار این روش را در درمان بچهها میبینیم که با چه
حال بدی به کنگره وارد میشوند و زمانی که
رها و خارج میشوند با چه حال خوشی میروند و بهعنوان یک انسان سالم ازنظر تفکر و
دیدگاه وارد جامعه میشوند؛ و نظم و مقرراتی که در کنار روش DST قرار گرفت
توانست همبستگی را به وجود آورد و همه اینها دستبهدست هم معجزات کنگره را به
وجود آوردند.
آیا همچنان به خدمت کردن در کنگره ادامه میدهید؟
کنگره مکان و فضا و ساختمان نیست؛ کنگره یک تفکر است و تفکر
کنگرهای را هیچکس نمیتواند تغییر دهد؛ تفکر کنگره کمک به افراد نیازمند است که
این خود زکات علمی است که در کنگره آموختهایم و قطعاً اینیک وظیفه است که باید
انجام شود.
نظرتان در مورد آقای مهندس دژاکام چیست؟
آقای مهندس یک شمشیر دو لبه است؛ هم جاذبه است و هم دافعه و
یک استاد باید چنین شخصیتی داشته باشد، هم قهر را دارند و هم مهر را؛ که این صفت،
صفت بزرگان است، ما هر چه داریم از آقای مهندس داریم.
در پایان اگر سخن دیگری دارید بفرمایید:
نوری در تاریکی روشن میشود؛ این نور بزرگتر و بزرگتر میشود،
این نور رهایی است؛ کنگره جایی تمامی ندارد، حرکتی است ماندگار، کنگره همیشه راهش
را پیدا میکند و به حرکت خود ادامه میدهد.
و در پایان از همه مسافران و همسفران میخواهم که روز اولی
که به کنگره وارد شدند را هرگز فراموش نکنند.
با تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید.
گفتگو و نگارش: مسافر سعید