برداشت من از سی دی "حفره سیاه"
از آقای مهندس دژاکام
درون و برون انسانها را بعضی از دانشمندان معاصر تقسیم بندی کرده اند به : ضمیرخوداگاه و ضمیر نا خوداگاه، این چیزیست که دانشمندان معتقددند. در صورتی که این بحث چیز دیگری است. دانش اندک انسان را از خدا دور میکند. و دانش زیاد انسان را به خدا نزدیک میکند. ما اگر خدا را در نظر بگیریم. نه از نظر و بعد مذهبی و دینی و یا عبادی، بلکه از بعد تحقیقاتی به آن بپردازیم.
وقتی ما در مورد خدا صحبت میکنیم، یعنی جهان های دیگری وجود دارد. یعنی صور پنهان انسان وجود دارد. موجودات دیگری در صور پنهان وجود دارند. مثل: فرشته ها – پری_ جن و... که اینها همه در پرتو همین مسئله میباشند. و موضوع اصلی شکافتن انسان است. برای این که بتوانیم رفع مشکلات انسان را بکنیم، یا رفع بیماری های انسان را، خیلی از بیماری ها در انسان حتی هنوز درمان ندارد. مثل : اسکیزوفرنی یا بایپلار (دو قطبی) و یا خودکشی، اعتیاد و...
برداشت من از سی دی "حفره سیاه"
از آقای مهندس دژاکام
درون و برون انسانها را بعضی از دانشمندان معاصر تقسیم بندی کرده اند.به :ضمیرخوداگاه و ضمیر نا خوداگاه، این چیزیست که دانشمندان معتقد ند. در صورتی که این بحث چیز دیگری است. دانش اندک انسان را از خدا دور میکند. و دانش زیاد انسان را به خدا نزدیک میکند. ما اگر خدا را در نظر بگیریم. نه از نظر و بعد مذهبی و دینی و یا عبادی، بلکه از بعد تحقیقاتی به آن بپردازیم.
وقتی ما در مورد خدا صحبت میکنیم، یعنی جهان های دیگری وجود دارد. یعنی صور پنهان انسان وجود دارد. موجودات دیگری در صور پنهان وجود دارند. مثل: فرشته ها – پری_ جن و... که اینها همه در پرتو همین مسئله میباشند. و موضوع اصلی شکافتن انسان است. برای این که بتوانیم رفع مشکلات انسان را بکنیم، یا رفع بیماری های انسان را، خیلی از بیماری ها در انسان حتی هنوز درمان ندارد. مثل : اسکیزوفرنی یا بایپلار (دو قطبی) و یا خودکشی، اعتیاد و...
در اینجاست که درمان را پیدا نکرده اند، و تنها دارویی به عنوان نگه دارنده تجویز کرده اند. و همان کاهش آسیب بود که تا آخر عمر به شخص میدادند. و اینها همه از دیدگاه ما برای شناخت بیشتر، زندگی بهتر، آرامش بیشتر و پیدا کردن مجهولات است.
ما در بعد فیزیک هنوز مجهولات زیادی داریم. هنوز ما نمیدانیم داخل سیاه چاله ها چه خبر است. و خیلی از حقایق خودمان در جهان که قابل لمس هستند را نمیدانیم. و در جهان خودمان مجهولات زیادی داریم. مثل اهرام ثلاثه مصر، که نمیدانیم چگونه ساخته شده است. خیلی چیز ها را ما هنوز نمیدانیم.
در ارتعاشات مختلف موجودات متعددی هستند. جهان هستی ما به چند قسمت تقسیم میشود، جامدات، مایعات، گازها، که همه به هم تبدیل میشوند.
آنچه در خواب میبینیم، ما یک شخصیتی هستیم، و در بیداری یک شخصیت دیگر. یکی در بیداری یکی در خواب، که دو شخصیت میشود.
در بیداری مثلا تریاک نمیکشیم ولی در خواب تریاک میکشیم یا مسائل دیگر. حال پاسخ منطقی ما در این مورد چیست؟
و ساده ترین جواب این است که خواب یک توهم است. و در اصل اینطور نیست. ما حداقل دو شخصیت و پیکره هستیم، یک پیکره که از ماده است مثل گوشت، پوست و استخوان و قابل لمس است. و پیکره دیگر که در خواب است و آنرا در خواب میبینیم.
مثلا شخصی در بیداری که همان پیکره ماده است، اعتیاد خود را ترک کرده، ولی در خواب میبیند که هنوز مواد مصرف میکند. که این دو شخصیت است. ظاهر و باطن. ولی وقتی میگوییم که آنها ضمیر خود آگاه و ناخود آگاه هستند آنوقت هر دو در یک شخصیت هستند. حال این ظاهر و باطن چه وقت یکی میشوند؟
وقتی که با آموزش خاص، با یک درایت خاص طبق زمان مشخص به هم نزدیک شوند، و مرزی که بین آنها میباشد کم کم برداشته شوند و مثل هم بشوند. یعنی شخصی که در روز در حالت بیداری مواد مصرف نمیکند، در خواب هم مواد مصرف نکند، یا هرکار ضد ارزشی دیگری را در نظر بگیریم، انجام ندهد.
آنوقت است که درون و برون یکی بشوند مانند دو دوست. یعنی دو پیکره از دو نوع مختلف روی هم اثر میذارند. و بایپلار (دو شخصیتی) این گونه است که وقتی که شخصیتی که در خواب است در بیداری خود را بروز میدهد، اینجاست که انسان دارای دو شخصیت می شود. البته وقتی که این دو شخصیت در حال تضاد باشند(دوقطبی).ولی اگر هر دو مثل هم باشند مانند دو دوست این همان تعادل است.اگر در حالت تضاد ، شخصیتی که در خواب هست، در بیداری باشد نمودار شود و غالب شود به شخصیت بیداری، این همان بیماری اسکیزوفرنی است.
مانباید مسئولیت خود را به خدا بدهیم. و مشکلات را ما خود برای خود بوجود آورده ایم، و خود باید آن را درستش کنیم.ما نباید نه افراطی عمل کنیم، نه تفریطی عمل کنیم. کمی هم فضا را باز بگذاریم و تعصبی عمل نکنیم.
پس بنابراین هر انسان حداقل دو پیکره دارد که کاملا با هم فاصله دارند.
ما باید وفای به عهد کنیم.اگر میدانیم هر کار ضد ارزشی بد است، پس وفای به عهد کنیم و آن کار را انجام ندهیم. یعنی آنچه میدانی به عمل در بیاوری. آنچه که در جهان های دیگر، وارد میشویم و میبینیم، مقدمه ایست در جهان دیگر مثل خواب. و این جهان و کار هایی که ما انجام میدهیم اثر گذار است. مثلا اگر در بیداری کارهای بدی انجام میدهیم،نتیجه اینکه در خواب کابوس میبینیم. ویا در بیداری اگر کارهای خوب انجام میدهیم. در خواب آرامش داریم و خواب های خوب میبینیم. و این است که اگر کارهای بد را در این جهان اصلاح نکینم، وقتی به جهان های دیگر رفتیم(بعد از مرگ) آنجا آرامش نداریم.و این در اصل یک پیش پرده است که بدانی هر کاری که در این جهان انجام میدهی در جهان دیگر چگونه هستی؟و پرونده ات چگونه است؟
برای اینکه در جهان های دیگر در آرامش باشیم، یک راه وجود دارد که در این جهان در صراط مستقیم باشیم. و برای اینکه در صراط مستقیم باشیم، فقط یک راه وجود دارد و آن اینکه تزکیه و پالایش کنیم.
این نظمی که در جهان هستی حکم فرماست، باید یکی آنرا به وجود آورده باشد و یک قدرت والایی هست که اینهارا رهبری میکند. بعضی وقتها ما از یک پرنده کوچک خوشمان می آید. ولی اگر همان پرنده در حد خیلی بزرگ باشد، موجب خوف و ترس در ما میشود. پس باید هر چیزی به اندازه خودش باشد و در جای خودش.
در زندگی بعضی مسائل باعث ایجاد مشکل و یا نابودی ما میشود. و بعضی مسائل باعث ایجاد شادی و سر زندگی و آرامش برای ما میشود.
خواسته ها و اندیشه های درون انسان، اگر در جهت پیشرفت و انجام وظایف باشد خوب است. و اگر تفکر خالی باشد بدون عمل، فایده ای ندارد. و حتی ایجاد تخریب هم میکند. همه باید سعی کنیم در صراط مستقیم حرکت کنیم.
و نتیجه اینکه انسانی که به ایمان و عشق برسد، یعنی در واقع به یک آرامش و یک آسایش میرسد. و این باعث میشود که درون و برون انسان یکی بشود. و این انسان هرگز قدمی در جهت بدی ها بر نمیدارد. و هیچ شیطانی به او نفوذ نمیکند. و یا به دام هیچ حفره ی سیاهی گرفتار نمیشود. و این انسان دیگر نمیتواند و یا نمیخواهد هیچ کار ضد ارزشی انجام دهد. و در حفره های سیاه که همانند دامی برای انسان پهن میشود، قرار نمیگیرد.
