مرتبه
تاریخ : چهارشنبه 22 خرداد 1398
یک شب نصرت رحمانی وارد کافه نادری شد و به اخوان
ثالث گفت : من همین حالا سی تومن پول احتیاج دارم . اخوان جواب داد : من
پولم کجا بود ؟ برو خدا روزی ات را جای دیگری حواله کند. نصرت رحمانی رفت و
بعد از مدتی بر گشت و بیست تومان پول و یک خودکار به اخوان داد . اخوان
گفت این پول چیه ؟....
تو که پول نداشتی . نصرت رحمانی گفت : از دم در ؛ پالتوی تو رو ورداشتم بردم پنجاه تومن فروختم . چون بیش از سی تومن لازم نداشتم ؛ بگیر ؛ این بیست تومن هم بقیه پولت ! ضمنا، این خودکار هم توی پالتوت بود
ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
آخرین مطالب