غزلخانه
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو | غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
صفحه نخست         تماس با مدیر         پست الکترونیک        RSS         ATOM

چشـــم میگوید:

نیـــست

شعـــر میگوید:

هســـــت

 

 

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه آباد

من حسرت پرواز ندارم به دل آری
در من قفسی هست كه می خواهدم آزاد

ای باد تخیل ببر آنجا غزلم را
کش مردم آزاده بگویند مریزاد

من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
آرام چه می جویی از این زاده اضداد؟

می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یك عمر عبث داد زدم بر سر بیداد

مگذار كه دندانزده غم شود ای دوست
این سیب كه نا چیده به دامان تو افتاد


محمد علی بهمنی
 





نوع مطلب : محمد علی بهمنی، 
برچسب ها : اشعار محمد علی بهمنی،
لینک های مرتبط :
جمعه 23 اردیبهشت 1390 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

انگار که از مشت قفس رستی و رفتی
یکباره به روی همه در بستی و رفتی

هر لحظه‌ی همراهی ما خاطره ای بود
اما تو به یک خاطره پیوستی و رفتی

نفرین به وفاداری‌ات ای دوست که با من
پیمان سر پیمان شکنی بستی و رفتی

چون خاطره‌ی غنچه‌ی پرپر شده در باد
در حافظه‌ی باغچه ها هستی و رفتی

جا ماندن تصویر تو در سینه‌ی من! آه!
این آینه را آه که نشکستی و رفتی

فاضل نظری





نوع مطلب : فاضل نظری، 
برچسب ها : اشعار فاضل نظری،
لینک های مرتبط :
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

می خندی و تمام لبت قند می شود
یعنی که عشق صاحب فرزند می شود

جایی که سبز چشم تو بر آسمان وزید
زیباترین بهار خداوند می شود

گل می کند طراوت البرز در دلم
وقتی تنت سپید دماوند می شود

این شعر تازه شیربهای لب تو بود
حالا لبت عروس دو لبخند می شود

*
فصل بهار ، ماه عسل زیر نور ماه
یک شب اقامت دو نفر چند می شود ؟

ناصر حامدی





نوع مطلب : ناصر حامدی-محمدرضا هاشمی زاده - جواد مزنگی، 
برچسب ها : اشعار ناصر حامدی،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

من كه آواره ترین ابرِ بهارم بی تو
شانه ای امن ندارم كه ببارم بی تو

باد می آید و دستانِ تو از من دورند
به زمین ریخته گل های انارم بی تو

خشكم و لُخت تر از آنكه كلاغان حتی
خانه ای امن بسازند كنارم بی تو

تازه این باد فقط بادِ بهار است، خودت
فكر كن آخرِ پاییز چه دارم بی تو!

كاش آواره ترین ابر بهاری بودم
تا شبی سر به بیابان بگذارم بی تو

پایم آن قدر فرو رفته كه با تیشه مگر
پا از این باغچه بیرون بگذارم بی تو

پانته آ صفایی





نوع مطلب : پانته‌آ صفایی بروجنی - اعظم سعادتمند ، 
برچسب ها : اشعار پانته آ صفایی،
لینک های مرتبط :
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 


به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلاً قند لازم نیست
 
همیشه دوستت دارم - به جان مادرم - اما
تو از بس ساده ای،خوش باوری،سوگند لازم نیست
 
به لطف طعم لب های تو شیرین می شود شعرم
غزل را با عسل می آورم ، هرچند لازم نیست
 
"به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را"
عزیزم ، بس کن ، از این بیشتر ترفند لازم نیست
 
فدای آن کمان های به هم پیوسته ات ، هر یک -
جدا دخل مرا می آورد ، پیوند لازم نیست
 
بهمن صباغ زاده





نوع مطلب : امید صباغ نو ـ بهمن صباغزاده - ابراهیم بوالحسنی، 
برچسب ها : اشعار بهمن صباغ زاده،
لینک های مرتبط :
شنبه 14 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 


تا خدا نام تو را برد غزل زیبا شد
 نوبت صبح رسید و شب من فردا شد
 
قطره ای بود دلم خسته و مردابی و گنگ
 از نفسهای مسیحایی تو دریا شد
 
آنقدر سبز وزیدی که در آغاز بهار
 پنجمین فصل خدا روی زمین پیدا شد
 
ای دلیل همه ی چلچله ها ! آبی من!
 آمدی و گل سرخ غزلم معنا شد
 
نام تو باعث روییدن گلهای بهار
 چشم تو نقطه ی پایان شب یلدا شد
 
رضا قریشی نژاد





نوع مطلب : مهدی عابدی ـ رضا قریشی نژاد - اصغر اکبری، 
برچسب ها : اشعار رضا قریشی نژاد،
لینک های مرتبط :
شنبه 14 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

تاج از فرق فلك برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن

در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن

شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاك و اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلك
بال در بال كبوتر داشتن

حشمت و جاه سلیمان یافتن
شوكت و فر سكندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملك هستی را مسخر داشتن

بر تو ارزانی كه ما را خوشتر است
لذّت یك لحظه مادر داشتن

فریدون مشیری





نوع مطلب : فریدون مشیری، 
برچسب ها : اشعار فریدون مشیری،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

غزلم دره‌ای از نسترن و شب‌بو هاست
مرتع درمنه‌ها، دهکده‌ی آهوهاست

این طرف کوچه‌ی بن‌بست نگاه آبی‌ها
آن طرف کوچه‌ی پیوند کمان ابروهاست
 
این خیابان بلندی که به پایین رفته
مال گیسوی به هم ریخته‌ی هندوهاست

غزلم گردش کاشی‌ست در اسلیمی‌ها
غزلم تابش خورشید بر اسکیموهاست
 
باد می‌آید و انجیر مقدس مست از
روسری‌های به رقص آمده در هوهو هاست

هرچه که بر سر من رفته از این قافیه‌ها
از به رقص آمدن باد، میان موهاست
 
تلخ مردن وسط هاله‌ای از ابر و عسل
سرنوشت همه‌ی هسته‌ی زردآلوهاست

کار سختی است ـ ببخشید - ولی می‌گویم ...
اینکه... بوسیدنتان... دغدغه‌ی... کم روهاست

حامد عسگری





نوع مطلب : حامد عسکری، 
برچسب ها : اشعار حامد عسگری،
لینک های مرتبط :
سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

پاییز کشید آهی، در مزرعه بلوا شد
موهات بهم خوردند، کم کم گره ها واشد

چشمت به من افتاد و از چشم تو افتادم
تو رفتی و بین من با آینه دعوا شد

من ضرب شدم در غم،تقسیم شدم بر عشق
پس جمع شدم با مرگ،چشم تو که منها شد

*

پروانه که می رقصید،از شمع نمی ترسید
آمد به هم آغوشی،باد آمد و تنها شد

رفتی و هر از گاهی پاییز کشید آهی
روزم شب یلدا شد، شب روز مبادا شد

*

هی یاد تو افتادم چشمم که به ماه افتاد
پس خیره به او ماندم ، آنقدر که فردا شد

تو پر، همه دنیا پر ، چشمان غزلها تر
هی ـ یک من بی تو ـ در، آیینه تماشا شد

خندیدم و با تردید آیینه به من خندید
یک سنگ به دستم دید ، در آینه بلوا شد ...

حسن اسحاقی





نوع مطلب : حسن اسحاقی، 
برچسب ها : اشعار حسن اسحاقی،
لینک های مرتبط :
دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

| دکلمه باصدای شاعر |

کد آهنگ

نشد یه قصری بسازم ٬ پنجره هاش آبی باشه
من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه

نشد یه جا بمونه و آخر بشه مال خودم
حتی یه بار یادش نموند ٬ ماه و روز تولدم

با همه التماس من نشد دیگه نره سفر
شعرام به جز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر

نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم
نه این که من نخوام برم ٬ نذاشت گل ها رو ببینم
 
نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم
یکی میگفت ٬ خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم

اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش
پیغام واسش فرستادم ٬ بیا بازم منو بکش

نشد که نشکنه بازم این چینی شکستنی
هیچ جای دنیا ندیدم ٬ عجب چشای روشنی

باور نکرد یه مژه اش رو به صد تا دریا نمیدم
یه تار مو خواستم نداد ٬ گفت به تو دنیا نمیدم

راست میگه هر چی اون بگه ٬ من کجا و دیوونگی
چه جور به حرفش گوش کنم ؟ اون گفت بچسب به زندگی 

خلاصه که آخر نشد ما گل سرخ رو بو کنیم
اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم

نشد یه بارم برسم یه آرزوهای محال
یه خاطره مونده برام با یه سبد میوه ی کال

نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم
گذشته کار از کارمون ٬ دیر شده به خدا قسم

نشد به موقع این کویر ٬ ابری شه بارون بگیره
نشد ٬ خودش آینه که هست ٬ بیاد و شمعدون بگیره

نشد بپاشم زیر پاش ٬ عطر گل محمدی
نشد بهم جواب بده ٬ حتی بهم بگه بدی

نشد دوست دارم بگه ٬ به من که نه به دیگری
نشد یه بارم رد نشه از روی شعرا سرسری

نشد یه کاری بکنه که بدونم دوسم داره
آتیش گرفتم و یه بار نگام نکرد بگه ٬ آره

نشد یه بار حرف بزنه نذاره پای سرنوشت
نشد یه شب نگم خدا ٬ الهی که بره بهشت

نشد شبی یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم
نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم

نشد برم ٬ نشد نره ٬ نشد بخواد ٬ نشد بیاد
نشد ولی شاید بشه ٬ واسم دعا کنید زیاد

از شما پنهون نکنم ٬ یه حرفایی بهم زده
گفته همین روزا میاد اما هنوز نیومده

قصه داره تموم میشه ٬ مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید اول خدا بعدم شما . . .

مریم حیدرزاده





نوع مطلب : مریم حیدرزاده - راحله یار - لیلا حیدری - الهام خوش دل، 
برچسب ها : اشعار مریم حیدرزاده،
لینک های مرتبط :
دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط

عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث
ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط

دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا
سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط

اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد
جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط

همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف ، حیف
خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط

وحشی بافقی





نوع مطلب : وحشی بافقی، 
برچسب ها : اشعار وحشی بافقی،
لینک های مرتبط :
جمعه 6 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

چشمانت از اصالت این قهوه چیزتر
یعنی غلیظ تر، بله! یعنی غلیظ تر

سرد است، نبض ساعتم آهسته می زند
هر لحظه حال عقربه هایم مریض تر

من رفته ام! و در کلمات تو نیستم
تو رفته رفته در کلماتم عزیزتر...

چندی ست جمله های تو را فکر می کنم
تا طعم طعنه های تو را تُند و تیزتر...؛

دیوانه نیستم! ولی این کار ساده یی‌ست
تا از کنایه های شما مستفیض تر...

ای دانه های تلخِ زمان در تو حل شده!
فنجانِ چشم های مرا هی نریز – تر

در مرگِ من، تو سرد و کفن پوش می رسی
نرم و سفید، توی لباسی تمیزتر

این نامه را به قصدِ وصیت نوشته ام:
قبر مرا برای تو قدری عریض تر...

صالح دروند





نوع مطلب : صادق فقانی ـ صالح دروند - حامد امامیه - علی محمد محمدی ، 
برچسب ها : اشعار صالح دروند،
لینک های مرتبط :
جمعه 6 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه‌ی بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

کوی تو که باغ ارم روضه‌ی خلد است
انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم

صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوه‌ی یک باغ نچیدیم ، نچیدیم

سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم

وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم

وحشی بافقی





نوع مطلب : وحشی بافقی، 
برچسب ها : اشعار وحشی بافقی،
لینک های مرتبط :
جمعه 6 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

من با کسی رازی ندارم مرد و مردانه
جز با زنی در عشق بی اندازه دیوانه
 
می بویم این دوشیزه را زیرا که هر فصلش
گل دارد و گل دارد و گل این گلستانه

دوشیزه ای که وصف او با آن همه خوبی
در روزگاری این چنین مانَد به افسانه
 
آبادی ام از اوست ور نه بی زلال او
ویرانه روحی زنده تر دارد از این خانه

در انتظار فصل خرمن ساز می مردم
بر آیش من گر نمی افشاند « او» دانه

با این همه ما را به کام خویش می خواهد
این روزگار این اشتهای مار بر شانه

*
یک روز از هم می دِرَم این پیله را آخر
با اشتیاق پر زدن با بالِ « پروانه »

محمد علی بهمنی





نوع مطلب : محمد علی بهمنی، 
برچسب ها : اشعار محمد علی بهمنی،
لینک های مرتبط :
جمعه 6 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

خطی، خبری، هلهله ای از تو ندارم
با این همه حتی گله ای از تو ندارم

آماده ویران شدنم، حیف، زمانی ست
دیگر اثر زلزله ای از تو ندارم

در دست، به جز شاخه خشکیده سرخی
در پای، به جز آبله ای از تو ندارم

عمری ست فقط شاعر چشمان تو هستم
هر چند که چشم صله ای از تو ندارم

بگذار به در گویم و دیوار بفهمد
من فاصله ای، فاصله ای از تو ندارم

هر لحظه بیایی، قدمت روی دو چشمم
در دل به خدا مسئله ای از تو ندارم

محمد سلمانی





نوع مطلب : محمد سلمانی، 
برچسب ها : اشعار محمد سلمانی،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ساز است
زیبایـی  تـو  بیش­تر از حدّ مجـاز است

هرچند که پوشیده غزل گفته ام از تو
گفتند به اصلاحیه‌ی تازه نیـــاز است

گفتند و ندیدند کـــه آتش نفســـم من
حتّی هوس بوسه‌ی تو روح گداز است

تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد
آن دکمه‌ی لامذهب تو باز که باز است

مغـرورتر از قویی در حوضچه‌ی پـارک
که دور و برش همهمه‌ی یک گله غاز است

گیسوت بلند است و گره دارد بسیار
جذابیت قصه ات از چند لحـاظ است

از زلف تو یک تار به رقص آمده در باد
چابکتر از انگشت زنی چنگ نواز است

عشق تو تصاویر بهارانه‌ی چالوس
پردلهره مانند زمستان هراز است

چون سمفونـی نابغــه ای یکسره در اوج
وقتی که نشیب است؛ زمانی که فراز است

ای کـاش کــه هر روز بیایـی و بگویم:
می خواهم عاشق بشوم باز؛ اجازه است؟!

آرش شفاعی





نوع مطلب : آرش شفاعی، 
برچسب ها : اشعار آرش شفاعی،
لینک های مرتبط :
سه شنبه 3 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت

ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت

همت سعدی به عشق میل نکردی ولی
می چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت
 
سعدی





نوع مطلب : سعدی، 
برچسب ها : اشعار سعدی،
لینک های مرتبط :
یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

تو و دریا و کران تا به کران آبی ها
من و این حوضچه‌ی کوچک مرغابی ها

تو و دریا و شب و ساحل و تب بوسه‌ی موج
من و عشق تو و یاد تو و بی تابی ها

تو و خوش رقصی مهتاب در آیینه‌ی تو
من و یک آینه و وز وز مهتابی ها

تو و آرامش و یک خواب خوش بعدازظهر
من و دلتنگی بعد از تو و بی خوابی ها

من و این شهر و قدم در قدمش خانه‌ی دوست
تو و یک نقشه و یک شهر و جهت یابی ها

که در این شهر دوتا کوچه پس از من جمع اند
حافظ و سعدی و فردوسی و فارابی ها

محمد سلمانی





نوع مطلب : محمد سلمانی، 
برچسب ها : اشعار محمد سلمانی،
لینک های مرتبط :
شنبه 31 فروردین 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

صبح یک روز سرد پائیزی روزی از روز های اول سال
بچه ها در کلاس جنگل سبز جمع بودند دور هم خوشحال

بچه ها غرق گفتگو بودند بازهم در کلاس غوغا بود
هریکی برگ کوچکی در دست! باز انگار زنگ انشاء بود

تا معلم ز گرد راه رسید گفت با چهره ای پر از خنده
باز موضوع تازه ای داریم آرزوی شما در آینده

شبنم از روی برگ گل برخواست گفت میخواهم آفتاب شوم
ذره ذره به آسمان بروم ابر باشم دوباره آب شوم

دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواند
گفت باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبز سبز خواهم ماند

غنچه هم گفت گرچه دل تنگم مثل لبخند باز خواهم شد
با نسیم بهار و بلبل باغ گرم راز و نیاز خواهم شد

جوجه گنجشک گفت میخواهم فارغ از سنگ بچه ها باشم
روی هر شاخه جیک جیک کنم در دل آسمان رها باشم

جوجه کوچک پرستو گفت: کاش با باد رهسپار شوم
تا افق های دور کوچ کنم باز پیغمبر بهار شوم

جوجه های کبوتران گفتند: کاش میشد کنار هم باشیم
توی گل دسته‌های یک گنبد روز و شب زائر حرم باشیم

زنگ تفریح را که پنجره زد، باز هم در کلاس غوغا شد
هریک از بچه ها بسویی رفت ومعلم دوباره تنها شد

با خودش زیر لب چنین میگفت: آرزوهایتان چه رنگین است
کاش روزی به کام خود برسید! بچه ها آرزوی من این ست

زنده یاد قیصرامین پور





نوع مطلب : قیصر امین‌پور، 
برچسب ها : اشعار قیصرامین پور،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 29 فروردین 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

زرد را تا سر آن کوچه تداوم دادم
تا به لب های شما حالت گندم دادم

چمدان سفر هر شبتان من بودم
که به دستان شما دست تفاهم دادم

پیش از آنی که به دریا شدنت فکر کنی
به تن روشنتان شور تلاطم دادم

بی شما خواب تبر دیده ام آنقدر زیاد
که نخشکیده به خود نسبت هیزم دادم

چشم ها بر جسد سوخته ام رقصیدند
من به چشمان شما حق تقدم دادم

"روزها فکر من این است و همه شب سخنم"
"که چرا دل به جگر گوشه ی مردم دادم"

حامد حسینخانی





نوع مطلب : حامد حسینخانی ـ مرتضی مصلح - نوید محمودی، 
برچسب ها : اشعار حامد حسینخانی،
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 28 فروردین 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد

 

 

عشق من طرح چلیپایی است تصویرش کنید
سرنوشت من معمایی است تفسیرش کنید
 
خواب آوار و دوار و دار یکجا دیده ام
عمر من آشفته رویایی است تعبیرش کنید
 
در هم آمیزید عشق و مرگ را در کاسه ای
جوهری سازید و آنگه نام تقدیرش کنید
 
دل که با صد رشته ی جادو نمی گیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید
 
عمر من در شب نشست و عشق من در مه شکست
قصه ام اینست و جز این نیست تحریرش کنید
 
این سحرگه نیست  ایمان در امان دارید ازاو
این شب است ای عاشقان صبح! تکفیرش کنید
 
کاسه ی خورشید روشن نیست این طشت لجن
جا به جا در چاه ویل شب سرازیرش کنید
 
منتظر مانید با آیینه ها در سینه ها
چونکه صبح راستین رخشید تکثیرش کنید

حسین منزوی





نوع مطلب : حسین منزوی، 
برچسب ها : اشعار حسین منزوی،
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 28 فروردین 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد


( کل صفحات : 61 )    ...   5   6   7   8   9   10   11   ...   
درباره وبلاگ

کودکان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم
من تفرجگاه ارواح پریشان خاطرم

خانه متروکم از اشباح سرگردان پر است
آسمانی در میان ابرهای عابرم

چون صدف در سینه مروارید پنهان کرده ام
در دل خود مومنم ، در چشم مردم کافرم

......

فقط دعا می کنم همانطور که
احساس می کنم فکر کنم
فقط دعا می کنم همانطور که
فکر می کنم بنویسم
فقط دعا می کنم همانطور که
می نویسم فهمیده شود

......

غزلخانه در فیسبوک:
http://www.facebook.com/ghazalkhane

کانال غزلخانه در تلگرام:
ghazalkhane_ch@


مدیر وبلاگ : محمد آل احمد
موضوعات
پیوندها
نویسندگان
نظرسنجی
غزل خانه از نگاه شما ؟







برچسبها
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
موسیقی
قطعه اول : Slow Dance
اثر : Chris Spheeris
آلبوم : Adagio
قطعه دوم : Nothing Else Matters
کاری از : گروه Apocalyptica
آلبوم : Inquisition Symphony

                    
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات