خلاصه
سخنان استاد:
درابتدا
خیلی خوشحال هستم که امروز در اینجا هستم چون اینجا خانه قدیمی ماست و اینجا احساس
آرامش می کنیم ، بعضی قوانین در کائنات وجود دارند که تا جایی که فلسفه بشری اجازه
می دهد و تا جایی که ما می توانیم پیگیری کنیم این قوانین بودند و درحال حاضر جاری
هستند. درجزوات جهان بینی و صحبت های کمک راهنمایان محترم با مثال های این قوانین
آشنایی دارید؛ مثل قانون جاذبه و یک سری قوانین جهان بینی، این قوانین مشابه قوانین
قانونهای راهنمایی و رانندگی نیستند که در انگلستان به یک شکل باشد و در کشور دیگر
به شکل دیگری باشد؛ این قوانین درهرجا که تفکری وجود داشته باشد، موجودیتی و نفسی
وجود داشته باشد که بتواند درراستای حرکت کائنات حرکت کند وجود دارد. هر جا هر کس
هر عملی انجام بدهد کائنات طبق عملکرد خودش به او پاسخ می دهد. تمام زندگی و
تفکرات و درگیریهای ذهنی ما از این قوانین پیروی می کند و همه آنها چهار چوب دارند.
ما با کار کردن جهان بینی با این قوانین آشنا می شویم، شروع جهان بینی با مطالعه
جزوات جهانبینی صورت می گیرد ولی ادامه آن و کاربرد آن سالیان سال و شاید حیات های
بعدی هم ادامه داشته باشد تا ما یاد بگیریم؛ وقتی با مسئله ایی روبرو هستیم خودمان
را چگونه تحلیل کنیم و گره کارمان را به چه صورت باز کنیم. آقای مهندس بارها
فرمودند که شاید یک مسئله سی سال ذهن من را درگیر کند و به آن فکر کنم و به همین
صورت عمل کردند که یک دفعه راه حلی پیدا کردند که فوج فوج انسانها به واسطه این
راه حل نجات پیدا می کنند، سالها تفکر و خواستن نیاز دارد و این یکی از این قوانین
می باشد. می گویند: معما چون حل گشت آسان
شود، این قانون مهم را همیشه بشر نادیده گرفته است. صورت مسئله نا مشخص باعث شده
که سالها علم پزشکی و روان پزشکی و در کنار آن علت درد مند اعتیاد همه به سیاهی، بدبختی و تباهی بروند. بخاطر دقت
نکردن به همین قانون که یک شبه نمی شود مسئله به این بزرگی را حل کرد و به نتیجه
رسید آقای مهندس شاید کلیدی ترین کاری که انجام دادند و به طور عموم ما از آن
تاثیر گرفتیم همین صورت مسئله اعتیاد است؛ چرا که پایه کنگره 60 همین صورت مسئله
اعتیاد است و دلیل اصلی که ما را دور هم دیگر جمع کرد همین مسئله اعتیاد می باشد.
و اما
دستور جلسه دوم:
آقای
منصور ولیخانی از معجزات کشف صورت مسئله اعتیاد هستند و باعث افتخار ماست که از
روز های اول که در خیابان احمد آباد در بهزیستی فعالیت می کردیم و جلساتی که در
زمستان در باران و برف در پارک داشتیم ایشان هم حضور داشتند. خانواده بزرگوارشان
هم بودند و برای من قابل باور نبود و فکرش را نمی کردم که چنین فرشته ایی و چنین
ناجی خوبی بشوند به خاطر همین می گویم معجزه. شخصیتی که تحت تاثیر باورهای غلط
اعتیاد بود وارد کنگره شد و به چنین تغییری دست پیدا کرد. امروز آنقدر توانایی
هایش برای ما ثابت شده است که برای بار دوم به ایشان لژیون سپرده شده است. در
کلینیک فضای بسیار خوبی ایجاد کرده اند و همه اینها به خاطر کارنامه بسیار خوب
ایشان می باشد. تنها چیزی که گفتنش لازم و ضروری است این است که همسفر ایشان خانم
داوودی نقش بسیار مهمی در پیشرفت آقای منصور ولیخانی داشتند. شاید اگرایشان نبودند
آقا منصور به این جایگاه نمی رسیدند چون درآن زمان بیشتر بار مسئولیت زندگی بر
عهده همسفر ایشان بود و به خاطر همین فعالیت همسفرشان بسیار مقدس می باشد و به
ایشان هم خیلی تبریک می گویم که البته همسفرشان هم کارنامه بسیار درخشانی دارند.
سخنان کمک راهنمای محترم مسافر منصور:
ما مسافر یک کشتی شکسته ایم که
به ساحل رسیده ایم، رقص و پایکوبی می کنیم مردم خیال می کنند ما دیوانه ایم حق
دارند چون ندیده اند آن طوفانی که ما دیده ایم. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که
توفیق داد جشن چهاردهمین سال رهایی خودمان را بگیریم. از تک تک دوستان تشکر می کنم،
از دیده بان محترم جناب آقای حکیمی، دیده بان محترم جناب آقای منصوری و جناب سرگرد
طاهرزاده که امروز قدم رنجه فرمودند و مجلس ما را نورانی کردند خیلی خیلی تشکر می
کنم. در سال ۸۴
من به کنگره ۶۰
معرفی شدم و چقدر مسیر زیبا و خوب بود. آقای جمال کبیر رضایی ۸۰ هزار کیلومتر مسیر بین اصفهان
تا تهران را طی کردند تا من به رهایی برسم و من همان اوائل دریافتم که مسی؛ مسیر
درست و عقلانی و منطقی می باشد. نوری در کنگره وجود داشت که من را متصل به خودش
کرد. با خودم پیمان بستم تا نفس می کشم و زنده هستم در کنگره حضور داشته باشم. ما
همیشه در کنگره در حال آموزش گرفتن می باشیم به واقع خدمت به خودمان انجام می دهیم
لحظه به لحظه حضورمان برای ارتقاء و پختگی خودمان می باشد در سی دی تغییر حس آقای
مهندس فرمودند: تمامی ضد ارزش ها و افکار منفی خمر می باشد، ما در سی دی ها به
نکاتی می رسیم که روی صور پنهان ما اثر بسیار زیادی می گذارد. ما یک دنیایی درون
خودمان داریم که ابتدای این دنیا از روز الست بوده و چقدر زیبا آقای مهندس این
مسائل را برای ما مطرح می نمایند. درست است که منصور
تغییر کرد اما قطعا یک منبع نور و یک آب حیاتی وجود داشت که به من کمک کرد به نام
آقای مهندس دژاکام. این جلسات، نشریات، جزوات، کتاب ها و آموزش های کنگره بود که
باعث این تغییر شد. در زمان اعتیاد من اسیر
بودم و خودم خبر نداشتم، دورانی بود که در ظلمت و تاریکی قرار داشتم و چقدر این
آموزش های کنگره زیبا بود و صفت های مرا تغییر داد. واقعا اگر تمام عمرم را خدمت
کنم نمی توانم به اندازه ذره ای از محبت های آقای مهندس را جبران کنم. در پایان از
جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تشکر می کنم از جناب آقای حکیمی دیده
بان محترم رابط شهرستانها تشکرمی کنم. از جناب آقای منصوری دیده بان محترم تشکر می
کنم. از جناب سرگرد طاهرزاده تشکر می کنم. از راهنمای عزیزم جناب آقای جمال کبیر
رضایی تشکر می کنم. از راهنمای سفر سیگارم جناب آقای مجید اعتباریان تشکر می کنم.
از خانواده عزیزم تشکر می کنم که واقعا در این مسیر برای من بال پرواز بودند. خانم
داوودی در این مسیر بسیار به من کمک کردند قبل از اینکه من راه کنگره را پیدا کنم
خانم داوودی مسیر را یافته بودند. از دخترم تشکر می کنم که در این مسیر خیلی مرا
یاری و کمک کردند و از همه عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند کمال تشکر و سپاسگزاری
را دارم.
سخنان کمک راهنمای محترم همسفر خانم داوودی:
یارب دل ماراتو به رحمت جان ده درد همه را به صابری درمان ده این بنده نداند که چه می باید خواست داننده تویی هر آنچه دانی آن ده خداوند را بسیار بسیار سپاسگزارم که توفیق حضور در این جایگاه را پیدا کردم و در تولد چهاردهمین سالروز رهایی خودمان شرکت کنم. از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می کنم. امروز آقای کبیر رضایی من را بردند به پانزده سال پیش که اوائل آذر ماه سال۸۴ کنگره به من معرفی شد، کنگره در یک اطاق سه در چهار در بهزیستی برگزار می شد . خیلی خوشحال هستم که این مسیر ادامه دار شد. یک روز درب بهزیستی را به روی ما بستند وما در پارک روبروی بهزیستی کلاسهایمان را برگزار می کردیم. تابستان ها و زمستان های سختی را پشت سر گذاشتیم والآن اصفهان چندین شعبه دارد، با خون دل و مشقت های فراوانی همراه بود. بنده دست تک تک خدمتگزاران را می بوسم که آمدند وما رادر مسیر هدایت کردند. در حدیث خواندم دست خداوند با جماعت می باشد خداوند به من توفیق داد که در جایگاه های مختلفی آموزش ببینم، در جایگاه مرزبانی، جایگاه کمک راهنمایی، جایگاه اسیستانت و .... تمام اینها آموزش هایی بود که نیاز داشتم. همسفر بودن یعنی بال پرواز بودن؛ بالی که باید بسیار قدرتمند عمل کند.همسفز باید بداند که مسافرش نیاز به یک پرستار صبور ومهربان دارد و مهمترین سرمایه یک همسفر عشق ومحبتش می باشد. تفکر، توکل و صبر از دیگر آموزش هایی بود که در کنگره فرا گرفتم. در کنگره یاد گرفتم که چگونه نقش همسر خوب ومادر خوب را ایفا کنم. درکنگره یاد گرفتم ارتباطم با فرزندانم به چه صورت باشد، غیر از مادر بودن رفیق خوبی برای فرزندانم باشم. یاد گرفتم که باید درکنار همسرم باشم نه درمقابلش، یاد گرفتم که فقط مسافر نیست که باید مثلث جسم، روان وجهانبینی اش را به تعادل برساند. همسفر هم به این آموزش ها نیاز دارد، چون هم جسم هم روان وهم جهان بینی او هم آسیب دیده است. منصور درکنگره۱۸۰ درجه تغییر کرد و این را بگویم که اگر مسافری در کار نباشد ما هیچکاره ایم. اگر منصور کنگره را قبول نمی کرد و قدم در این راه نمی گذاشت اکنون من هم هیچ جایگاهی نداشتم. پس من آموزش های کنگره را مدیون منصور هستم واز صمیم قلبم به وجودش افتخار می کنم واز خداوند سلامتی و موفقیت برایش می طلبم. تشکر می کنم از آقای مهندس پرچمدار کنگره و خانواده محترمشان سرکار خانم آنی که راهنمای بزرگوارم هستند، در هر زمان که نیاز داشتم مرا یاری رساندند ونقش بسیار مهمی در زندگی من داشتند. تشکر می کنم از مسافرم که آرامش زندگی ام را مدیون مسافرم هستم. از تمامی ایجنت های شعب اصفهان ودستیاران دیده بان که تشریف آوردند تشکر می کنم وبرای همه آنها آرزوی موفقیت می کنم. از آقای جمال کبیر رضایی راهنمای مسافرم تشکر می کنم که برای استان اصفهان زحمت های بسیار زیادی کشیدند. از آقای اعتباریان راهنمای سیگار مسافرم تشکر می کنم واز تمامی همسفرانی که من را مورد لطف و محبت خودشان قرار دادند کمال تشکر را دارم . از آقای طاهرزاده و آقای منصوری و آقای حکیمی خیلی تشکر می کنم آقای حکیمی با نگاهشان وبا کلامشان آموزش می دهند و درنهایت از فرزندانم تشکر می کنم که خیلی در این مسیر من را همراهی کردند.
سخنان کمک راهنمای محترم همسفر خانم فاطمه:
خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیق پیدا کردم در این جشن حضور
داشته باشم. می خواهم داستانی را برایتان بگویم پانزده سال پیش دختر بچه ای دست
مادرش را گرفت و وارد کنگره شد. درذهن خودش دنیایی از مشکلات را دیده بود، رنج
اعتیاد را با گوشت وپوست واستخوان درک کرده بود، در اعتیاد متولد شده بود. تصویر
پدرش را که در دو جهان زندگی می کرد دیده بود. حال خوب و حال بد پدرش را دیده بود
وارد کنگره شد وارد دنیای دیگری، دنیایی که حرف از رهایی پدر بود حرف از احیای انسانی
بود. با شور و اشتیاق به کنگره می آمد و لحظه به لحظه احیای پدرش در این مکان
برایش مانند معجزه بود ومن امروز همان دختر بچه هستم دختر بچه دیروز که با کنگره
بزرگ شدم. امروز می خواهم مخاطبم را کنگره قرار بدهم. کنگره ۶۰؛ چقدر آرام تر شده ام در
مجاورت و همزیستی با تو دراین سالها، چقدر سعادتمندم که درکنار تو وباچراغ تو طی
مسیر می کنم، تو بهترین روزی من هستی، تو بهترین اتفاق من در این دوره از حیات
هستی. چقدر با دل من راه آمدی، به کم قانع بودم وتو بسیار به من بخشیدی. تو طعم
عشق های بزرگتری را به من چشاندی، چه کیمیا گری عجیبی داری، مرا یاد خدا می اندازی.
قوانین تو و شکل وساختارت مرا یاد قوانین و فرامین الهی می اندازد. ولی مگر می شود
مکانی اینقدر انرژی مثبت داشته باشد، مگر می شود در مکانی این همه شوق زندگی جریان
داشته باشد، این همه انرژی از کدام منبع تغذیه می شود گاهی در لحظه ورودم همه
دغدغه های زمینی به یکباره ناپدید می شود وحس می کنم روی امواج عشق شناور هستم،
گاهی دوست دارم زمان بایستد ودر آن لحظه جاودانه شوم. این همه اعجاز و انرژی در
کنگره تنها و تنها حاصل یک چیز است؛ عشق و محبت، یک انسانی عاشق شد ورسم عاشقانه
را عاقلانه تفکر نمود و امروز جماعتی در این حلقه جذب معجزه عشق شدند و چقدر شگفت
انگیز درحال تکثیر است این رسم عاشقی، سپاس گزارم که بیش از نیمی از عمرم را در
کنگره بودم در مکانی بودم که خیلی آموزش ها به من آموخت. تشکر می کنم از آقای
مهندس و خانواده محترمشان که زندگی دوباره به ما بخشیدند. تشکر می کنم از جناب
آقای حکیمی که برای من نهایت مهربانی و آرامش هستند و همیشه با کلامشان من را از
گذرگاه های سخت زندگی عبور دادند. از پدر ومادرم تشکر می کنم که همیشه کنارم بودند.
من تمام آموزش های کنگره را از پدر ومادرم یاد گرفتم. من از مادرم محبت بلاعوض و
مردم داری را آموختم، همیشه به من یاد داد که تا میتوانی گرهی باز کن، اشکی را پاک
کن، غمی را از دل بردار و ناراحتی ای را برطرف کن. از پدرم، صمیمیت و سادگی و
صداقت ویکدلی را یاد گرفتم. همیشه سعی کردم مانند ایشان صور پنهان وصور آشکارم را یکسان
کنم. از راهنمای خوبم خانم مرجان تشکر می کنم. از اسیستانت محترم تشکر می کنم. از
کسانی که امروز با مشارکت خودشان به من انرژی دادند تشکر می کنم. زندگی همیشه همه
سازهایش کوک نیست و این ما هستیم که باید حرکت کنیم واز گذرگاههای سخت زندگی عبور
کنیم.
نگارش وتایپ: مسافر حامد
عکس: مسافر احسان
سخنان زیبای تک تک عزیزان آموزش ودلنشین بود
از همه عزیزان بابت ارسال این حس خوب بسیار سپاسگزارم