سلام
+کی فکرشو میکرد؟
کی فکرشو میکرد از 8صبح تا 10 شب من توی یک محیط آموزشی دووم بیارم ؟
ولی شد دیگه
موندیم دانشگاه واسه جنابِ جزوه ی ویروس!
درجریانِ مصائبی که سر ایشون بر ما وارد شده هستین دیگههه...
گویا این آخرای ماجراس
یک انتهای فیلم ایرانی طور (نه از نوع فرهادی ساخت).
در ادامه حضور قنبرتون عرض کنم که
4شنبه امتحان بیوشیمی داشتیم که دادیم رفت
رفت به خاطره ها پیوست :))
قبل امتحان رفته بودیم نمازخونه ی دانشگاه داشتیم به هرچی بیوشیمی و استاد بیوشیمیه غر میزدیم جمیعن.
یهو دیدیم
استاد بیوشیمیمون بافاصله پنج قدم از ما وایستاده
توی دبیرستان که آبروم جلوی همه ی عواملِ مدرسه رفته بود ولی
قرار بود ازین آبروریزیا توی دانشگاه نداشته باشم :|
روزِ قبل امتحانم که طبیعتن باید به درس خوندن بگذره، به بازارگردی گذشت
آخه مهمونی شبِ یلدا خونه ماست
از یه مدت طولانی قبل شب چله داشتم فکر میکردم که دسر چی درست کنیم :/
اخرشم رفتیم ازین دسر حاضریا خریدیم (-هشتگ اکتیوفَمیلی)
ورود به زمستان
جشن
و
بهانه ای واسه ی شاد بودن : )
تبریکات مارو پذیرا باشید
معاشران گره از زلف یار باز کنید شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ حوالتش به لب یار دلنواز کنید
حافظِ جان