خلاصه گزارش لژیون کمک راهنما مسافر مجید
موضوع : قضاوت و جهالت
دستور جلسه در مورد قضاوت و جهالت خداوند وقتی که انسان را آفرید قدرت اختیار به انسان داد و جوری خلق کرد که میتواند دائمادر حال قضاوت باشد می تواند مسائل را تجزیه و تحلیل کند آیاسفراول درست است آیا برنامه ام درست است آیا سیدی نوشتن درست است و میتواند در موردش حکم صادر کرد و وقتی اسم قضاوت می آید فکرمان سریع به قاضی ختم می شود ما در مورد هرمسئله نمیتوانیم قضاوت کنیم که جهالت باعث می شود موضوعی که من از آن اطلاعی ندارم در موردش قضاوت کنم.
هر رهجوی نیاز به یکسری انرژی مثبت دارد و اگر سطح انرژی بالا باشد به طرف درمان هدایت میشود و اگر سطح انرژی پایین باشد با مشکل برخورد می کنیم وقتی وارد پروسه درمان شدیم دوربین باید روی خودم متمرکز باشد نیاز ما در دل دیگران و نیاز دیگران در دل ما می باشد وقتی من در خدمت دیگران باشم خداوند هم گره از کارم باز می کند و این وعده خداوند است شخصی که در سفر اول بذر درمان را خوب و صحیح کاشت بعد از یازده ماه درمان برداشت می کند موضوعی که خیلی اهمیت داره برای لژیون نظم و انضباط و چشم گفتن است سفر اولی وقتی خودش را پیدا میکند که نظم و انضباط داشته باشد اولین نظم داشتن دفترچه درمان و لباس پوشیدن از نظر ظاهری می باشد مسائل کوچک می تواند کارهای بزرگ را رقم بزند من سفر اولی حق قضاوت در مورد بچه های لژیون را نداردم و قضاوت در درون خودم انجام می شودواز حال خوبی برخوردار نیست چون به خاطر قضاوت هایی که ناخودآگاه کرده برای آرامش و حال خوب داشتن نباید قضاوت کنیم و از قضاوت های بی مورد پرهیز کنیم حالمون خیلی خوب است در مسائل یادگیری کنجکاوی خوب است ولی در زندگی قضاوت زیرمجموعه منیت و مثلث جهالت است منیت شاخ و دم ندارد با داشتن آگاهی در برابر مشکلات فائق خواهیم آمد درموردسفردوم خودوقت رهایی دیدم راهنما حالم خیلی خوبه و این حال خوب را مدیون کنگره ۶۰ هستم و خداوند هم کمک کرد با توجه به آموزش ها بر خود دیدم در سفر دوم هزینه سفر را بدهم رهایی که داریم یک گوهر است اگر قدر گوهر را ندانم شیطان می تواند بگیرد ما در سفر دوم برای مراقبت از گوهر رهایی می آییم خصلت انسان فراموشکار است و و این در جایی خوب و در جایی بد است از دیده رود از دل برود درمان فراموشی خوبه و جایی که من درد به مصرف مواد بودهام الان در مسیر درمان قرار گرفتند یکم حالم خوب میشه یادم میره التماسهای که می کردم فراموش می کنم یکی از حقه های نفس فراموشی است وقتی در کنگره حضور داشته باشیم خیلی چیزها را می بینیم دومی ها آیینه بچه های سفر اولی هستند سفر اولی آینده را در سفر دوم می بیند ما در کنار هم جمع شدیم که به تکامل یکدیگر کمک کنیم آقای امین گفتند تکامل در جمع اتفاق می افتد.