چورس روستای تاریخی و گردشگری
دست در دست هم دهیم به مهر میهن خویش راکنیم آباد






ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : جمعه 12 مهر 1398
روزی شاگردی به استاد خویش گفت:استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟شاگرد گفت:بله با کمال میل.استاد گفت:پس آماده شو با هم به جایی برویم.شاگرد قبول کرد.استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند،برد.استاد گفت:....

خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.مکالمات بین کودکان به این صورت بود:
-الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی.
-نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی.
-اصلا چرا من هیچوقت نباید فرار کنم؟
و حرف هایی از این قبیل...

استاد ادامه داد:همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دست دیگری فرار کنند.انسان نیز این گونه است.او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود رو به رو شود و دائم در تلاش است از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کند و هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی دهد.تو از من خواستی یکی از مهم ترین ویزگی های انسان را برای تو بگویم و من آن را در چند کلام خلاصه میکنم:تلاش برای فرار از زندگی.



ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : پنجشنبه 11 مهر 1398

یک بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت :

- خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟
ناگاه، ابرى سیاه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت :
- چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من ؟

مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت :
- اى خداى کریم ! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم !
از جانب خداى متعال ندا آمد که :
- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و ...

مى توانم خواهش ترا بر آورده کنم، اما، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هیچ میدانى که باید فرمان دهم تا فرشتگانم ته ى اقیانوس آرام را آسفالت کنند ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود ؟ من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى ؟
مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت :
- اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم ! میشود بمن بفهمانى که زنان چرا می گریند؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست ؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟
صدایی از جانب باریتعالى آمد که : اى بنده من ! آن جاده اى را که خواسته اى، دو باندى باشد یا چهار باندى؟



ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : چهارشنبه 10 مهر 1398


ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : چهارشنبه 10 مهر 1398

زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و...

سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرید بلکه بتواند این کار خود را جبران کند.

حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.

فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن زن رفت ولی 4 تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است. پس بهتر است از شایعه سازی دست برداری.



ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی

به گزارش روابط عمومی فرمانداری چایپاره مراسم تکریم ومعارفه فرمانده انتظامی شهرستان چایپاره باحضور محمدی ایروانلو فرماندار  ؛ابراهیمی جانشین فرمانده نیروی انتظامی استان آذربایجانغربی ، اعضای شورای تامین و  مسئولین شهرستان درمجتمع فرهنگی هنری۹دی شهرستان برگزارشد.

بنابه این گزارش محمدی ایروانلو فرماندارضمن خیرمقدم حضور مهمانان استانی وباقدردانی از تلاشهای شبانه روزی عوامل نیروی انتظامی دربرقراری نظم وامنیت شهرستان گفت : نیروی انتظامی باجدیت وتلاش درتمام شرایط سخت وزمانهای مختلف به دنبال نظم وامنیت درجامعه است وبرای تحقق آن وظیفه سنگینی برعهده دارد.

دکترمحمدی درادامه گفت : امروزه در عصر جهانی شدن وعصرانقلاب ارتباطات واطلاعات امنیت واجد مولفه های متعدد وتاثیر گذار درابعاد متنوع سیاسی اقتصادی وفرهنگی است براین اساس امروزه بدون امنیت هیچ کنش سیاسی ؛ اجتماعی فرهنگی وعمرانی ودر کل برنامه توسعه پایدار در واحدهای سیاسی امکانپذیر نیست .

ایشان همچنین در ادامه بابیان اینکه امنیت داخلی کشور ایران درکنار سایر اعضای اثر گذار درامنیت کشور تابعی از نقش افرینی نیروی انتظامی است .

ایشان درادامه بااشاره به اینکه شهرستان چایپاره ازامن ترین شهرستانهای استان بوده که مرهون تلاشهای نیروی انتطامی درتامین امنیت شهرستان می باشد.

همچنین ایشان اجاره ای بودن اماکن نیروی انتظامی؛ استقرار مجدد پاسگاه جاده حمزیان؛ امنیت سدآغ چای را ازدغدغه های امنیتی شهرستان عنوان کردوخواستار حل این مسائل شدند.

ودرادامه از زحمات کاظم حقی تقدیر ومنصور احدی به عنوان فرمانده جدید نیروی انتظامی شهرستان چایپاره معرفی شد.

وزه در عصر جهانی شدن وعصرانقلاب ارتباطات واطلاعات امنیت واجد مولفه های متعدد وتاثیر گذار درابعاد متنوع سیاسی اقتصادی وفرهنگی است براین اساس امروزه بدون امنیت هیچ کنش سیاسی ؛ اجتماعی فرهنگی وعمرانی ودر کل برنامه توسعه پایدار در واحدهای سیاسی امکانپذیر نیست .

ایشان همچنین در ادامه بابیان اینکه امنیت داخلی کشور ایران درکنار سایر اعضای اثر گذار درامنیت کشور تابعی از نقش افرینی نیروی انتظامی است .

ایشان درادامه بااشاره به اینکه شهرستان چایپاره ازامن ترین شهرستانهای استان بوده که مرهون تلاشهای نیروی انتطامی درتامین امنیت شهرستان می باشد.

همچنین ایشان اجاره ای بودن اماکن نیروی انتظامی؛ استقرار مجدد پاسگاه جاده حمزیان؛ امنیت سدآغ چای را ازدغدغه های امنیتی شهرستان عنوان کردوخواستار حل این مسائل شدند.

ودرادامه از زحمات کاظم حقی تقدیر ومنصور احدی به عنوان فرمانده جدید نیروی انتظامی شهرستان چایپاره معرفی شد.



ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : دوشنبه 8 مهر 1398

.آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت

وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار



ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : یکشنبه 7 مهر 1398


ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی



ششمین نشست مشورتی دهیاران بخش مرکزی شهرستان چایپاره به ریاست دانیالی بخشدار و با حضور عطارد مدیریت آموزش و پرورش، خانم مهدیزاده معاون شبکه بهداشت و درمان و دهیاران در محل بخشداری برگزار گردید.
به گزارش روابط عمومی بخشداری مرکزی روز دوشنبه مورخه 98/07/02 ششمین نشست مشورتی دهیاران بخش مرکزی شهرستان چایپاره به ریاست دانیالی بخشدار مرکزی و با حضورمدیریت آموزش و پرورش شهرستان و معاون شبکه بهداشت و درمان شهرستان در محل سالن اجتماعات بخشداری برگزار گردید.


ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : شنبه 6 مهر 1398

مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی کرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره کرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.»

مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟»

صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.»

مشتری: ....

«قیمت طوطی وسطی چقدر است؟‌

صاحب فروشگاه: طوطی وسطی ۱۰۰۰ دلار است. برای اینکه این طوطی توانایی نوشتن مقاله ای که در هر مسابقه ای پیروز شود را دارد.»

و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسید و صاحب فروشگاه گفت: «‌ ۴۰۰۰ دلار.»  مشتری: «این طوطی چه کاری می تواند انجام دهد؟»

صاحب فروشگاه جواب داد:‌ «صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر صدا می زنند.»


با عرض شرمندگی این داستان تکراری بود، یک داستانک دیگر:


کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.»

رئیس پاسخ می دهد: «خودم می‌دانم، اما ماه گذشته که 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی.»

کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش کنم


ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : جمعه 5 مهر 1398

روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از  آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت  و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم." 


سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری   ناراحت کننده است."

سقراط پرسید:....

"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"

مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود."

سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"

مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم."


سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است



ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : پنجشنبه 4 مهر 1398

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.


کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: ...

 اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.


دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.



ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : چهارشنبه 3 مهر 1398
http://ths.parsijoo.ir/ImageThumbnail?id=aHR0cDovL3V1cGxvYWQuaXIvZmlsZXMvMmltb19waG90b18yMDE2LTExLTA2XzIyLTMxLTQzLmpwZy8=&image-core=cGFyc2lqb29pbWFnZXNlcnZlcg==60cGFyc2lqb29pbWFnZXNlcnZpY2U=18

ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : سه شنبه 2 مهر 1398

اسمش علی بود .جانباز شیمیایی 8 سال دفاع مقدس .

 دیروز مراسم سومین روزشهادت او را برگزار کردند.

26 سال قبل من و علی در مدرسه ابتدایی علوی درس می خواندیم.
شیطان بودیم و شلوغ . گاهی اوقات برای در آوردن لج ناظم
مدرسه موقع نماز  بدون مسح پا وضو می گرفتیم.
سه سال قبل که  دانش آموختگان سال های قبل  دورهم جمع شده بودند، علی باز هم بدون مسح پا وضوگرفت . پاهای سردار شهید آذری قبل از خودش وارد بهشت شده بودند


ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی

به گزارش روابط عمومی فرمانداری چایپاره سومین جلسه انجمن کتابخانه های شهرستان چایپاره به ریاست محمدی ایروانلو فرماندار واعضای انجمن به منظور بررسی ورفع مشکلات حوزه کتابخانه ای شهرستان در محل کتابخانه عمومی شهید مفتح برگزار شد.

بنا به این گزارش محمدی ایروانلو فرماندار ضمن تقدیر از فعالیت های انجمن در راستای فرهنگ کتابخوانی گفت ؛ ترویج ونهادینه کردن فرهنگ کتابخوانی در بین آحاد مردم؛باید در اولویت اهداف انجمن باشد.

دکتر محمدی درادامه با اشاره به نقش کتابخوانه های عمومی به عنوان رکن اصلی فرهنگ جامعه ؛ گفت با کاهش موانع و مشکلات می توان در راستای دستیابی به اهداف کتابخانه های عمومی و ارتقاء سرانه مطالعه شهروندان به عنوان ابزاری قدرتمند بهره  برد.

از جمله مباحث مطرح شده در این جلسه

ترویج فرهنگ کتاب و کتاب خوانی در مدارس باهمکاری آموزش وپرورش وکتابخانه های عمومی

اجرای طرح هدیه انجمن خیرین کتابخانه ساز باهمکاری اعضای انجمن کتابخانه ها وخیرین

تعیین نرخ حق عضویت کتابخانه عمومی شهید مفتح



ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی


ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی


ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : دوشنبه 1 مهر 1398


ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
مرتبه
تاریخ : دوشنبه 1 مهر 1398








ارسال توسط یوسف غیورزاده چورسی
آخرین مطالب
(تعداد کل صفحات:2)      [1]   [2]  

آرشیو مطالب
پیوند های روزانه
امکانات جانبی
blogskin

قالب وبلاگ

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات