:)
دلم تنهایی میخواد امشب
که واسه خودم کلی خوراکی بگیرم و لم بدم جلوی تی وی و برنامه ببینم تا سال تحویل.
خونمون کلی مهمون و من یه خیارم پوست نگرفتم خیلی بی حوصلم
مامان حالش خوب نیست اصن.اما کلی مهمون جمع کرده.باران و نیما هم هستن.
نمیدونم چرا انقد دلم گرفته.سعی میکنم کل انرژی هامو جمع کنم که لحظه سال تحویل لبخند رو لبام باشه..
شاید واسه اینکه تو سفر به خیلی نتیجه ها رسیدم بوده..
شام ظاهرا ماهی شکم پره من حتی نرفتم تو آشپزخونه.حتی واسه خودمم چای نریختم.امشب بی نهایت دختر بدی هستم.
اهنگی که تازه دان کردم و هی پلی میکنم.
و برای هزارمین بار به دوستم عیدو تبریک میگم.
باهم قرار گذاشتیم هی خودمون بهم اس بدیم تا احساس تنهایی نکنیم.
ما خنگول نیستیم بخدا.فقط یه کوچولو خوشحالیم
+خیلی حرف دارم.کلی دعا دارم.
شاید امشب دوباره بنویسم.دیر رسیدم هیچکی نیست
اما من قبل نو شدن سال،به همه تبریک میگم عید94رو.و برای دوستای گل وبیم به صورت مخصوص دعای خوشی میکنم.انشاالله همتون به حاجتای دلتون برسین.
من سر تحویل سال براتون دعا میکنم.شمام منو یادتون نره.
من پر دعا و حس خوبم واسه آرزوهای خودم!
خدا؟میشه سال تحویل دیگه به آرزوهام رسونده باشیم؟و این مشکلام تموم شده باشن؟
میشه آروم باشم؟
میشه دلم نگرفته باشه؟
خدا؟دوستت دارم.خیلی خیلی زیاد.
+کنکوریا رتبه خوب،عاشقا وصال،اونایی که توراهی دارن با خوشی و سلامتی فارغ بشن..
مننن مشروط نشم.نمره های خووب اصن معدل الف
++خاطرات سفر رو تو سال جدید انشاالله خواهم نوشت.باید بمونن واسم..باید تک تک لحظه هاش ثبت شن تا زمان نتونه ببلعشون..
[ جمعه 29 اسفند 1393 ] [ 09:21 ب.ظ ] [ بهار ]