خلاصه سخنان استاد:
من
آب می آورم تو آنقدر بنوش تاسیراب شوی، اما نه زیر آب. من بلندم به بلندی قله هایی
که نتوان تسخیر نمود اما تو بر بام من مسلح بیا تا عظمت را ببینی. من می رو یانم
آنقدر که زمین و آسمان را شب و ظلمت فرا گیرد اما تو از میان سبزه ها نور را بیاب
و بر بال آن بنشین و به سوی من پرواز کن تا آنچه به باورت نمی گنجند ببینی. تو میتوانی
همه آنچه که هست با نیروی عقل خویش تبدیل به بهترین کنی و به سوی نقطهای بیایی که
آغاز نموده ای.
خدا
را شکر می کنم که لیاقت حضور در این جایگاه را پیدا کردم و از راهنمای خوبم آقا
مجتبی به خاطر انتخاب من برای استادی تشکر می کنم. خدا را شکر می کنم که در این
برهه از زمان به دنیا آمدم که مسئله اعتیاد حل شده است و توانستم اعتیاد خود را در
کنگره درمان کنم.
در بدو ورود به کنگره فکر میکردم که استاد،
نگهبان و دبیر افرادی جدا از مصرف کننده ها هستند ولی وقتی آموزش گرفتم متوجه شدم
آنها هم مصرف کنندگانی بوده اند که از اعماق ظلمات با خواست و ایمان خود توانسته
اند به رهایی برسند و این جایگاه ها را لمس کنند.
تصویر روی جلد کتاب ۶۰ درجه که دریا و سبزه ها را نشان می دهد و کنار آن
بیابان و شنزار است به ما نشان میدهد که ما می توانیم مثل سبزه ها از آب و نور
خداوند استفاده کنیم و همیشه سرسبز و خرم باشیم و به سمت نور حرکت کنیم و یا مثل
شنزارها در بیابان سرگردان باشیم. آقای مهندس مطالب را طوری نوشته اند که یک مصرف
کننده بتواند آن را درک کند و مشخص می کند که چه اتفاقاتی برای شخص در زمان مصرف
افتاده و چه اتفاقاتی در سفر اول میافتد. در این کتاب مبدا و مقصد ما مشخص می شود.چهارده تصویر کتاب؛ اتفاقات سفر اول تا سفر سوم را برای
ما نمایان میکند. در ابتدای سفر، یک مسیر یخبندان است که یک ماشین مدل پایین در
حال حرکت می باشد و به ما گوشزد میکند که ما نباید به اطرافمان توجه کنیم و باید
فقط روی سفر خودمان متمرکز شویم و امیدوار باشیم تا به رهایی برسیم. در تصویر آخر
اسکی باز ها را می بینیم و انشاالله به رهایی می رسیم و آهنگ رهایی را گوش فرا می
دهیم.
نگارش و تایپ:مسافر محمود
خدا قوت به همه خدمتگزاران عزیز