دست نوشته های بهارونه!

همینجوری یهویی:|

خسته میام خونه.از صب یونی بودم تا هشت..دقیقا12ساعته سرپام و ...

خانوم خوشگل و مهربون حدود24ساله..داره اموزش رقص میده.منم مثلا نقش داماد و ایفا میکنم ک فیلم بگیره.
انقد میخندیم...
باران میرقصه و میرقصه و منو جو میگیره و هی قاطی میکنیم و میخندیم و..

+امروز یکی از بچه ها کاملا حرصی بودش.

+به محض ورود به خونه،لاک زدم:|
خیلی دلم خواست یهویی خوو

+سه شنبه:|

+خدااا خوشل بشم شب عروسی خوب؟
لباسمم بم بیاد و خوووب باشه همه چی در کل

+هفته بعد پنج شنبه،حرم با پری،بعد مدتها^___^

+شکر خدا مرسی بابت همه چیییی

+معجزه شکرگزاری دقیقا چیه؟

+سومین75ای تو کلاسمون هم ازدواج کرد: )

+خیلی خستممم5تا نقشه واسه هفته بعد دارم هیچیم وقت ندارم:(
خدااا کمککک


[ یکشنبه 10 اسفند 1393 ] [ 08:47 ب.ظ ] [ بهار ]

[ نظرات() ]


مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات