خلاصه عملکرد لژیون ویلیام وایت ( درمان سیگار )
لژیون کمک راهنما مسافر محمد
با دستور جلسه : وادی چهاردهم و تأثیر آن روی منجلسات لژیون ویلیام وایت ( درمان سیگار) :سه شنبه ها ساعت 15/30 الی 16/30 برقرار می باشد.
خلاصه سخنان استاد:
استاد فرمودند ، در این وادی سه خطابه توسط استادان آقای مهندس گفتهشده است ، 1- اضداد ، توسط سردار 2- امواج ، از عقاب سفید 3- زنجیرههای عشق ، از استاد رعد.
این خطابههای استادان آقای مهندس را بارها و بارها باید بازنگری و مطالعه کنیم ، مثلاً : اضداد یعنی تکاندهنده برای انسان،یعنی بیدار کردن من مسافر و وقتی من بیدار شدم میتوانم الفبای عاشقی را یاد بگیرم.
مثلث عشق سه ضلع دارد 1- سایهها 2- جاذبه 3- حس. سایهها ، یعنی اینکه باید یکچیزی وجود داشته باشد ، چون در وادی آمده است که عشق جسم نیست، جان هم نیست ، نه میتوانیم بگوییم جزء صور پنهان است و نه آشکار .
وادی چهاردهم در مورد عشق و محبت حرفهای زیادی دارد و ما نباید بهطور گذری از آن عبور کنیم و این وادی را با تمام وجود خودمان لمس کنیم .
پیام :
به آنچه هست، پی بردن تمنای دل میخواهد الهام،به آن شکل میدهد ،آنگاهکه تصویری گرفت ،پالایشهای مداوم،به تراوشها استحکام میبخشد.و اما این سخن ،بهگونهای دیگر،مورد کاوش ما است یعنی حس. حس،مانند قدرت مطلق است و در تمامی هستی و نیستی ،موجود و رؤیت ناپذیر،اما همنام خودش ، قابل حس است.
ما با همین تکرار منظم در لژیون میتوانیم نقطه تحمل خودمان را بالا ببریم و به تعادل برسیم و فقط ما با حضورمان در لژیون میتوانیم از تعادل لذت ببریم.
کمک راهنما مسافر محمد در ادامه فرمودند :
آقای مهندس برای درمان اعتیاد مثلث جسم و روان و جهانبینی را برای مصرفکنندگان بیان فرمودند،که جهانبینی یعنی همان تفکر و اندیشه ما هست.
عشق یعنی گذشتن از خویش،یعنی یک مسافر در هر جایگاهی قرار دارد باید از خودش بگذرد،حال چه در جایگاه ایجنت،راهنما ، مرزبان و .........باید وقت بگذارد و این میشود عشق.
تو خود میدانی که حقیقی بودن درس ندارد.عشق ورزیدن باید در درون انسان باشد.یک مصرفکننده در وجود خودش عشق هست ولی نمیتواند آن عشق و محبت خودش را انتقال دهد و باید برای عشقبازی الفبای آن را بیاموزیم.و وقتی این الفبا را یاد گرفتیم میتوانیم معنی عشق را بفهمیم.
عشق یعنی خداوند ما باید بتوانیم مثلث عشق و عقل و ایمان را کاملاً فرابگیریم تا بتوانیم آن نهر چهارم که همان خمر ( دینورفین-انکفالین-سروتئین و........) که در بدن ما هست ترشح کنند.آقای مهندس میفرمایند ما باید تمام حسهای آلوده خودمان را بیرون بریزیم تا این شهر وجودی را زلال کنیم تا بتوانیم عشق را لمس کنیم.
اگر عشق خالق نداری،عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات،تو را حاصل آید. تا به دیگران نتوانیم عشق بورزیم نمیتوانیم عاشق خداوند بشویم.عاشق را حساب با عشق است،با معشوق چه حساب دارد..
این عشق قامتها را راست میکند.وقتی یک مصرفکننده وارد کنگره میشود شانههای او افتاده و عشقی که به کنگره و درمان و راهنما و آموزش دارد باعث میشود که قامت او راست شود و حتی فکر او هم باز میشود تا بتواند بهتر زندگی کند.
این وادی در آگاهی است نه در ناآگاهی ،من مسافر باید خدمت کنم تا بتوانم به آگاهی برسم.
دروازه ورود به رحمت خداوند ورود به قلب انسانها میباشد.که باز همان خدمت کردن میباشد در هر جایگاهی.
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
کسانی که در لژیون هستند عشق و محبت میباشند و کسانی که نیستند همان ظروف تهی میباشند.
پلههای رسیدن به عشق خالق،عشق بلاعوض به مخلوق میباشد.
اگر به کسی عشق و محبت کردی منتظر عوض آن نباید باشیم،این یعنی عشق بلاعوض.
استاد در ادامه فرمودند :
کسانی که میخواهند شال کمک راهنمائی را از دستان آقای مهندس دریافت کنند باید از هماکنون در ذهن خود زمینه آن را فراهم کنند.
استاد در پایان فرمودند،خود من در لژیون از مشارکت شماها آموزش میگیرم و در آخر جلسه را به مشارکت گذاشتند.
تایپ و ویرایش : مسافر مصطفی
عکاس : مسافر اصغر
لژیون کمک راهنما مسافر علیرضا
لزیون کمک راهنما مسافر منصور
لزیون کمک راهنما مسافر رضا
تایپ و ویرایش : مسافر مصطفی