سیگار



ســـ ــیگار بهـانهـ استــ ...
برای بـ ه آتـــ ــش کشیدن ذره ذره ی التـــ ــهاب فروخفته ی درونمــ ...
لـَعنـت بـ ه این تاریــ ــکی ...
درد های آتـــ ــش گرفتهـ ی مرا فـــ ــاش میکند...!!!
همـ ه این جا خـــ ــواب اند
حتی خیـالتـــ ...
و من . . . باز عمیـــ ــق تــــر پُـــــک میزنمـــ ...
تا خــ ــآکستر کنمـ رویآهای بر بـــــآد رفــتـ ه ام را ...



 تاریک نوشت :
+کمـ پیدا کمـ رنگ و کمـ کمـ محو میشومـ از اذهانِ عمومی
+تنفر تنها واژه ای است کـ ه بـ ه فکرمـ راه دادمـ و دیگر واژه ها مرده اند در نظرمـ "لطفا چند دقیقه ای سکوت برایِ آرمششان"
+آزارِ یک موجود کـه از "من" بهتر است اشتباه است ..."روح"...
+نقاش گویا  با رنگِ بی رنگی می کشد بر دنیایمـ ... 
+متن از دوستانِ قدیمی ...
+هعـــــــــ ـی ... !!!







+ نوشته شده در 1392/05/14 ساعت 16:18 توسط مآریا |  قلمی بچکان بر تاریکی()