..
یکی از اخلاقیات خیلی خیلی منفی من اینه که برخلاف آرامش رفتاری همیشگیم،وقتی رو مود بدی باشم سر کوچکترین چیزی عصبی میشم
زندایی همیشه میگه خیلی آروم و ریلکسم!دوستامم خیلی بهم میگن.اما خودم حس میکنم خیلی زود عصبی میشم!
تو فکر ترمیم خودمم.دوست دارم سال 94سال تکامل نسبی من باشه.دوست دارم رفتارایی که خیلی اذیتم میکنن و کنار بزارم.
آره94بهانه خوبیه برای بهتر شدن بهار..
الان انقد خستم..یه ساعته از دانشگاه اومدم دیگه چراغ راهرو ها هم خاموش بود و تنهایی با سیما تو تاریکی حرف میزدیم و ریسه میرفتیم و کلی دیوونه بازی و کلی خستگی....
استاد نقشمون هر لحظه نزدیکه بگه"همینجوری یوهویی ده درصد کم"
تو روحش.خیلیم حالیشه اخه
فردا قراره چتر شم خونه باران
خوارشوور بزرگش باز کلی دروغ بافته بود انقده خندیدیمظاهرا رفته جلو دوربین واستاده گفته بسه عکس نگیر داداشم اینهمه عکس چاپ نمیکنه.عکاسم گفته شما توکار من دخالت نکن خخخخخ.اینم کلی بش برخورده و داماد از همه جا بی خبر ما طفلی کلی ناراحت شده.
دوستم که شهرسازیه امروز زنگ زد کوجایی کار واجب دارم.رفتم تریا دیدم کلی برگه اورده اینارو پر کن.
فرم نظرسنجی بود انقد چرت و پرت نوشتم اون که داشت زمینو گاز میزد منم هموجور میخندیدم
میگفت دادم سوپریا پر کردن گفتم اونا چقدددد بیکار بودن.
+تو همونی که نبودن با تو یک نفس توی هر لحظه هراس منه..
سر عشق تو به مرگ خودم راضی شدم اخه این مردن رها شدنه
+اخر عروسی موقع شام همه نشسته بودن و تقریبا غذاشونو خورده بودن با باران رقصیدیم خیلی باحال بود.مثلا فیلم گرفتیم همش رفته.و همشم تقصیر من بوده.خیلی خنگول شدم خیلی
خوب شد فیلم برداره از اون اخر پرید اومد فیلم گرفتا:))
خیلیم باحال فیلم میگرفت.اون شب چقد سر اون گلای کاغذی بساط داشتیم..کل دخترای مجرد جمع بختشونو تو اون گلا میدیدن خخخ.خواهرم با کلی مراسم یکیشو داد بمن و منم مجبور شدم بدم دخی خاله بش نرسیده بودتموم شد دیه من میترشم
[ یکشنبه 17 اسفند 1393 ] [ 09:44 ب.ظ ] [ بهار ]