قدیسه ی مرگ


در فضایی سیال 
دیوانه وار جنازه ات به دست من است 
در فضایی که هیچ نیست 
قانونی حکم فرما نیست 
دیوانگی را در حقت تمام کردم و تو در من مردی 
من گورت را کندم مرگ به خوردت دادم
ای حقیر پست 
خوره های من به جانت افتادند 
خوره های کوچک مغذی 
که مانند کرم در تو می لولد
بدنت از این چرکین ها 
رشد و نمو میکنند
مالیخولیایی شده ای
زیاده روی مفرط در تو نوسان میکند 
اما حال در این مکان 
قدیسگان می سرایند 
بند بند وجودت را می ربایند
 تو را مست میکنند
منع میشوی از اطراف 
سیر شده از هوا و هوس 
مسموم و مرگ آلود 
جان میکنی به دستان قدیسه ای سفید جامه و نورانی 
تو ای سیاه جامه 
روحت را به من بسپار 
من نگهبان دروازه های بهشت 
شر را قربانی ات میکنم
در سکوتی بی ادراک 
راهنمای تو ام
قدم به قدم با تو ام برای نابودی 
تاریک ترین لحظاتت




+ نوشته شده در 1392/09/17 ساعت 22:42 توسط مآریا |  ()