خطوط جغرافیایی در کنگره 60 هیچ معنایی ندارد و همه در کنگره اعضای یک خانواده هستند و این نتیجه تلاش همه ماست و این از یکجایی نشأت میگیرد که سرچشمه آن در اختیار همه ما قرار دارد و مهم این است که چگونه از ظرف وجودی خود استفاده کنیم ما اینجا هستیم تا از خامی به پختگی تبدیل شویم که در بهترین راه هم به آن اشارهشده است و این پختگی که مدنظر کنگره است به تعادل رسیدن است و وقتی ما به تعادل برسیم آنوقت میتوانیم دست یک انسان را بگیریم و هیچ کدام از ما اینجا نیامدهایم که کمبودها و سلایقمان را اعمال کنیم و من نمیتوانم در مورد کسی حکمی صادر کنم یا در مورد دیگران قضاوت کنم...
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان کامران هستم مسافر، قبل از هر چیز تشکر میکنم از حضور گرم شما و خداوند را شاکر و سپاس میگوییم که اجازه داد که یکبار دیگر در کنار همدیگر باشیم حال دلهایمان که خوب است و امیدوارم که بهتر هم بشود ما همیشه از پیشکسوتهایمان چیزهای خوبی یاد گرفتیم که راهنمای راهمان هستند و علامتهایی هستند برای طی طریق کردن مسیرمان و در مسیر حرکت کردنمان به نظر من تولدها برای ما یکی از این علامتها هستند.
ما باید اول قضیه شکرگزاری را بیاموزیم و یادمان نرود که چه مسیری را طی کردهایم تا امروز به اینجا رسیدهایم و بتوانیم شکرش را بهجا بیاوریم، به نظر من تولدها بیشتر از اینکه تولد شخص دیگری باشد تولد خود ماست تا اینکه گم نشویم و خدایناکرده به بیراه نرویم.
از زمانی که قضیه تولد آقای حکیمی مطرح شد و مشخص شد که من استاد هستم با خودم فکر میکردم که در مورد آقای حکیمی چه چیزی باید بگویم؟ قدم و کلام ایشان برای من آموزش است و من اگر بخواهم اینها را در قالب کلام بگویم برایم مشکل است و چندین بار مطالبی را هم نوشتم و پاک نمودم تا به این نتیجه رسیدم که کتاب 60 درجه را مطالعه نمایم و وقتی کتاب را بازنمودم بهطور اتفاقی قانون دوازدهم که همان وادی سیزدهم که پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است آمد و متنی که در اول این وادی بود رامی خوانم:
"دوستان و عزیزان ما در این زمان هم نمیتوانیم از شما جدا شویم لازم است بازهم باهم ادامه بدهیم و سفر سازندگی را آغاز نماییم و باهم در جشنها شرکت کنیم."
این برای من خیلی قشنگ بود که پیام جشن آمد و اینکه میگوید باهم در جشنها شرکت کنیم. امیدوارم اساتیدمان از ما راضی باشند اگر ما این جشنها را بیتفاوت از کنارش رد نمیشویم و من خودم به این جشنها بیشتر نیاز دارم تا شخصی که جشن تولدش برگزار میشود.
من در اینجا شانزدهمین سالگرد تولد آقای حکیمی را به ایشان و به آقای مهندس و به شورای دیدهبانان و همه عزیزان تبریک میگویم هفتهی پیش از آقای امین خواستم که پیام آقای حکیمی را به من بدهد گفتند که زنگ بزن و چند روز پیش پیام آقای حکیمی را گرفتم دیدم که این پیام خودش دنیایی از گفتهها درونش هست و خالی از لطف نیست که عزیزان همه گوش کنند که چراغ راه است برای ما و برای خود من وجود آقای حکیمی یک نعمت است.
من خدمتم را بر اساس حرکت ایشان آغاز نمودم و شخصیتی که ایشان دارند بهعنوان یک شاخص برای ما در کنگره میتواند یک الگو باشد و من همیشه سعی کردهام که از منش و رفتار ایشان در کنگره الگوبرداری کنم همیشه حرفهای ایشان برای من جای خود را دارد و همینکه من احساس میکردم که سردرگم شدهام و نمیدانم دارم چهکار میکنم یاد حرفهای ایشان میافتادم و آقای حکیمی برای من آینه تمام نمای آموزشهای جهانبینی کنگره بود و آموزشهایی که آقای مهندس از اساتیدشان میگرفتند در وجود ایشان در من متجلی میشد. زحماتی که آقای حکیمی برای ما و برای کنگره کشیدهاند و مسیرهایی که از تهران به تمام شعب طی نمودهاند را من حساب نمودم که اگر ایشان میخواستند خط استوا را دور بزنند تا حالا 40 بار این کار را انجام داده بودند این عمل شاید به زبان خیلی ساده باشد ولی در عمل یک نیروی خدایی میخواهد و این نشان از درون آبادی دارد که من بهشخصه باید خیلی تلاش کنم تا به آن برسم.
سخنان آقای حکیمی:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر. از همه عزیزان سپاسگزارم و تشکر و قدردانی میکنم و از آقای مهندس و خانواده ایشان هم متشکرم و امیدوارم این توفیقی که خداوند در اختیار ما قرار داده است و اختیار بودن را به تکتک ما اهدا نموده است را سپاسگزار باشیم.
اگر در این مدتزمان رشدی صورت گرفته است ارتقایی بوده سازندگی بوده من خودم را آخر دیدهام و اینجا مسئله ما مطرح میشود و شخص تنها وجود ندارد و اگر شخصی از توانایی بالایی برخوردار باشد بهتنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد و هر اتفاقی که در کنگره افتاده است نتیجه تلاش جمع بوده است.
ما باید یک مسئله را هم در نظر بگیریم و آنهم اینکه هر آنقدر که ما برای سازندگی توان داریم بیشتر از آن برای تخریب توان داریم و همیشه روی این بندی که داریم راه میرویم و این شالی که گردن تکتک ما است مرزی را برای ما مشخص میکند که اگر از مرزها پایمان را فراتر بگذاریم آن ضد خودش را درواقع نشان میدهد.
اگر از طبیعت همیشه در کنگره مثال زده میشود و ما یاد بگیریم از آن میبینیم که یک درخت گردو و یا یک درخت گیلاس میوهاش را برای خودش نگه نمیدارد و ما هم همینطور باید باشیم و وقتیکه عدم آگاهی باشد انسان همهچیز را برای خودش میخواهد و اگر دیگر انسانها در رنج باشند برای او مهم نیست اما برای ما مهم است که آن چیزی را که داریم را در اختیار همدیگر قرا بدهیم و به همدیگر کمک کنیم همان جوری که درختان میوههایشان را برای خود نگه نمیدارند و اگر این درختان نگهبان نداشته باشند ممکن است دچار آفت شوند افرادی که در کشاورزی تخصص دارند میدانند که آفت دیدنی نیست و از نشانهایی که در محصول پیدا میشود کشاورز میفهمد که این محصول دچار یک مشکلی شده است و اگر ضد این آفت را پیدا نکند و آن را به عمل درنیاورد افت این درخت را از بین میبرد.
در کنگره دارو هست، درمان هست و راهنما هست اما شخص درست سفر نمیکند و مطلب را نمیگیرد و ما که آلان اینجا هستیم موضوع را درک نمودیم و داریم تلاش میکنیم که بهقدری قوی شویم که بتوانیم بر آفتهایی که وجود دارد غلبه کنیم و دچار افت نشویم و وقتی انسان به جایگاهی میرسد که با دیگر افراد سروکار دارد خیلی باید حواسش جمع باشد چون تکتک آن افرادی که با آنها سروکار دارد اگر طبق یک چهارچوب و حرمت و قانونی عمل نکند از طرف همان افرا د ممکن است آفت ببیند و من روی صحبتم مستقیماً با کمک راهنما و راهنمایان است.
ازنظر من حساسترین جا در کنگره جایگاه کمک راهنمایی است به خاطر همین اگر یک کمک راهنمایی بعد از 4 سال فارغالتحصیل میشود و میبینیم که چه تغییرات شگرفی در او اتفاق افتاده است آنوقت آن کمک راهنما میتواند به خودش ببالد که آن رشد و توسعه و آن کار را انجام داده است اما اگر مسائل دیگری مدنظر او قرار بگیرد و چرخش ایجاد کند میتواند تخریب ایجاد نماید یک روزی آقای مهندس یک پیامی برای من نوشته بودند و چند سالی از آن پیام گذشت تا من بهمحض اینکه مسئول اصفهان شدم یک روز رفتم پیش آقای مهندس گفتم یک پیام به من بدهید و ایشان یک پیامی برای من نوشتند و گفتند که شما بهشت را در این راه پیدا میکنید و واقعاً هم همینطور بود و هیچکدام از ما ساختار تصویری از بهشت نداریم و انسان تمام تلاشش را میکند که دیگر انسانها او را دوست داشته باشند.
یک راهنما که رهجوها پیش او امانت هستند چهکار میکند به آنها آموزش میدهد طبق آن پیمانی که بسته است به آنها کمک میکند که از دام اعتیاد رها شوند و آنچه دریافت نمودهاند را باید پرداخت کند.
خطوط جغرافیایی در کنگره 60 هیچ معنایی ندارد و همه در کنگره اعضای یک خانواده هستند و این نتیجه تلاش همه ماست و این از یکجایی نشأت میگیرد که سرچشمه آن در اختیار همه ما قرار دارد و مهم این است که چگونه از ظرف وجودی خود استفاده کنیم ما اینجا هستیم تا از خامی به پختگی تبدیل شویم که در بهترین راه هم به آن اشارهشده است و این پختگی که مدنظر کنگره است به تعادل رسیدن است و وقتی ما به تعادل برسیم آنوقت میتوانیم دست یک انسان را بگیریم و هیچ کدام از ما اینجا نیامدهایم که کمبودها و سلایقمان را اعمال کنیم و من نمیتوانم در مورد کسی حکمی صادر کنم یا در مورد دیگران قضاوت کنم.
همه انسانها در مسیر حرکت در کنگره 60 جدا میشوند کنار میروند هستند، نیستند و این دقیقاً رفتار خود فرد تعیین میکند که جایگاه او کجاست و یکی از وسایلی که میتواند به آفت تبدیل شود آن است که دربازیهای بچهگانه و گوناگون قرار بگیریم که این هم سرلوحهاش در بین عزیزان که لژیونها را اداره میکنند چیزی به نام رهجوی من است و این آفت بزرگی است که یک راهنما بخواهد از رهجویش پشتیبانی بکند و یک راهنما فقط یک هدایتگر است.
تا امروز که در خدمت شما عزیزان هستم و لژیون هم دارم هر موقع از من سؤال نمودند که آیا این رهجوی شما به درد این جایگاه میخورد میگوییم اصلاً نیاز نیست از من اجازه بگیرید شما لطف دارید که از من سؤال میکنید رهجو آزاد است و من نمیتوانم رهجویم تعیین کنم که در مرزبانی یا در جای دیگری خدمت کند و اگر کسی بخواهد در جایگاهی قرار بگیرد تکلیفش را با خودش مشخص میکند و همیشه بدانید قوانین و حرمت کنگره 60 برای حفظ کنگره نیست بلکه برای حفظ اعضا در کنگره است که اینقدر روی آن تأکید میشود و اگر فردی روی این مسیر حرکت کند دچار آفت نمیشود ما وقتی باهم هستیم و در پی هم روان شدهایم میتوانیم سختیها و مشکلاتمان را حل کنیم ولی اگر باهم نباشیم نمیتوانیم این کار را انجام دهیم.
راهنمایان و کمک راهنمایان عزیز همه ما اینجا هستیم برای انسجام خانواده تا یاد بگیریم درست زندگی کنیم. به گفته آقای مهندس بالاترین علم زندگی کردن است و ما باید قدردان این سرچشمه علم که آقای مهندس است باشیم.
هر موقع در بازی قرا ر گرفتیم از خودمان بپرسیم که اگر لطف خداوند شامل حال آقای مهندس و بعد هم شامل حال ما نمیشد ما آلان در کجا بودیم و در چه وضعیتی به سر میبردیم آیا آلان شال داشتیم، پیراهن سفید میپوشیدیم وقتی این سؤال را از خودمان بپرسیم هیچ موقع دربازی قرار نمیگیریم و هرکدام از ما در این صراط مستقیم داریم حرکت میکنیم و به جلو میرویم نباید به کار دیگران سرک بکشیم و اگر این کار را انجام بدهیم از مسیر خارج میشویم.
من به رهجویانی که همسفر دارند خیلی تأکید میکنم و شما هم همین کار را بکنید که باهم سفرانشان به کنگره بیایند و این کار برای حفظ خانواده خیلی خوب است و باید وقتیکه یک مسافر برای گرفتن گل رهایی میخواهد به تهران بیاید باید با همسفرشان همراه شود و باید در مسیر درمان اعتیاد دستشان توی دست هم باشد و اگر همسفر مسافر نتوانست در روزی که شخص میخواهد گل رهایی بگیرد همراه او بیاید باید تا هفته بعد صبر کند تا باهم سفرش برای گرفتن گل رهایی بیاید.
امروز خوشبختانه در وضعیتی هستیم که آسیستانت های شعب باهم دیگر هماهنگ و همدل میباشند و در بخش خانواده مدیریت چشمگیری دارند و ایجنت ها هم همینطور در بخش مسافرین بسیار باهم هماهنگ هستند.
بر همه ما واجب و ضروری است که به همه ایجنت های تمام شعب احترام بگذاریم تکتک ما سرباز هستیم و اگر پایمان را از سرباز بودن فراتر بگذاریم دیگر فرمان پذیر نیستیم.
در کنگره ما یک استاد راهنما داریم که خود آقای مهندس است و اگر ایشان یک نفر را به جایگاهی منصوب نمود ما باید از او پیروی کنیم و ما طبق طبقهبندی که در کنگره شده است ما باید به شخص راهنما یا ایجنت ها و یا مرزبانان احترام بگذاریم و طبق دستوری که ایشان میدهند عمل نماییم.
چند سال پیش چه کسی میتوانست برای اعتیاد قدمی بردارد و این است که سفارش میکنم به هم به خودم هم به همه عزیزان که قدر نعمتی را که خداوند به همه ما داده است را بدانیم و به دنبال بهشت جز درون خودتان نگردید اگر کنگره اصفهان در حال حاضر دارای چندین شعبه است من نباید بگوییم که این نتیجه زحمات من بوده است و همه این کارها با همین پیوند محبت و جمع ما صورت گرفته است.
اینکه من نمیتوانم زودبهزود به اصفهان بیایم این است که هم سهشنبهها و هم پنجشنبهها باید به شعبات مختلف سر بزنم و خدا میداند اگر بالاترین فشارها را هم داشته باشم وقتی به اصفهان میآیم خستگیام تمام میشود و ما همدیگر را فراموش نمیکنیم و باهم داریم زندگی میکنیم و خانواده من کنگره 60 است.
من خانوادهای دارم که از سال اول رهاییم حتی یکبار هم نشده به من تبریک نگفته باشند؛ آنها دارند زندگیشان را میکنند و ما هم در کنارشان هستیم.
امیدوارم تا روزی که نفس دارم و تا روزی که آقای مهندس اجازه بدهند در خدمت اعضای کنگره 60 باشم و اگر قدمی برمیدارم واقعاً سعی کردهام آن طوری باشد که هیچ توقعی از هیچکس نداشته باشم ولی آنقدر شماها به من لطف داشتهاید که من واقعاً شرمنده شماها میشوم و در هر جا که وضعیتی بوده شما ازنظر فکری به کمک من آمدهاید همیشه سعی نمودهام طوری عمل کنم که کسی رنجیدهخاطر نشود اما برای من قوانین و حرمت کنگره 60 از همهچیز مهمتر بوده و هست در پایان از کامران عزیز و از تمامی ایجنت ها آسیستانت ها و مرزبانان و کمک راهنمایان و همه عزیزانی که تمامی شعب اصفهان تشریف آوردهاند سپاسگزارم و به آنهایی هم که نیامدهاند سلام مرا برسانید امیدوارم که همه ما در این مسیر موفق، پیروز و سربلند بمانیم بازهم از خداوند و از آقای مهندس به خاطر تغییراتی که در من به وجود آوردند سپاسگزارم.
نگارش : مسافر حبیب
ویرایش : مسافر فرزاد
عکس : مسافر محمد