در ابتدای آشنایی من با شیشه در میان مصرفکنندگان همیشه صحبت از این بود که؛ شیشه اعتیاد ندارد و خماری هم ندارد و از جهتی شغل من بهگونهای بود که؛ نیاز به تمرکز و مقداری نیز شببیداری داشت.
وقتی برای اولین بار شیشه مصرف کردم، قدرت تمرکز و استقامتم در کار کردن برای ۱۲ ساعت زیاد شد و بعدازآن هیچ درد و خماری و بیحوصلگی نداشتم و این امر باعث شد که باور کنم که شیشه با تمام مادههای مخدر فرق میکند و یک حس اعتمادبهنفس کاذب از همان ابتدا به من داد، ولی؛ این برای من تقریباً یک سال اول بود که میانگین ۱۰ روز یکبارمصرف میکردم؛ تا اینکه زمانی رسید که کمکم وقتیکه مصرف نمیکردم، عصبی و پرخاشگر میشدم و بعد از مصرف تقریباً حالت عادی پیدا میکردم، بعد از سال دوم همیشه چه مصرف میکردم و چه مصرف نمیکردم، عصبی و پرخاشگر بودم.
چند عوارضی که در سال دوم تا سوم به وجود آمد، عبارت بود از: ۱. عرق کردن ۲. به عواقب کارهایم فکر نکردن ۳. شک و سوءظن به اطرافیان داشتن ۴. بیاعتنایی به عقاید و بیاحترامی به مذاهب
باگذشت زمان و وارد شدن در سال سوم دیگر نمیتوانستم، تمرکز کنم حواسپرتی و بههمریختگی عجیب افکار و دیدن اشیا و افرادی که وجود نداشتند، ولی بهصورت آنی (یکلحظه مثل عکس از جلوی چشم رد میشدند) وقتیکه این عوارض را دیدم، آشفتگی خود وزندگی و کار و خانواده اوج گرفت.
به دلیل مصرف شیشه و عوارض آن فکر میکردم که همه مشکلدارند. ولی من و اعتیاد من هیچ تقصیری نداریم. اولین بار از اوایل سال چهارم مصرفم تصمیم گرفتم، ترک کنم وقتیکه خوابیدم در خانه تقریباً یک روزی بیهوش بودم و فقط خوابهای آشفته میدیدم و تمام لب و دهانم تبخال شده بود، بعد از سه روز تا بلند شدم و توانستم روی پایم بایستم، رفتم و مصرف کردم، وقتیکه مصرف کردم تازه فهمیدم کی هستم و کجا هستم و دارم چهکار میکنم؟ آنجا فهمیدم؛ خماری شیشه یعنی چه؟ و اصلاً خماری یعنی چه؟ لمس کردم بدترین درد دنیا خماری است و سپس ترکهای زیادی کردم و هر بار با برگشتهایم بیشتر از قبل مصرف میکردم و ناامیدتر میشدم. به کمپ هم رفتم هر سری که برگشت میکردم عوارض شدیدتر میشدند، دیگر حافظه کوتاهمدت خوبی نداشتم، توان، تحمل و صبر خواندن یک قصه چندخطی را نداشتم، به تمام اطرافیان سوءظن داشتم و همه تا میتوانستند از من دوری میکردند و واقعاً درکی دیگر از خوب و بد در زندگی نداشتم و در اوج ناامیدی و حالا به اینجای کار رسیده بودم که شیشه درمان ندارد، شیشه قدرتش یک انگشت از خدا کمتر است و این باورهایی که در میان مصرفکنندگان حتی کلینیکهای ترک اعتیاد من رو بیشتر در باتلاق شیشه فرومیبرد تا اینکه؛ با کنگره آشنا شدم و برای اینکه پیش خانواده و وجدان خودم بگویم همه راهها را رفتم و نشد، گفتم: این راه را هم امتحان میکنم.
وارد کنگره شدم و سفرم را شروع کردم، اوایل سفر هم یک مقدار وسوسه داشتم و حرکت به جلو برایم سخت بود، ولی؛ با کمک راهنمای لژیون ۵ شعبه سلمان آقای رحمان پاکدست سفرم را شروع کردم، آنقدر زمینخورده بودم و خماری کشیده بودم و دردکشیده بودم که مسیر کنگره برایم مثل یک اتوبان چهار بانده بود، البته؛ بهشرط اجرای فرامین یا همان فرمانبرداری.
مدت ۱۰ ماه با داروی OT طول کشید و در اوج ناباوری و ناامیدی در تاریخ ۲۱ آذر ۹۷ با دستور مهندس حسین دژاکام بنیان کنگره قطع دارو کردم و حالا برای تمام کسانی که در شرایط آن روزهای من هستند یک پیامدارم، شیشه درمان دارد، ولی؛ در کنگره ۶۰ و با آموزش های کنگره و اجرای فرامین راهنما. من الان دیگر هیچ نوع عوارضی از مصرف، نه از درون و نه از بیرون جسم و نه در رفتار و نه در افکارم نیست حتی از قبل از اعتیاد، حالم و نوع نگاهم به زندگی بهتر شده است.
به قلم مسافر حامد
تایپ: مسافر احسان
ویرایش: مسافر رضا