به قلم کمک راهنما مسافر منصور ولیخانی
عقل یکی از پایه های صور پنهان
است و یکی از مهمترین مسائلی است که آغاز و پایان مشخصی ندارد و ما باید در تمام
مسیر تکاملی خود به فرمان آن یعنی فرمان عقل برسیم،عقل همانند فرماندهی است که با
درایت فرماندهی می کند هرگاه این فرمانده آسیب ببیند تمام امور مربوط به او از
تعادل خارج می شوند .
عقل
کل مانند خورشیدی است که بروی تمام موجودات و کائنات می تابد و هر کسی به اندازه
ظرفیت و اعمال خود از آن بهرمند می شود.عقل مادی نیست و همواره وجود دارد و فنا نمی
پذیرد و همواره انسان از آن بهرمند است.
مغز
در جای عقل نمی تواند جلوس کند،اجرای فرامین ها با عقل است که انسان را به سعادت می
رساند تا جای که اراده انسان را کامل می
کند تا در مقابل پدیده های نا امید کننده و مشکلات زندگی بتواند همیشه راه درست را
پیش بگیرد و نا امید نشود.
پیروی
از عقل همان شو شود است یعنی توجه به صدای درون که راه درست را به ما نشان می دهد
و برای رسیدن به فرمان عقل نیاز به تلاش و خواست قوی داریم، خداوند در آیه صد سوره
یونس می فرماید: "ویجعل الرجس علی الذین لا یعقلون"و پلیدی را برای کسانی
قرار می دهد که تعقل نمی کنند.با مراجعه به کلام الله متوجه میشویم نزدیک به سیصد
آیه در قرآن توصیه به تعقل دارد.در ابتدا باید بدانیم عقل چیست؟تا بتوانیم
فرمانبردار عقل باشیم.
عقل
در لغت به معنای باز ایستادن و منع چیزی است و کلمه عقل به این دلیل است که خواسته
های شیطانی درون انسان را به بند می کشد و این عقل است که راهگشای انسان در زندگی
است و لازمه زیستن و درست زیستن در عالم خاکی است، برای نزدیک شدن به فرمان عقل باید
ابتدا حرکت به سمت ارزش ها صورت بگیرد.
و اما
داستان تقابل عقل و نفس که همواره در آدمی وجود داشته و خواهد داشت، مگر اینکه نفس
مطمعنه انسان دست بکار شود و انسان را از دست نفس اماره برهاند و فقط در این حالت
است که فرمانروای بی چون و چرا عقل خواهد بود،خلاصه اینکه جنگ قدرت در درون انسان
از بدو آفرینش بین عقل و نفس امر کننده وجود داشته و اگر عقل پیروز شود انسان راه
سعادت خویش را خواهد یافت و اگر نفس اماره غلبه کرد انسان را به بی راهه و تباهی
خواهد کشاند و عاقبتی جز بدبختی برایش به ارمغان نخواهد آورد.
ترسم
نرسی به کعبه ای اعرابی این ره که تو میروی
به ترکستان است
و اما
نفس لوامه بالاخره بعد از ویرانی کشور وجودی دست بکار میشود و شروع به نکوهش بعد
از هر اشتباهی می نماید و سعی در برگرداندن آدمی به صراط مستقیم می نماید و باعث می
شود انسان با تلاش و حرکت به سمت اعمال ارزشی به نفس مطمعنه وصل شود و در واقع نفس
مطمعنه بیدار شود و انسان را به طرف فرمانده با عظمتی مثل عقل سوق دهد، انسان با
حکم عقل به سعادت ابدی دست خواهد یافت .
و اما
حس که اولین نیروی است که قوه عقل را به کار می اندازد و بسیار پالایش حس در این
زمینه مهم است.باید حس ها را شخم زد برای دیدن آفتاب های که مانع رسیدن به سرزمین
عقل می شود،باید بیشتر تلاش کرد، باید بیشتر از ضد ارزش ها دوری کرد، باید بیشتر
خودداری کرد، باید تلاش کرد تا آموزش ها را کاربردی نماییم. باید با مدیریت ذهن،
حس ها را بیشتر کنترل کرد باید نقشه راهی
ساده و قابل اجرا برای رسیدن به عقل ترسیم کرد، باید مسئولیت تمام پندار، گفتار و
رفتار خود را پذبرفت، باید حرکتی آهسته و پیوسته را آغاز کرد و باور داشت که نیروهای
الهی همیشه برای حمایت ما آماده اند.
برای
پرواز کردن اول باید قدم زدن را آموخت سپس راه رفتن و دویدن و در نهایت اوج گرفتن
و پرواز. تا در عبور از پله های وادی پنجم توانایی پیدا نکنیم، خبری از پرواز بر
قله عقل نیست.
باید
انرژی های سالم بیشتری دریافت کرد و توان خود را بالا برد با آموزش و خدمت و انجام
برنامه های کوچک و قابل اجرا و با کندن علف های هرزی که در سرزمین وجودمان است
بستر خود را برای فرمان عقل آماده کرد.
در پایان
باید بدانیم از فرماندهی عقل تا فرماندهی نفس اماره از نظر مکانی یک مو فاصله است
ولی از نظر زمانی هزاران سال به طول می انجامد پس آن کنیم که فرمان .
ویرایش و تایپ: مسافر مجید