مرا تا به اخر همینطور کشیده اند
پایان عصب کشی جسمی من
انها با کارد و چنگال بر بالایِ کالبدِ من نشسته اند
همان آنهایی که اسم شان را نمی آورم
چه دهشتناک است
قیافه ی مغموم اشان
فشرده شده لای برگه هایِ کتاب تاریخ کتابخانه ی مجهولاتِ من
ذهن من را تکه پاره کرده اند
می خورند همه را میاشامند
من مینویسم هنوز از دیوان روانیاتِ خود
از مدرن چرتیسم هایِ خود
از پایه هایِ ارکان هیچیسم آغازین خلقت ها
تا ایمرتالیسم ابدی نابودی بشر های تابع شده
توسط گریت کینگ سایرس
مینویسم از هجوم به دایره ی
فمنیست مریسم
که هر روز حمله وارم بر خود و اندیشه هایم
من میدانم اومانیسم انسان دوستی افریننده ی فریبنده ی
چکیده شده ی انقلاب رنسانسی ها
در تاروپود سورئالیست نوشت های حکم کافکا تا خورد و گم شد
و در آخر محو شد در دنیای فراواقع گرایانه ی من
و من هنوز ندیدم و نرسیدم در این فرهنگ واژگان
به اندیشه های تازه روییده شده ی مریسم خود
و هنوز غرق در پیدای اول حروف م ر مانده ام
گویی متوقف شده اند واژه های قبل از من
و می خواهند دیوانه وار به دستان نویسندگی جوان من
امتداد خود را اغاز کنند در جهان لغات فلسفی ام
من هم بی سرانجام نشدم
در رساندن اندیشه های نو و همه منتظر اند تا از
ثغور همیشگی قرمز وار خود فرار کنند
و به سرای جدیدی نقل مکان کنند
و از حالت انجماد به حالت جامدات شکل گرفته در آیند
و باز مکررانه جمله ی هویت سازم را می گویم
"مرا تا به آخر همینطور کشیده اند"
مریمـ