جلسه هفتم از دوره سی و نهم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی به استادی جانشین دیده بان مسافر اصغر منصوری و نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکه گیری و تولدسومین سال رهائی کمک راهنما مسافر سعید پنجشنبه 16 آبان ماه 1398 ساعت 17 آغاز به کار کرد.جناب مهندس میفرمایند کسی که وارد معرکه میشود کسانی هستند که چیزی برای گفتن ندارند و مجبورند زور بزنند و کم نیاورند و حرفهایی میزنند که آخر و عاقبتی ندارد...............
خلاصه سخنان استاد جلسه:
خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر اجازه داد در کنار هم آموزش ببینیم همانطور که دبیر محترم فرمودند دو دستور جلسه در امروز هست یکی رابطه یادگیری و معرکه گیری و دیگر تولد سه سال رهایی کمک راهنمای محترم آقای سعید صادقی، من فکر می کنم اصلاً رابطهای بین یادگیری و معرکه گیری وجود ندارد و اینکه این را جناب مهندس میفرمایند یک سوال است، ما در تمام مورد ها با گوشت و پوست مان را تجربه کردیم و همه اینها را آموختیم و سوختیم و شاید یک معرکه گیر در آن موقع فکر کند یا به صورت مقطعی که حالش خوب است ولی در دراز مدت می فهمیم که هیچ چیزی عاید ما نشده جناب مهندس میفرمایند کسی که وارد معرکه میشود کسانی هستند که چیزی برای گفتن ندارند و مجبورند زور بزنند و کم نیاورند و حرفهایی میزنند که آخر و عاقبتی ندارد ما در نماز خودمان روزی ۵ دفعه صراط مستقیم را میخواهیم و من قسم میخورم که خداوند راه مستقیم را به ما نشان داده و صراط مستقیم همان صراطی است که حال من خوش می شود، اگر آقای مهندس میفرمایند بین یادگیری یا دانایی و معرکه گیری چه تفاوتی است؟ تفاوت آنها حال خوب است از روز الست آمدهاند که حالشان خوب شود به زمین آمدند که زندگی کنند و آرامش داشته باشند و به دنبال همین می گردند اگر حضرت رسول از مدینه تا مکه میرفتند به خاطر این بود که حالشان خوب شود، ما رفتیم و تریاک می کشیدیم می خواستیم که حالمان خوب شود و حالمان در ظاهر خوب میشد ولی بعد متوجه می شدیم که اینگونه نبود، پس ما همه این کارها را برای این میکردیم که حالمان خوب شود و شب راحت بخوابیم من الان صندلی های خالی در کنگره می بینم آیا اینها کسانی نیستند که به دنبال معرکه گیری هستند؟ در کتاب عشق در وادی دهم میگوید: آنانی که مجذوب رحمت الهی می شوند به ارتقاء می رسند و آنهایی که به دنبال سورچرانی هستند بهره ای نمی برند. تمام ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر و تمام استادان از روز الست آمدند که به ما بفهمانند اگر دنبال حال خوب هستید باید اول یاد بگیرید. من نمیدانستم که درون من مادهای است که ۲۰۰ برابر تریاک قدرت دارد. اول جلسه نگهبان محترم می گویند: از دست جهالت مان به خداوند پناه می بریم، امام رضا ع می فرمایند: انسان جاهل هیچ وقت آرامش ندارد و همیشه برای خودش دردسر درست میکند. من ۱۰ سال است که یک آرامش نسبی در خانوادهام آمده است و همه اینها مال آموزش است. یاد گرفتم که با کمترین هزینه بهترین برداشت را داشته باشم، یاد گرفتم که؛ اگر دروغ بگویم چه اتفاقی میافتد و این چاکرا ها در بدن من چه کار می کنند، اصلاً نمی دانستم شب چرا باید بخوابیم؟ فقط یک کلام شنیده بودم که خداوند شب را برای آرامش آفرید و فلسفه آن را نمی دانستم، چرا شب را خدا برای آرامش آفرید؟ چرا من باید ۵ دقیقه قبل از اذان بیدار شوم؟ چرا من نباید دروغ بگویم؟ چرا نباید تریاک بکشم؟ چرا نباید این کارها را انجام دهم؟ چرا باید در کنگره چهارده وادی بخوانم؟ و سیدیها را بنویسم و این را یاد گرفتم که؛ همه اینها به آرامش ما بستگی دارد ما آمدهایم اینجا که؛ تریاک را ترک کنیم پس این کارها برای چیست؟ وقتی خوب یاد بگیریم، میفهمیم که اینها مربوط به آرامش ماست و اجرایی نکردن این قوانین ما را از آرامش و صراط مستقیم دور میکند و ما چون این را بلد نبودیم مجبور بودیم که معرکه بگیریم.
آقا سعید موقعی که به کنگره آمدند با تجربهای که داشتم فکر نمی کردم که ایشان به درمان برسند و اینجا ماندگار شوند چون؛ نه تنها با مصرف زیاد انواع و اقسام مواد وارد کنگره شدند، بلکه منیت زیادی هم داشتند و تا چندین ماه به گونه ای نگاه میکردند که یعنی سواد من بیشتر است و بیشتر می دانم و خیلی بندهای زیادی به ایشان بود و ما یادمان می رود. معما چو حل گشت آسان شود. یک خصلت خوبی که آقا سعید داشتند این بود که هیچ گاه صندلی شان خالی نشد و بعد هر چه می گفتم: ایشان انجام می دادند فکر نمیکردم که ایشان کمک راهنما بشوند. حدود ۴ ماه واقعاً کنگره را درک کرد و تغییر کرد و تبدیل شد. دوستان هیچگاه ناامید نشوید. خداوند در قرآن میفرماید: بخواهید و من میدهم و ما در کنگره ۶۰ وقتی بعضی از این بچه ها را می بینیم از جمله آقا سعید، ایمانمان روز به روز به کنگره بیشتر میشود.
هیچ کس فکر نمی کرد که درمان شود. آقای نصر به من میگفت: این سعید سخت در مان میشود ولی؛ اگر درمان شد کمک راهنما می شود و واقعاً یک همسفر خوب هم خیلی به درمان ایشان کمک کرد ایشان در سفر ش همسفرش را بسیار اذیت کرد و امیدوارم ایشان بتوانند جبران زحماتشان را بکنند.
اعلام سفر کمک راهنما مسافر سعید:
تخریب ۲۳ سال، آخر این آنتی ایکس شیره، هروئین و قرص، مدت ۱۲ ماه و ۲ روز سفر کردم به کمک راهنمایی آقای اصغر منصوری به روش دی اس تی همراه با شربت تریاک، رهایی ۳۷ ماه و در ادامه سفر سیگار داشتم به کمک راهنمایی آقای محسن نجفی ۱۰ ماه و ۹ روز سفر کردم، رهایی از بند سیگار ۲۳ ماه، رشته ورزشی دارت و باستانی.
آرزوی کمک راهنما مسافر سعید:
آرزو می کنم هر چه زودتر کنگره جهانی شود.
آرزوی همسفر اعظم:
من آرزو می کنم خداوند عمر با عزت به آقای مهندس بدهد که چنین بستری را برای ما فراهم کردند.
خلاصه سخنان کمک راهنما مسافر سعید:
من زمانی که به کنگره آمدم قصدم دور زدن خودم و خانواده ام بود، چون من تمام راه های ترک را تجربه کرده بودم و هیچ تصوری از درمان برای خودم نداشتم و روز به روز اعتیادم بیشتر می شد با خودم گفتم: میروم کنگره و کار خودم را ادامه میدهم و می دانم که اینجا هم به کار من نمی آید، در اوایل مصرف خیلی لذت می بردم ولی در ادامه واقعاً دلم میخواست ترک کنم چون؛ همه چیزم را از دست داده بودم؛ من چهار بار سم زدایی شدم، متادون درمانی رفتم، زندان رفتم، همه راهها را رفتم حتی خون خودم را تعویض کردم و هیچ کدام به من جواب نداد، ولی آمدم کنگره و این معجزه اتفاق افتاد. کمک راهنمایم اصغر آقا همیشه می گفت: سعی و تلاش خودتان را بکنید و باقی کار را بسپارید به خدا و به یاری خدا توانستم به درمان برسم و در ادامه به کمک راهنمایی رسیدم، موقعی که گل رهایی را از آقای مهندس گرفتم فردای آن روز حدود ۳۰ ساعت بود که دیگر شربت تریاک هم نخورده بودم و باور نداشتم. کسانی که تازه وارد هستند و یا ایمان ندارند تفکر کنند و بدانند اینجا جای درمان است و این بستری است که ورود در آن برای همه امکان ندارد قدر آن را بدانند و آخر از تمام خدمتگزاران تشکر می کنم.
خلاصه سخنان کمک راهنما همسفر خانم سهیلا:
خدا را شکر میکنم که در این جشن حضور دارم به خانم اعظم تبریک میگویم در سفر دوم در خدمت ایشان بودم و در امتحان کمک راهنمایی امسال موفق نشدند انشالله در مرحله بعد با گرفتن آموزش بیشتر، بتوانند موفق به قبولی در آزمون کمک راهنمایی شوند، این روز را به آقا سعید هم تبریک میگویم.
خلاصه سخنان همسفر اعظم:
بهترین درس ها را زمانی آموختم که در سختی بودم، آموختم که صبر و خویشتن داری، عبادت است زمانی که مسافرم مصرفکننده بود، خیلی اذیت شدم ولی الان با این رهایی همه را فراموش کردم از ایشان تشکر می کنم همچنین از تمام خدمتگزاران تشکر می کنم.
نگارش : مسافر کریم و مسافر حسن
عکس : مسافر حسین
تایپ : مسافر صالح