خلاصه سخنان استاد:
ما برای هر کاری نیاز به ابزار
داریم که ابزار کنگره برای رسیدن به رهایی به صورت سی دی ها، نشریات و ۱۴ وادی و ۱۴ مقاله
و....آقای مهندس دژاکام دراختیار ما گذاشتند.
وادی ها یک بابی برای ما باز
می کند؛ برای روش درست زندگی کردن و انشاالله وارد سفر دوم که شدیم تازه کار ما شروع
می شود و تازه استفاده بهینه از این ابزار شروع می شود. چون مادر کنگره یاد گرفتیم
که زندگی یک سفر است؛ سفری که از یکنقطه آغاز شده و مشخص نیست تا چه زمانی ادامه داشته
باشد. پس به نفع ماست که درطول سفر کوله پشتی ما پرباشد و ابزار کامل را در اختیار
داشته باشیم. یکی از این ابزارها وادی یازدهم می باشد که سرتیتر وادی می گوید: چشمه
های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می رسند. برداشت های متفاوتی از وادی
یازدهم می توانیم داشته باشیم، وادی یازدهم راجع به انرژی پتانسیل و رودخانه و چشمه
جوشان صحبت می کند. یک رودخانه در طول حرکت فکر و ذکرش فقط سازندگی و رسیدن به بحر
و اقیانوس می باشد. در مسیر ممکن است با آدم هایی مواجه باشد که آشغال در رودخانه می
ریزند و مسیر آن را شاید منحرف کنند، اینها تمثیل مشکلات زندگی و افراد منفی هستند
که درطول سفر با آنها برخورد می کنیم. این سدها مدام از شروع سفر اول در مسیر ما قرار
می گیرند، چون یک مصرف کننده یک سرباز بسیار فعال برای نیروهای منفی می باشد و این
نیروها حاضر نیستند به راحتی سرباز خودشان را ازدست بدهند. این هست که باید حواسمان
به سفر خودمان باشد و در حاشیه قرار نگیریم.
این را بدانید که اگر شخصی بتواند
مسیر صدمتر را شنا کند این انرژی پتانسیل برای شما هم وجود دارد وشما هم می توانید
با تمرین به آن جایگاه برسید و بدانید که اگر شخصی با مصرف مواد مختلف وارد کنگره شده
و به درمان کامل رسیده است قطعا این انرژی پتانسیل در شما هم وجود دارد و شما هم می
توانید با آموزش و تمرین به جایگاه رهایی دست پیدا کنید. سفر اول اولویت درمان اعتیاد
هست و در سفر دوم خدمت صادقانه و بدون حاشیه به خودمان و به همنوع می باشد.
و اما دستور جلسه دوم:
سومین سال رهایی امیر مسعود عزیز را تبریک می گویم. حدود ده ماه هست که در قسمت مرزبانی با امیر مسعود عزیز همکاری داریم و تقریبا با خصوصیات و خلقیات همدیگر آشنا هستیم و می دانید که آقای مهندس بارها فرموده اند که مرزبانی یعنی با پای برهنه روی آتش راه رفتن،واقعا خیلی سخت هست. من خودم تا وقتی از نزدیک سختی کار مرزبانان را ندیده بودم برایم قابل باور نبود.کار سخت و درعین حال لذت بخشی می باشد. مزبانان ما اکثرا ساعت ۲ بعداظهر در شعبه حضور دارند و حتی روزهایی هم که در کنگره نیستند به صورت آنلاین در دسترس می باشند،چرا چون گرداندن یک شعبه کار بسیار جدی و سختی می باشد، این کار باید با همکاری همگانی انجام شود. امیدوارم امیر مسعود عزیز با جدیت تمام به ادامه مسیر بپردازد چون به سرعت برق و باد این زمان و فرصت تمام می شود. مسعود عزیز چند ماهی هست در قسمت تازه واردین در حال خدمت می باشد، چند وقت پیش به من گفتند از وقتی در بخش تازه واردین فعالیت می کنم اتفاقات خوبی برای من در حال افتان می باشد و من هم دقیقا دیدم که ایشان در حال عوض شدن هستند، این نشان از آن دارد که جایگاه های مختلف خدمتی چه تاثیر باور نکردنی روی ما دارد. امیدوارم که سال آینده ایشان را با شال کمک راهنمایی ببینیم؛ چون ایشان طبق وادی یازدهم پتانسیل این عمل عظیم را دارد.
سخنان
مرزبان محترم مسافر امیر مسعود:
در ابتدا خداوند رو شاکر و سپاسگزارم
که توانستم سومین سال رهاییم را ببینم و تشکر می کنم از همه کسانی که در این راه به
من کمک کردند. زمانی که من به کنگره آمدم تمام افکار و اندیشه ام بخاطر مصرف مواد مخدر
پوشیده بود و اعتقادی به درمان نداشتم و مانند
یک مرده متحرک بودم تا اینکه وارد کنگره شدم. نزدیک به دوماه به کنگره می آمدم تا بلاخره
پذیرش شدم زیرا ازدحام زیاد بود و هشت نه جلسه آمدم تا بالا خره وارد لژیون شدم و حالم
خیلی خراب بود. راهنمایم گفت: اگر می خواهی درمان شوی ملزم به سفر هستی و باید مسافر
شوی وگرنه وقتت را داری تلف می کنی، وقتی آن
شبه سقوط آزاد را گذراندم و به جلسات می آمدم با خودم می گفتم آیا می شود که من هم
مثل مرزبانان خوب شوم و بتوانم با صدای بلند حرف بزنم چون صدای من در نمی آمد، وقتی
کمی روی برنامه آمدم و میزان دارویم تنظیم شد از خدمتهای کوچک شروع کردم و تمامی جایگاههای
خدمتی را تجربه کردم تا رسیدم به سفر دوم، وقتی رهایی را گرفتم راهنمایم گفت تازه جوانه
زده ای وتازه اول شروع کارت است، باید حرکت کنی و من هم از کنگره جدا نشدم و یک دوره
دبیری و نگهبانی را گذراندم و بار اول در انتخابات مرزبانی قبول نشدم و در دوم انتخاب
شدم، در پوست خود نمی گنجیدم و در کنار آقای هویدا آموزشهایی که در سفر اوئل نگرفتم
از ایشان گرفتم. امیدوارم که مثل آقای هویدا دنور شوم و راه ایشان را بروم و امیدوارم
خداوند برکاتش را به زندگی ایشان برگرداند.
پیام نشان همبستگی و عقاب درون
برفراز قله های بلند آشیانه ساختن،
سخت و پرواز بر بالاترین نقطه ها از سطح زمین دشوار، اما بدانید که این شما هستید که
با توان خود پرواز را از میان این دشواریها قبول نموده و ادامه می دهید و این برای
ما نیز بالهایی را به ارمغان می آورد که در خود نمی دیدم و ما برای آن به تلاش خود
از هر دوسو یاری می جوئیم. کنگره آغازی نموده که پایانش در اختیار ما نیست، ادامه ایست
بی وقفه، ماندنش جاوید و نامش برای همه اندیشه های پاک اسطوره. ما همه اعضای کنگره
در کنار هم هستیم. درکل ما خشنود می باشیم؛ زیرا همانطوری که هریک از ما در جهان جسمی
ممکن بود که به یک شهر یا کشوری تعلق داشته باشیم، شاید بارها باهم بودیم و همدیگر
را نیافتیم اما اکنون در کنار هم جمع هستیم وطبق فرمان و برنامه داده شده انجام می
نمائیم. در مورد شما هرروزی آنانی که باید در زنجیره های اصلی به کمک و یاری همگان
بیایند شتابان به شما می پیوندند و این اتفاق انجام می گیرد چرا؟زیرا در تمام هستی
تک تک شما وجود دارید، برای اینکه کتاب شما عقاب سفید است و هرانسان در وجودش عقابی
دارد که خود نمی داند و یا راه دانستن را نمی داند، اگر بداند آن راه او را تعلیم می
دهد و برای پرواز آماده می گردد. حتما متوجه سخنان من می شوید؛ من عقاب بودن را تجربه
کرده ام، عقاب تیز و تند با نگاه تیز و تند، بانگاه بسیار عمیق و نافذ، شاید ندانید؛
دقیق و با تفکر عمل می نماید و در جایگاهی قرار می گیرد که بارها آنجا را بررسی می
نماید؛ آنگاه که اطمینان یافت که به همه جهت می تواند کاملا مسلط باشد آنجا قرار می
گیرد پس باید عقاب خود را بیابید و یا به عبارتی جمعی از گفته ها را درآورید که بتوانید
با آن درآموزش پرواز به بهترین جاهای ممکن سفر نمائید. کلام دربیان اثر دارد اما عمل
آن به قله می رساند اما عمل شما نشان از ابراز محبت است؛ محبت شما به یکدیگر مانند
خوشه هایی سنبل گندم که به هم فشرده اند می توان آنرا یک زنجیری به دور دایره و مثلث
قرار بدهید و این نشان همبستگی عمیق بین همه اعضای کنگره در زمین ماوراء خواهد شد.
در آخر ازهمه همکارانم در مرزبانی تشکر می کنم.
سخنان کمک راهنما همسفر
سرکار خانم ناهید:
از همه خدمتگزاران و همینطور
ایجنت دوره قبل سرکار خانم داوودی و همه اعضا ممنون و سپاسگزارم. خانم سمیرای عزیز
هم مثل همه همسفرها با دو حس منفی ترس و نا امیدی وارد کنگره شدند؛ چرا که هم همسرشون
و هم دو برادرشون مصرف کننده بودند و خانم سمیرا بعد از ورود به زندگی مشترک دوباره
پا به چرخه اعتیاد گذاشته بودند. این شد که خانم سمیرا در اوج نا امیدی بودند و اصلا
اعتقادی به درمان اعتیاد نداشتند. وقتی وارد کنگره شدند آموزشها رو خیلی خوب گرفتند
و در سفر اول هم فرمانبردار خوبی بودند، این شد که انگشت اشاره اش را از سمت دیگران
برداشت و روی خودش متمرکز شد، اشتباهات خودش رو پذیرفت و یکی از ویژگیهای بارز خانم
سمیرا پذیرفتن آن قصوراتی که انجام می دادند بود، استاد امین می فرمایند: اگر کسی بپذیرد
که اشتباه کرده و بپذیرد که مشکل دارد نیمی از مسیر را رفته است، یک جمله ای را آقای
مهندس همیشه می گویند که بهشت را به بها می دهند نه به بهانه و بهای آن حرکت کردن خانم سمیرا بود، تلاش کرد تا
به این جایگاه برسد و شرایط زندگیش راپذیرفت و مثل رودی که در مسیر خودشان سنگها و
قلوه سنگها رارد میکند تا به بحر و اقیانوس برسد؛ خانم سمیرا هم از گذرگاههای سخت عبور
کردند تا بتوانند سومین سال رهاییشان را جشن بگیرند. من باز هم به ایشان تبریک میگم،
تولدها شبیه هم هستند ولی جزئیات اونهاست که متفاوت است؛ پیامی که امروز دارد این
است که اگر تازه واردی، اگر سفر اولی امروز در کنگره حضور دارد بداند که همان طوری
که آقای امیر مسعود و خانم سمیرا امروز به این جایگاه رسیدند آنها هم میتوانند قطعا
به این جایگاه برسند؛ به شرط اینکه خواسته داشته باشند و فرمانبردار خوبی باشند و در
صراط مستقیم حرکت کنند. انشالله به فرماندهی شهر وجودی و دریافت کلید شهر وجودی نائل
بشوند، باز هم به این خانواده خدمتگزار و بزرگوار تبریک و تهنیت عرض می کنم و انشالله
در ادامه مسیر موفق باشند و بتوانند در جهت تحقق اهداف کنگره گام بردارند.
سخنان همسفر سرکار خانم
سمیرا:
مشاهده کنید که همه تاریکی ها
از بین می رود و انتخاب دیگری وجود ندارد، هنگامی که نور ایجاد می شود حتی تاریکی هم
دوام نمی آورد، آنگاه که زندگی همچون ترنمی جاری است شاد بودن آسان است، اما ارزش انسانها
زمانی آشکار می شود که در شرایطی آشفته نیز لبخند بزنند من هم در کنگره به آرامش رسیدم.
خدا را شکر می کنم که ماهم در
این جایگاه قرار گرفتیم و از آقای مهندس تشکر می کنم که این بستر را برای ما فراهم
کردند و از مسافرم تشکر می کنم که این بستر را برای ما فراهم کردند که با اعتیادشان
راهی را برای ما باز کردند که ما هم به روشنایی برسیم. ما به راحتی به این جایگاه نرسیدیم؛
هر کدام از ما سختی هایی داشتیم تا راه کنگره برای ما باز شده است، حضور ما در کنگره
اتفاقی نیست. خداوند برای هر کدام از ما به خاطر کارهایی که در گذشته انجام دادیم این
راه را باز می نماید و وقتی که انسان به آرامش می رسد طعم واقعی سختی هایی که گذرانده
را می فهمد. محل سکونت ما به کنگره خیلی نزدیک بود و من همیشه پیاده رفت و آمد می کردم
ولی قبل از آشنایی با کنگره اصلا خبر نداشتیم که چنین جایی وجود دارد و امیدوارم برای
همه این راه باز شود زیرا اگر ما خواسته داشته باشیم این راه برای ما باز می شود. تا من تغییر نکنم دنیا هم برای من تغییر نمی
کند، من همسفر؛ اگر بخواهم از جایی که هستم جاخالی بدهم قطعا نتیجه خوبی نمی گیرم و اگر فکر
کنم با جدا شدن می توانم یک زندگی بهتر را برای خودم درست کنم صددرصد در اشتباه هستم،
با فرار کردن از مشکلات نمی توانیم مشکلی را حل کنیم و باید همیشه از کمترین بهترین
را درست کنیم.
مسافر من مدتی متادون مصرف می
کردند و بخاطر آزمایشی که قرار بود انجام بدهند می گفتند اگر متادون مصرف کنم در آزمایش
نشان نمی دهد که من مصرف کننده هستم. در مدتی که متادون مصرف میکرم چون آگاهی نداشتم
فکر می کردم خیلی چیز خوبی است و خیلی خوشحال بودم و می گفتم الان که دارند متادون
مصرف می کنند خیلی راحت تر هستیم و یک دارویی می خورند و شرایط بهتر می شود .
مسافر من همیشه در منزل مصرف
می کردند چون من دوست نداشتم که بیرون از منزل مصرف کنند، به خاطر اینکه شیشه رواج پیدا کرده بود و من همیشه نگران بودم
که نکند گرفتار شیشه شوند و همیشه برای من پنهان کردن موضوع مصرف کننده بودن سخت تر
از خود مصرف کردن مواد مخدر توسط ایشان بود، ما باید این مشکل را ریشه ایی حل کنیم
تا از سر ما برداشته شود.
من فکر می کردم بسیاری از مسائلی
که برای من پیش آمده به خاطر این است که خیلی زود پدر و مادر خود را ازدست داده ام
و اما بعد دیدم که این گونه نیست، مشکلات برای همه ما وجود دارد، خوشحالم که مسافرم
در جایگاه مرزبانی هستند؛ این جایگاه خیلی ایشان را تغییر داده است و من این تغییرات
را هر روز با چشم خود مشاهده می کنم و روز
به روز بهتر می شوند.
تشکر می کنم باز هم از مسافرم که باعث شد برادرانم به کنگره بیایند، خیلی خوشحالم از اینکه برادرانم به کنگره آمدند و سفر خوبی داشتند و به رهائی رسیدند، از راهنمای خودم تشکر می کنم که راه زندگی را به من نشان دادند و واقعا هر دفعه که من را می دیدند مشکل من را زودتر از خودم می گفتند و از مرزبانان و خانم داوودی عزیز و ایجنت محترم تشکر می کنم، واقعا زحمت می کشند تا ما به آرامش برسیم.
نگارش و تایپ: مسافر رضا و مسافر حامد
عکس: مسافر احسان
تنظیم گزارش: مسافر محمود
ر
ر