علی ربیعی، فعال اصلاحطلب و سخنگوی دولت رئیسجمهور روحانی طی یادداشتی در شماره شنبه گذشته روزنامه دولتی ایران به بهانه درگذشت یک مریض پروانهای که گفته شده به دلیل تحریم دارو فوت کرده است، نوشت:
"عصر پنجشنبه قصه
مرگ «آوا» دختر دوساله اهوازی برای اعضای شورای امنیت سازمان ملل روایت شد:
«آوا که از بیماری «ایبی» رنج میبرد یکی از کودکان پروانهای بود.
بیماران «ایبی» به این نام خوانده میشوند، چون پوستشان نظیر پروانهها
شکننده است. برای جلوگیری از عفونت، زخمهای پروانهای باید با باندهای
مخصوص پوشیده شود.»
چنین روایتی منجر به این شد که خانم کلی کرافت سفیر
امریکا در سازمان ملل تسلیتی اعتراف گونه بر زبان و چهره جاری سازد. معروف
است که پس از اشغال پاریس توسط آلمانیها در جنگ دوم جهانی، روزی یک افسر
گشتاپو به آپارتمان پیکاسو سر میزند. افسر از دیدن تابلوی گرانیکا و
«آشفتگی» و خشمی که در آن اثر دیده میشود یکه میخورد و از پیکاسو
میپرسد: «این کار شماست؟» پیکاسو پاسخ میدهد «نه، این کار شماست!» می
اندیشم آشفتگی و خشم جوانانی که همین یکی دوسال اخیر شغل خود را ازدست
داده و نه چشماندازی از سرمایهگذاری داخلی و خارجی میبینند و آنچه
میبینند اقتصاد کوچک شده تحریم است و هیچ گشایشی را متصور نیستند، تجلی
خیابانی آبان ماه نیز از همین روست."
او همچنین تصریح میکند: عدم الحاق به کنوانسیونهای مبارزه با پولشویی و اف. ای. تی. اف وضعیت تحریمی مذکور را تشدید و مضاعف خواهد کرد. یعنی اگر راهبرد تحریم شکنی را به موازات کاهش تأثیر مرگبار تحریم انتخاب نکنیم به سمت وضعیتی میرویم که هر ایرانی نه فقط از سوی تحریم گران بلکه از جانب اف. ای. تی. اف وقواعد مبارزه با پولشویی که مستظهر به پشتیبانی سازمان ملل نیز هست، میتواند در معرض یک برچسب ناروا قرار گیرد.
ربیعی در یادداشت خود نوشته است: وقتی اجماعی از اقتصاددانان و دیپلماتها از علی طیب نیا تا کرباسیان و سیف و همتی و ظریف و زنگنه و دژپسند و... اتمام حجت میکنند که عدم پیوستن به اف. ای. تی. اف هم به ایران برچسبهای جدیدی زده و هم زخمهای جدید بر تن ایران ایجاد میکند، فارغ از اینکه این دولت را بخواهیم یا نخواهیم یا چه رؤیایی برای دولت آینده در سر میپرورانیم وظیفه ملی اخلاقی و انسانی ما در شرایط ایران امروز این است که خودمان برچسبسازی نکنیم و برچسبهای ناروا را از سر ایران دور کنیم، اندیشهای برای «آواها» و بهبود زخمهای جوانان ناامید آبانی در سر داشته باشیم. [۱]
*ما به آقای ربیعی عزیز عرض میکنیم که حتما آوای کوچک و خانواده او و همه بیماران پروانهای کشورمان راضی به کرنش در برابر دشمن، تسلیم و بر زمین افتادن پرچم کشور نیستند.
و این همان چیزی است که وینستون چرچیل، نخست وزیر اسطورهای انگلیسیها هم وقت نبرد با نازیها و پیشنهاد صلح آنها، از مردمش دریافت و تحت عنوان "مقاومت" بر آن تأکید کرد. رخدادی که به نظر میرسد درسهایی بهتر از دیالوگهای پیکاسو برای ربیعی دارد!
چرچیل در پیامی به مردم انگلستان گفته بود: "ما امروز مجبوریم تنها در برابر فاشیسم مقاومت کنیم و من هیچ هدیهای جز اشک و خون ندارم که به شما تقدیم کنم. میدانم روزهای مشقتباری را میگذرانیم ولی بدانید و قاطعانه بدانید پیروزی با ملل آزاد جهان و دموکراسی است. "
راه حل مشکلات کشور ایران در مقطع فعلی هم دوگانه "سازش یا اغتشاش" که برخی آقایان پیشنهاد میکنند، نیست! بلکه "مقاومت فعال" است.
همان مقاومتی که آقای ربیعی بهتر از همه میداند علیرغم تمام مشکلات کشور اما اثر بالای تحریمها را طی ۴۱ سال گذشته به کمتر از میانگین ۳۰ درصد رساند، فقر مطلق ۶ درصدی ابتدای انقلاب را به کمتر از چند دهم درصد کشاند و توانست ایران را به اقتصاد منهای نفت برساند.
از باب کنایه نیز اگر در چند هفته آینده، چسب زخم بیماران عزیز پروانهای هم در ایران تولید شود (که دور از دسترس جوانان و دانشمندان ایرانی نیست)؛ دیگر مشخص نیست آقای ربیعی به چه بهانهای قصد یادداشتنویسی پیرامون تحریمها را دارد؟
ماجرای «جوانان ناامید آبانی»! هم تأملات زیادی را میطلبد...
اینکه دولتی که خود بایستی مدافع وضع موجود که تماماً کارنامه خود اوست، باشد؛ اما تبدیل به پرچمدار ناامیدی و سیاهنمایی از وضع موجود شده است و حتی مدیرانش نیز از بیان دستاوردها میترسند! [۲]
اینکه "فرماندهان فتنه اقتصادی" چگونه در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری از لزوم تظاهرات میلیونی علیه نظام اسلامی سخن گفتند!؟
و اینکه کلیدواژه "ناامیدی" چطور در قالب یک پروژه مشخص و بهیکباره تبدیل به بیتالغزل اظهارات اصلاحطلبان شد و حالا دولت هم بدون هیچ سند و مدرک اثباتآمیزی آنرا تکرار میکند.
از این نکته هم بگذریم که سهم آنها که "کشتند و بردند و سوختند" یا به عبارتی اراذل و اوباش در ادبیات آقای ربیعی کجاست و چرا اغتشاشات آبان ۹۸ که در اثر عدم نظارت دولت بر قیمتها و ایضا بیتدبیری دولت در عدم اجرای پیوستهای عقلانی طرح اصلاح قیمت سوخت بروز یافت؛ به محتوایی برساخته به نام "جوانان ناامید آبانی" ربط داده میشود!؟
آیا این واژهسازی قرار است تقویت کننده همان تئوری دولت باشد که در اشاره به اغتشاشات معتقد است: "حکایت همچنان باقیست"؟