میگویند: سردر مدرسه فیثاغورس نوشته بودند هر کس هندسه نداند وارد نشود. کلمه مهندس از هندسه گرفتهشده است. مهندس خیلی چیزها میسازد اما همه کارش را از روی حسابوکتاب انجام میدهد. ما هم بهعنوان انسان در زندگی خود همواره در حال ساختن هستیم. ساختن زندگی و برنامههای مربوط به آن.
وقتی یک ساختمانی درجایی فرومیریزد، مهندسان بررسی و تجربه میکنند که دلایل آنچه چیزی بوده است. مثلاً: پایههایش سست بوده یا زمینش خاک دست ریز بوده و مسائل دیگر. پس از بررسی، تلاش میکنند در ساختمانهای دیگر این اتفاق تکرار نشود؛ اما ما انسانها بارها در فکر و اندیشه وزندگی خود ساختمانهایی را میسازیم، این ساختمانها خراب میشود و دوباره میسازیم بدون اینکه به دنبال برطرف کردن نقایص خود باشیم. حتی یکبار هم به مغز ما خطور نمیکند اینهمه تخریب به بار آوردهایم کجای کار ما اشتباه بوده است. اینجاست که ما باید با یک ذهن مهندسیشده و استدلالی، نقشه کار را ترسیم کنیم و به کمک این نقشه عواملی که باعث این ناهنجاری بوده را بررسی نماییم. بعد از بررسی کامل، ساختمانی که مشکل دارد را آهسته خراب میکنیم و از نو مجدد میسازیم. بکار بردن این مطالب در تمام ساختار زندگی ما نقش دارد اما گویی ما نمیخواهیم از تجربه درس بگیریم و پیوسته به حماقتها ادامه میدهیم. اکنونکه ما پای به کنگره گذاشتهایم باید رفتهرفته ذهنمان دچار استدلال بشود و برای هر اتفاقی به دنبال دلیل و برهان باشیم. صحبتهایی که در کنگره انجام میشود، همگی صحبتهای مهندسیشده و هندسی است. اگر ما تفکر و اندیشه کردیم آنگاه خداوند دعای ما را استجابت میکند و راه را به ما نشان میدهد و مشکل ما نیز حل میگردد. امیدوار بودن کمترین فایدهاش این است که حال آدم را خوب میکند حتی اگر امید کاذب باشد. انسانی که بعد از خراب شدن ساختمانی که ساخته ناامید بشود و زانوی غم به بغل بگیرد به هیچ جایی نمیرسد. انسان باید روی داشتههایی که در حال حاضر دارد حساب کند و بداند که تجربههایش باارزش هستند، دست از ناامیدی بردارد و تلاش کند وزندگی خود را مهندسی بسازد.
لحظه دشواری برای تمام موجودات وجود دارد. به عبارتی موجودی نیست که در زندگی خود لحظه دشواری را تجربه نکرده باشد، اما مطلب مهم اینجاست که؛ لحظه دشواری در خود آن لحظه احساس نمیشود، بلکه چیزی که برای ما دشوار است، یادآوری آن دشواری است.
بهعنوانمثال: شخصی که میداند حکم اعدام آن روز دیگر اجرا میشود، لحظه دشواری او از همان روز قبل از اعدام آغازشده و این دشواری خیلی سختتر از لحظه اعدام است. خیلی وقتها ما به خاطر مشکلی که قرار است در آینده به وجود بیاید از چندین روز قبل روزگار خود و اطرافیان را تیرهوتار میکنیم، حال شاید باگذشت زمان و تا رسیدن به آن لحظه، مشکل ما حل بشود اما ما خود بجای اینکه برنامهریزی کنیم تا مشکل را حل نماییم، به پیشواز دشواری میرویم.
مثلاً: کمک راهنما از فردا به ما سه روز سقوط آزاد میدهد، اما ما از همین امروز خودمان را میبازیم و هزار بار فردا را برای خودمان تداعی میکنیم که قرار است چه بشود و حالمان ممکن است خراب بشود. البته فردا هم میآید و اتفاق زیادی جز کمی پادرد و خماری به وجود نمیآید، اما؛ یادآوری سقوط آزاد برایمان دردناکتر از خود سقوط آزاد است. پس ما باید با اندیشه و تفکر پویا و استدلالی، لحظات دشواری را بشناسیم. ما در کنگره با عمل کردن به آموزشها تبدیل به یک انسان امیدوار میشویم و امید به ما کمک میکند تا کمتر به دشواریها فکر کنیم و در دلسختیها و مشکلات برویم و از آنها نهراسیم. درواقع در کنگره 60، ما مواد را کم نمیکنیم بلکه سیستم عصبی و دستگاههای تولیدکنندۀ مواد شبه افیونی با تولید مخدرهای طبیعی، کمبود مواد مخدر را جبران مینمایند و ما فقط شرایطی را برای جسم به وجود میآوریم که جسم فرصت و توانایی داشته باشد تا خودش، خودش را بازسازی نماید.
بعضیها میگویند: که خدا چرا تریاک را خلق کرد و اگر خلق نمیکرد ما تریاکی نمیشدیم و جواب این افراد این است که خداوند آنچه میدهد برای آن نیست که حتماً باید از آن استفاده کنیم، بلکه؛ به انسان عقل داده و برای آن حدومرزی قرار دادهشده تا برای آنچه میخواهیم، انجام دهیم به دانایی و قدرت تشخیص برسیم، اما؛ در این میان نیروهای منفی با القائات منفی و دادن اطلاعات نادرست به عقل، عقل را بهاشتباه انداخته و در حاکمیت عقل دخالت میکنند، مانند مصرف مواد مخدر که توسط آن حکومت عقل بر شهر وجودی کنار رفته و حکومت افیون جایگزین میگردد.
نگارش و تایپ: مسافر حامد