غزلخانه
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو | غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
چشـــم میگوید: نیـــست شعـــر میگوید: هســـــت
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد ویرانه نشینم من و بیت غزلم را هرگز نفروشم به دو صد خانه آباد من حسرت پرواز ندارم به دل آری در من قفسی هست كه می خواهدم آزاد ای باد تخیل ببر آنجا غزلم را کش مردم آزاده بگویند مریزاد من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد آرام چه می جویی از این زاده اضداد؟ می خواهم از این پس همه از عشق بگویم یك عمر عبث داد زدم بر سر بیداد مگذار كه دندانزده غم شود ای دوست این سیب كه نا چیده به دامان تو افتاد محمد علی بهمنی عکس از بهاره بیشه http://www.isfahanphotographers.com/pages/fa/bisheh.html نوع مطلب : محمد علی بهمنی، برچسب ها : اشعار محمد علی بهمنی، لینک های مرتبط : جمعه 23 اردیبهشت 1390 :: نویسنده : محمد آل احمد
باری ست گران که مانده بر دوشم نوع مطلب : محمدمهدی سیار - عبدالحسین انصاری - امیرعلی سلیمانی، برچسب ها : اشعار محمد مهدی سیار، لینک های مرتبط : یکشنبه 29 دی 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد این روزها که میگذرد، جور دیگرم دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم دیگر دلم برای تو پرپر نمیزند دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم دیگر خودم برای خودم شام میپزم دیگر خودم برای خودم هدیه میخرم دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس این روزها من اسم کسی را نمیبرم این روزها شبیه «رضا»های سابقم هر چند بدترم ولی از قبل بهترم من شعر مینویسم و سیگار میکشم تو دود میشوی و من از خواب میپرم رضا کیاسالار نوع مطلب : رضا کیاسالار، برچسب ها : اشعار رضا کیاسالار، لینک های مرتبط : چهارشنبه 18 دی 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست هم موقع سفر چمدانم نبود و نیست پشت سرم شب سفـــر آبــی نریخته اند یعنی که هیچ کس نگرانم نبود و نیست رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه ای است کــه هیـــچ وقت قدر دهانــــم نبود و نیست گفتند آفتاب تــو در پشت ابرهاست ابری درآسمان جهانم نبود و نیست انگار هیـــچ وقت بـــه دنیـــــــا نبوده ام درهیچ جای شهر نشانم نبود و نیست در دفتـــر همیشه نــــــوِ خاطرات ِ من چیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست قصدم نوشتن غزل است و نوشته هام حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست صادق فغانی نوع مطلب : صادق فقانی ـ صالح دروند - حامد امامیه - علی محمد محمدی ، برچسب ها : اشعار صادق فغانی، لینک های مرتبط : سه شنبه 17 دی 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان؟ دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم بود هر چه ، فقط بود سپیدی و سپیدی گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم بی معرفتی بود که هر بار زما دید غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران با برف بپوشاند تن لخت درختان در فصل خودش، شهر خودش، بود غریبه مجتبی حیدری نوع مطلب : مجتبی حیدری، برچسب ها : اشعار مجتبی حیدری، لینک های مرتبط : پنجشنبه 12 دی 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود فاضل نظری نوع مطلب : فاضل نظری، برچسب ها : اشعار فاضل نظری، لینک های مرتبط : دوشنبه 9 دی 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام نوع مطلب : شعر بی نشان، برچسب ها : اشعار تنهایی، لینک های مرتبط : یکشنبه 1 دی 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم همای گو مفکن سایه شرف هرگز بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ نوع مطلب : حافظ، برچسب ها : اشعار حافظ، لینک های مرتبط : چهارشنبه 27 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
جنون زلفهایت برده از من باز، بازی را
بیا پایان بده مردانه این گیسو درازی را بکش ابرو، بزن چاقو، بده مرهم، خدایی کن به شدت دوست دارم این مدل بندهنوازی را تمام پارهخط های تنم را قطع کن با وصل براندازیم این قانون خط های موازی را فقط تو میتوانی قاتل یک شهر باشی، بعد به یک لبخند برداری کلاه هر چه قاضی را بیا با اتحادی مزدوج حل شو در آغوشم که از بنیاد برداریم اضلاع ریاضی را دهان دائمالخمرِ خُمت را بستهتر کن باز بیا از رو ببر یکجا، زکریاهای رازی را مرتضی خدایگان نوع مطلب : مرتضی خدایگان، برچسب ها : اشعار مرتضی خدایگان، لینک های مرتبط : سه شنبه 26 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
ناگهان زنگ میزند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد... سیدمهدی موسوی نوع مطلب : سیدمهدی موسوی - ناصر ندیمی - اصغر عظیمیمهر، برچسب ها : اشعار سیدمهدی موسوی، لینک های مرتبط : سه شنبه 26 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
با اینكه چون ماری درون آستین بودند نوع مطلب : پانتهآ صفایی بروجنی - اعظم سعادتمند ، برچسب ها : اشعار پانته آ صفایی، لینک های مرتبط : یکشنبه 24 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
نمیرنجم اگر کاخ ِمرا ویرانه میخواهد که راه عشق، آری، طاقتی مردانه میخواهد کمی هم لطف باید گاه گاهی مرد عاشق را پرنده در قفس هم باشد، آب و دانه میخواهد چه حُسن اتفاقی، اشتراک ما پریشانی ست که هم موی تو هم بغض من، آری، شانه میخواهد تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست تسلّی دادن این فاجعه، میخانه میخواهد اگر مقصود تو عشق است، پس آرام باش ای دل چه فرقی میکند میخواهدم او یا نمیخواهد؟ سجاد رشیدی پور نوع مطلب : سجاد رشیدی پور، برچسب ها : اشعار سجاد رشیدی پور، لینک های مرتبط : پنجشنبه 14 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
نیمی از جانِ مرا بردی ، محبّت داشتی نیمِ باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی بر زمین افتادم و دیدم به سویم میدوی دستِ یاری چیست ؟ سودای غنیمت داشتی خانهای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی ای که ابرویت به خونریزی کمر بستهست ، کاش اندکی در مهربانی نیز همّت داشتی من که خاکستر شدم اما تو هنگام وداع کاش قدری بر لبانت آه حسرت داشتی سجاد سامانی نوع مطلب : سجاد سامانی، برچسب ها : اشعار سجاد سامانی، لینک های مرتبط : پنجشنبه 14 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
مثل هر روز رفتنت سر کار، زندگی کوچ های اجباریست نوع مطلب : امیراحسان دولت آبادی - بهرام محمود - حمید مبشر، برچسب ها : اشعار امیراحسان دولت ابادی، لینک های مرتبط : پنجشنبه 14 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
حیف از نقش خیالی که توهم شده است نوع مطلب : سعید توکلی، برچسب ها : اشعار سعید توکلی، لینک های مرتبط : پنجشنبه 14 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
غم که میآید در و دیوار، شاعر میشود
در تو زندانیترین رفتار شاعر میشود مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خطکش و نقاله و پرگار، شاعر میشود تا چه حد این حرفها را میتوانی حس کنی؟ حس کنی دارد دلم بسیار شاعر میشود تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم از تو تا دورم دلم انگار شاعر میشود باز میپرسی: چهطور اینگونه شاعر شد دلت؟ تو دلت را جای من بگذار شاعر میشود گرچه میدانم نمیدانی چه دارم میکشم از تو میگوید دلم هر بار شاعر میشود نجمه زارع نوع مطلب : نجمه زارع - صنم میرزازاده نافع - سمیرا یحیی پور، برچسب ها : اشعار نجمه زارع، لینک های مرتبط : پنجشنبه 14 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
گیرم فرامـوشت کنم، در گیر و دار روزها اما چه با قلبم کنم؟ با دردها، با سوزها ... گیرم که خاموشت کنم با اشک های خود، ولی من را به آتش می کشد دلداری دلسوزها با شوق یک فردای خوش، راحت نفس خواهم کشید اما اگر رخصت دهد این بغض ِ از دیروزها راهی به پهنای جهان هم باز باشد باز هم پابند بام خویشتن هستند دست آموزها فتح بلندای وصال، یعنی شروع بازگشت ای عشق! ما را خط بزن از دستۀ پیروزها علی حیات بخش نوع مطلب : علی حیات بخش - دانیال رحمانیان - سید محمد علی رضازاده ، برچسب ها : اشعار علی حیات بخش، لینک های مرتبط : چهارشنبه 13 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
هنوز پیش تو آن قدر آبرومندم که پاره پاره دلم را دخیل می بندم به پای قصر بلندت... و خوب می دانی که روزگار مدیدی ست من نمی خندم از این که وقت دعا کردن است خوشحالم از این که گوش به من می دهید خرسندم برای من نه، ولی محض شاپرک هایی که کودکانه یتیم اند، ای خداوندم! کمی ببار از آن ابرهای سرسنگین کمی ببار که همسایه ها ببینندم به پاس مقدم باران دوباره می شکفم... قسم به ذات تو و بغض های سوگندم فقط به خاطر گنجشک های بی خانه ست که از ترانه و پرواز و خنده دل کندم فقط برای دل کودکان پروانه تو را به زحمت این استغاثه افکندم جواب بغض مرا می دهی و می دانم هنوز پیش تو و عشق آبرومندم... سودابه مهیجی نوع مطلب : شیرین خسروی - ایلناز حقوقی - سودابه مهیجی، برچسب ها : اشعار سودابه مهیجی، لینک های مرتبط : چهارشنبه 13 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
بلند موی و پریشان، ولی به لب لبخند تمام شهر قسم میخورند ضدّ منی چرا دو خط موازی همیشه غم دارند؟ نگاه کردی و گفتی: تو جَلد قلب منی امید شاخهی گل هم وصال با خاک است مجید صحراکارها نوع مطلب : مجید صحراکارها، برچسب ها : اشعار مجید صحراکارها، لینک های مرتبط : یکشنبه 10 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد
نفسی داشتم و ناله و شیون کردم گرچه بگداختی از آتش حسرت دل من لاله در دامن کوه آمد و من بی رخ دوست در رخ من مکن ای غنچه ز لبخند دریغ شبنم از گونهی گلبرگ نگون بود که من دود آهم شد اشک غمم ای چشم و چراغ تا چو مهتاب به زندان غمم بنوازی آشیانم به سر کنگرهی افلاک است شهریارا مگرم جرعه فشاند لب جام شهریار نوع مطلب : شهریار ، برچسب ها : اشعار شهریار، لینک های مرتبط : یکشنبه 10 آذر 1392 :: نویسنده : محمد آل احمد درباره وبلاگ کودکان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم من تفرجگاه ارواح پریشان خاطرم خانه متروکم از اشباح سرگردان پر است آسمانی در میان ابرهای عابرم چون صدف در سینه مروارید پنهان کرده ام در دل خود مومنم ، در چشم مردم کافرم ...... فقط دعا می کنم همانطور که احساس می کنم فکر کنم فقط دعا می کنم همانطور که فکر می کنم بنویسم فقط دعا می کنم همانطور که می نویسم فهمیده شود ...... غزلخانه در فیسبوک: http://www.facebook.com/ghazalkhane کانال غزلخانه در تلگرام: ghazalkhane_ch@ مدیر وبلاگ : محمد آل احمد مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان صفحات جانبی برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
موسیقی قطعه اول : Slow Dance
اثر : Chris Spheeris
آلبوم : Adagio
قطعه دوم : Nothing Else Matters
کاری از : گروه Apocalyptica
آلبوم : Inquisition Symphony
|
|
در مجلس عزای خودم گریه میکنم
زانو بغل گرفته و مانند کودکان
لج میکنم برای خودم، گریه میکنم
چونان مسافری که کسی نیست خویش او
چون چشمه پشت پای خودم گریه میکنم
پیش چراغهای جهان سرخ میشوم
از شرم چشمهای خودم گریه میکنم
بسیار سادهام من آواره، مدتی است
با یاد روستای خودم گریه میکنم
ای دل عجیب خستهام از درد مردمان
امشب فقط به جای خودم گریه میکنم
علی محمد مودب