کادر بندی زندگی
در گوشه ی کادر زندگی
هنوز خاک می خورمـ
نمی توانمـ برخیزمـ
و اوج بگیرمـ
نفس نفس زنان
زنده امـ
میترسمـ که در بیرون
کادر ,
پرتگاهایی وجود داشته باشد
دنیای چشمانمـ را
با دسته ی سیاه رنگ موهایمـ می پوشانمـ
حسِ خشک شدن بدنمـ
و صدایِ شکستنِ استخوان هایمـ
تنها حس در زندگی من است
گاهی به نشانه ی زنده بودن
نفسِ عمیقی از درد و رنج می کشمـ
و خود را خالی می کنمـ
از غبارهایِ تنهایی
همچنان ضرباتِ قلبمـ مرا از یاد نبرده اند
پس هستمـ با تمامـ بودن هایِ مهیب
+ نوشته شده در 1392/05/9 ساعت 18:09 توسط مآریا | قلمی بچکان بر تاریکی()