مصاحبه
با کمک راهنمای محترم مسافر مجید
که اگر
سفر اولی بیاید و خواسته داشته باشد و در مسیر کنگره قرار بگیرد، کمکم از ترس و ناامیدی
عبور خواهد کرد و به آرامشی نسبی خواهد رسید؛ بهمرورزمان و با عمل سالم میتوانیم حس خودمان را پالایش کنیم
و وقتی حس ما پالایش شد بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد.
لطفاً خودتان را معرفی کنید:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر،
آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره، تخریب بیش از 11 سال، روش درمان DST، داروی درمان OT، به مدت
14 ماه به راهنمایی آقای علی حسینی سفر کردم، رشته ورزشی شنا و والیبال و رهایی از
اعتیاد 4 سال.
شما چگونه با کنگره 60 آشنا شدید؟
در ابتدا از طریق دوستان و
آشنایان با کنگره آشنا شدم، البته حدود 2 سالی بود که کنگره را میشناختم ولی مردد
بودم که درمان اعتیاد را در کنگره شروع کنم ولی بعد که رفتار و تغییراتی را که در
دوستانی که میشناختم دیدم متوجه شدم که علاوه بر درمان اعتیاد خیلی از خصوصیات و
رفتارشان تغییر کرده حتی چهره آنها تغییر کرده بود و به همین دلیل من هم شیفته
کنگره شدم و سفرم را در کنگره آغاز کردم.
از چه زمانی سفر خودتان را شروع
کردید؟
از 91/1/28 وارد کنگره شدم البته
همانطور که گفتم من از 2 سال قبل دوستانم که به کنگره میآمدند را زیر نظر داشتم
و یک ماه بعد از رهایی دوستم وارد کنگره شدم.
فکر میکنید نسبت به قبل از
آشنایی با کنگره چه تغییراتی داشتهاید؟ آیا آشنایی با کنگره در تغییر اخلاق و
رفتار شما تأثیری داشته است؟
فکر میکنم که این موضوع را
دیگران باید در مورد من بگویند که آیا تغییری داشتهام یا نه؛ ولی این را میدانم
که هنوز کارهای زیادی باید در مورد خودم انجام دهم برای اینکه اعتیاد علاوه بر
اینکه جسمم را تخریب کرده بود بر روی صور پنهان و اخلاق و رفتارم نیز اثر منفی
گذاشته بود البته قبل از اعتیاد هم درزمینهٔ جهانبینی مشکل داشتم ولی بعد از
اعتیاد خیلی شدیدتر شد ولی میتوانم بگویم که بعد از درمانم در کنگره تا حدودی
تغییر کردهام، حتی در محل کارم احساس میکنم که دید دیگران و رفتارشان نسبت به من
تغییر کرده و برخورد خودم هم نسبت به دیگران تغییر کرده است؛ قبلاً لحن و طرز صحبت
کردن من بهویژه در محل کار همیشه با خشونت، فریاد و باخشم همراه بود و از همه
اطرافیانم توقع بیشازحد داشتم ولی حالا میبینم که در همان محل کار و با
همان افراد روابط با احترام و بامحبت بیشتری برقرارشده و فکر میکنم این دلیلی
نداشته جز اینکه رفتار من هم نسبت به آنها تغییر کرده است؛ و آقای امین هم در
مباحث جهانبینی میگویند که همهچیز دو سر دارد طوری که یکسر آن در بیرون و یکسر
دیگر آن در درون خودمان است؛ اگر ما بیرون را زمخت و خشن میبینیم قطعاً درون
خودمان زمخت و خشن است و اگر بیرون را زیبا میبینیم، دیگران را دوست داریم، محیط
را دوست داریم، قطعاً درون ما هم زیبا بوده است.
آیا به اهدافی که در کنگره برای
خودتان مشخص کرده بودید رسیدهاید؟
در ابتدا هدفم فقط ترک اعتیاد بود
ولی بعد از ورود به کنگره از همان ابتدا دریافتم که بحث، بحث درمان است و بعد هم
بالاتر از آن بحث به تعادل رسیدن است، خب سفرم را شروع کردم و در مسیر درمان قرار
گرفتم و خدمت کردن را از همان سفر اول شروع کردم و هدفم شد موفقیت در درمان؛ ولی
بعد یکجملهای از آقای مهندس شنیدم که (هر وقت شاگرد
آماده باشد صدای پای استادش را خواهد شنید) و حالا این استاد میتواند راهنمای
من باشد یا جملهای در رادیو یا تلویزیون و یا حتی جملهای در یک کتاب باشد که میتواند
من را راهنمایی کند و به من در آن مسیر کمک کند و همینطور جملهای از بزرگی شنیدم
که (سعی نکنید در دنیا موفق باشید بلکه سعی کنید در دنیا آدم باارزشی باشید) و اینها
باعث شد که هدفم فراتر از درمان رفت و خدا را شکر با توجه به بستری که فراهم است و
با توجه به استادان و پیشکسوتانی که در کنگره حضور دارند توانستم به جایگاه کمک
راهنمایی برسم ولی بازهم وقتی به درون خودم میروم میبینم که هنوز خیلی ضعیفم و
هنوز به آموزش احتیاج دارم حتی آقای مهندس هم میگویند که استادان من هم در حال
آموزش هستند و وقتی استادان و آقای مهندس هنوز در حال آموزش هستند، من خودم را در
ابتدای کار میبینم و امیدوارم که بتوانم به هدفهای بزرگتری در این زمینه برسم.
در وادی پنج آقای مهندس
راهکارهایی را برای رسیدن به آرامش مطرح میکنند؛ به نظر شما یک رهجو چگونه میتواند
در طول سفر خود این رهنمودها را عملی کرده و به یک تعادل نسبی برسد؟
اشخاص چه مصرفکننده مواد مخدر و
چه غیر مصرفکننده عمدتاً با مشکلاتی از قبیل ترس، ناامیدی و اضطراب مواجه هستند؛
ترس کمابیش در تمام موجودات هست ولی در انسان ترس معمولاً همراه با اضطراب است و
این به دلیل ساختار درونی خود ما است یعنی در طول زمان با هر کار ضد ارزشی که
انجام دادهام یک مبلغی بهحساب این ساختار واریز کردهام و قطعاً بیرون آمدن از
این ساختار به این راحتی نیست یعنی هر وقت بخواهم از ترس یا ناامیدی بیرون بیایم
به این راحتی نیست ولی خدا را شکر میکنم که با کنگره آشنا شدم که بستری را فراهم
کرد که کار را ریشهای حل میکند؛ البته کنگره الفبا را به ما یاد میدهد و این
دیگر دست خود من است که بتوانم هم بخوانم و هم بنویسم، یعنی اگر من بهعنوان یک
سفر اولی یا یک سفر دومی در مسیر تزکیه و پالایش قرار بگیرم و بهمرورزمان از ضد
ارزشها دوریکنم ساختار من عوض خواهد شد البته ما نمیتوانیم آن ساختار را بهطور
کامل نابود کنیم ولی میتوانیم جنس آن را بهمرورزمان تغییر دهیم اگر من قوانین
کنگره را یاد بگیرم و اگر ادب و احترام گذاشتن به دیگران و آداب معاشرت را درست
یاد بگیرم و فرمانبردار باشم بخصوص سفر اولی که باید حتماً فرمانبردار باشد و در
چارچوب قوانین کنگره حرکت کند که اگر سفر اولی بیاید و خواسته داشته باشد و در این
مسیر قرار بگیرد، کمکم از ترس و ناامیدی عبور خواهد کرد به آرامشی نسبی خواهد
رسید البته نباید انتظار داشت که یکشبه تمام مشکلات حل شود ولی بهمرورزمان و با
عمل سالم میتوانیم حس خودمان را پالایش کنیم و وقتی حس ما پالایش شد بسیاری از
مشکلات ما حل خواهد شد.
آیا مدتزمان سفر اول که حدود 11
ماه است، برای رسیدن به تعادل کافی است؟
ازنظر من خیر کافی نیست؛ چون خیلی
کارها باید انجام شود من خودم فکر میکنم که تعادل دارم ولی بعضی جاها واقعاً به
هم میریزم، شاید در ظاهر مشخص نباشد ولی از درون به هم میریزم همانطور که در
پیام سفر دوم هم گفته میشود که این سفر هم سخت و هم سهل است.
آقای مهندس در وادی پنج، هفت
راهکار اساسی ارائه میدهند؛ شما کدامیک را بیشتر سعی کردهاید که به کار
ببندید؟
این هفته در مورد همین دستور جلسه
آقای مهندس به پسانداز کردن خیلی تأکید کردند که متأسفانه من در این زمینه زیاد
کار نکردم ولی فکر میکنم که دو مورد از موارد ذکرشده را عملیاتی کردهام: یکی
دوری کردن از ضد ارزش و دیگری خودداری کردن و من فکر میکنم هر سفر اولی تا حدودی
این هفت پارامتر را عملی کرده تا به درمان رسیده است یعنی اول نسبت به مصرف دارو
قناعت کرده و هم صبر داشته است و از ضد ارزش که مصرف مواد بوده دوری کرده تا به
درمان رسیده است.
به نظر شما چگونه میتوان به مقام
رضا و تسلیم رسید؟
رسیدن به این مقام شاید سخت باشد
و بستگی دارد به اینکه در چه جایگاهی باشی و هدفت چه باشد؛ ما انسانها معمولاً
به چیزی که به نفع ما هست راضی میشویم و اگر به نفع ما نباشد راضی نخواهیم بود و
آن را عدالت نمیدانیم که اینهمه به دلیل جهل و نادانی و نداشتن ایمان قوی است؛
من میدانم که بدون رضایت خداوند اتفاقی نمیافتد ولی اگر مشکلی ایجاد شود بازهم
در دلم احساس لغزش میکنم و به آن چیزی که برایم مقدر شده شک و شبهه دارم؛ ولی در
جایگاه پایینتر میتوان به این جایگاه رسید، یک سفر اولی میتواند نسبت به درمانش
تسلیم قوانین و حرمتها و راهنمایش باشد. ولی در جایگاههای دیگر تسلیم بودن
یعنی اینکه هر اتفاقی برای ما بیافتد چه به نفع ما باشد و چه به ضرر ما در مقابل
قدرت مطلق تسلیم محض باشیم.
از شما تشکر میکنیم که در
این گفتگو شرکت کردید؛ در پایان اگر صحبت دیگری دارید بفرمایید:
من هم از بچههای سایت که واقعاً
زحمت میکشند تشکر میکنم و امیدوارم که خداوند به شما توفیق بدهد و تشکر میکنم
از همه افرادی که در این راه تلاش میکنند تا یک نفر بتواند به رهایی برسد و
همچنین تشکر میکنم از راهنمای خودم آقای علی حسینی که از رفتار و کردار و گفتار
ایشان بسیار آموختم؛ تشکر می کنم از آقای منصور ولی خانی کمک راهنمای عزیزم در لژیون ویلیام وایت که در این راه بسیار زحمت کشیده اند و تشکر میکنم از آقای مهندس که اگر ما امروز به رهایی و
آرامش رسیدیم همه از آموزشها و زحمات ایشان و خانواده محترمشان است و همچنین تشکر
میکنم از همسفرم که اگر حمایتهای ایشان نبود شاید امروز من اینجا نبودم و
امیدوارم که در مسیر زندگی بتوانم برای خانوادهام جبران مافات کنم.
و در پایان از خداوند میخواهم که
به من توفیق بدهد تا بتوانم در چارچوب و قوانین کنگره خدمتگزار خوبی باشم برای
کنگره 60
گفتگو نگارش: مسافر سعید