شنهای نقره ای


شنهای نقره ای 
آدمیان کناره آن 
سایه هایی میترسند 
و می افتند لرزان در آب 
قد می کشد 
موج های دهشتناک تا به سقف آسمان 
فرو میبرد ز خود 
نور 
باد 
مرا 
خانه ی من در زیره آب 
رویاهایم معلق در روی آب 
میگردم و چشم میبندم از همه چیز 
ساعت به وقت اینجا ساکن در لایه های زمان 




+ نوشته شده در 1392/08/23 ساعت 22:26 توسط مآریا |  نظرات()



مریمـ

خطه خونیست بر همه اشعار من 
قطره خونی می چکد از الفاظ من 
ردپایی بر همه افکاره من 
میرود آهسته آهسته بر تمامه حسه من 
یک نفر می کشد من را بر تمامه نقش ها 
ذره ذره می خورد ابعاده من
یک نفر از جنسِ شبهای سرد من 
میکشد من را به سوی قبر من 
این جدایی های بدن از روح من 
این همان است همان شیطان من 
این وجود را میفشارد تنگ می اید نفس 
من رهایم در زمین و در هوا 
این چه حالیست که نمی ازارد مرا 
قتل یک من به دست من خویش 
یک نفر پیروز است در این وارسته گاه

+نمیدونم چی گفتم فقط میدونم خودمو خالی کردم تو یه تیکه شعر همین!!!



+ نوشته شده در 1392/08/10 ساعت 21:31 توسط مآریا |  نظرات()



زمینِ مقدس (عنوان قدیمی)



دنیا 
           تَشَکُلِ انسان نمایان 
          و زمانی که در اوهام بودم

         
          با اطمینان می گفتم
          ما انسان ها 


اما حال زمانیست 


         که می پندارم و یقیین دارم 

به 

         وجود قطعی انسان نمایان 





+من مریمـ در تاریخ 21/8/2013 این نظریه را ثابت کردم و بعد از آنالیزهای مکرر اطرافیان (مجموعه ی نامتناهی) به نتیجه قطعی رسیدم!!!
+و باز من به یاد زمین مقدسم این عنوان را دوباره گذاشتم.:)


+ نوشته شده در 1392/08/5 ساعت 22:35 توسط مآریا |  نظرات()